

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.


ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

چندروز پیش طولانیترین خسوف قرن رخ داد. زمین از میان ماه و خورشید عبور کرد، سایهاش را بر ماه انداخت و 97درصد از آن را پنهان کرد. این خسوف ناقص که ماه طی آن ظاهری سرخرنگ پیدا کرد، 3ساعتو28دقیقهو23ثانیه طول کشید و از همه ماهگرفتگیهای بین سالهای 2001 تا الان و همه خسوفهایی که تا سال 2100 رخ خواهدداد، طولانیتر بود اما چرا این پدیده در ایران مشاهده نشد؟ طولانیترین ماهگرفتگی قرن تنها در مکانهایی دیدهشد که ماه در آنها بالای افق قرار دارد. بههمین دلیل ساکنان آمریکای شمالی، کانادا و مکزیک توانستند این رویداد را بهطور کامل مشاهده کنند و ما شانس دیدن آن را نداشتیم.
دلیل سرخرنگ شدن ماه هنگام خسوف
ما امروز از دلیل علمی خسوف باخبریم و میدانیم ماهگرفتگی کامل زمانی رخ میدهد که زمین بهطور کامل بر ماه سایه بیندازد. در طول ماهگرفتگی، قمر زمین چهرهای سرخرنگ به خود میگیرد که دلیلش وجود اکسیژن و نیتروژن در جو زمین است.
این دو گاز طول موجهای کوتاهتر مانند نور آبی و بنفش را پراکنده میکنند، بنابراین رنگهایی با طول موج بالاتر مثل زرد، نارنجی و قرمز بیشتر باقی میمانند. به این ترتیب زمانی که ماه در سایه زمین قرار میگیرد، نمایی سرخرنگ پیدا میکند. خب این توضیحات علمی، قدمت زیادی ندارند. تا قبل از اینکه منجمان آسمان بالای سر ما را بشناسند و بشناسانند، بشر دربرابر پدیدههای نجومی شگفتزده و هراسان میشد و سعی میکرد با ساختن افسانهها، اتفاقات طبیعی جهان را برای خودش قابل درک کند.
جگوار خشمگین در آسمان
ماهگرفتگی در تمدن اینکاها اتفاقی ترسناک بود. آنها که از اکسیژن و نیتروژن خبر نداشتند، رنگ سرخ ماه را به حمله جگوار ربط میدادند. افسانه مشهور اینکاها در توضیح ماهگرفتگی میگوید جگواری به ماه حمله میکند و آن را میخورد. رنگ قرمز ماه هم درواقع خون آن است. اینکاها میترسیدند که جگوار پس از حمله به ماه به زمین هم حمله کند و انسانها را بخورد. پس برای پیشگیری از این اتفاق، نیزههایشان را رو به ماه میگرفتند و سروصدا راه میانداختند تا جگوار گرسنه را بترسانند. آنها حتی سگهایشان را کتک میزدند تا از درد زوزه بکشند و صدایشان به آسمان برسد.
حمله حیوانات گرسنه
قبیله «هوپاها»، ساکنان بومی شمال کالیفرنیا اعتقاد داشتند خسوف، خشم ساکنان آسمان نسبت به ماه است. آنها تصور میکردند ماه 20 همسر و تعداد زیادی حیوان خانگی شامل شیر کوهی و مار دارد که وقتی غذای کافی برای حیوانات خانگیاش تهیه نمیکند، به او حمله میبرند و زخمی و خونآلودش میکنند. این بلبشو (سرخرنگ شدن ماه/ خسوف) وقتی تمام میشود که همسران ماه برای حفاظت از او وارد عمل شوند. آنها خون ماه را میشویند و از او پرستاری میکنند تا حالش خوب شود. اهالی جنوب کالیفرنیا توضیح دیگری برای ماهگرفتگی داشتند. آنها معتقد بودند خسوف نشانهای است از بیمار شدن ماه و همه اعضای قبیله وظیفه دارند برای برگرداندن سلامتی ماه، نیایش کنند و دعا بخوانند.
منابع: ایسنا، خبرآنلاین
شما گفتین: جوانه عزیز! چرا طولانیترین خسوف جهان در ایران مشاهده نشد؟

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

این جا با هم زبان تمرین
می کنیم . به ما بگوییدیاد گرفتن چه چیزهایی در زبان انگلیسی برای تان سخت است تا راه آسان تر کردنش را با هم پیدا کنیم .

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.


ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

من کیام و چطور وارد این حرفه شدم؟
سامیه نظری هستم، متولد سال 1363 در آمل. من در شهری زندگی میکردم که بسیار سرسبز و حاصلخیز بود. بزرگ شدن در آن شرایط آب وهوایی و مأنوس بودن با گلوگیاه در انتخاب کارم بیتأثیر نبود. از آنجاییکه به کسب تجربههای جدید علاقه دارم، ابتدا در رشتههای گرافیک و علوم ارتباطات مشغول به تحصیل و فعالیت شدم. پس از مدتی به پیشنهاد یکی از دوستانم بهسراغ علاقه دوران کودکی خود یعنی گلوگیاه رفتم و این علاقه هرروز جدی و جدیتر شد تا اینکه به حرفه اصلی من تبدیل شد.
یک کارشناس گل و گیاه باید چه ویژگیها و مهارتهایی داشتهباشد؟
صبوری، نظم، دقت و ظرافت در کار از ویژگیهای مهم یک کارشناس گلوگیاه است. علاوهبر این، شناختن دقیق گیاهان و یادگیری نحوه نگهداری از آنها بسیار مهم است. گل و گیاه موجودات زندهای هستند و هرکدامشان نیاز بهتوجه و مراقبت 24ساعته دارند. برای مثال در فصل زمستان باید روزی چند مرتبه دمای گلخانه را بررسی کنیم تا گیاهان مشکلی ازنظر سرمایشی و گرمایشی نداشتهباشند.
شیرینیها و سختیهای این شغل چیست؟
کار کردن در فضای گلخانه و نگهداری از گلها و گیاهان برای من شیرینی مداوم است اما بههرحال هرکاری چالشهای مخصوصبهخودش را دارد. همانطور که گفتم در کار ما صبوری یکی از مهمترین ویژگیهایی است که باید داشتهباشیم زیرا گاهی بهثمر رسیدن گیاهان بلندقامت برای ارائه به بازار یک تا دوسال طول میکشد و نباید توقع داشت که سر یک ماه رشد کنند. ازطرفی ضرورت مراقبت دایمی از گیاهان باعث میشود که شغل ما تعطیلی نداشتهباشد و اینجاست که همراهی خانواده خیلی مهم میشود. اگر شخصی چنین شرایطی را نداشتهباشد، کار برایش سختتر خواهدشد.
شما چطور میتوانید همکار من شوید؟
در این حرفه میتوانید به روشهای مختلفی فعالیت کنید؛ برای مثال بهعنوان ناظر در گلخانهها مشغول بهکار شوید، گلفروشی بزنید، گلخانه تأسیس کنید و خودتان تولیدکننده باشید یا به افرادی که از گل و گیاه نگهداری میکنند، مشاوره دهید. تحصیل در رشتههای مرتبط مانند کشاورزی، باغبانی و... میتواند در مباحث تئوری کمکتان کند اما تا کار نکنید و تجربهای نداشتهباشید، نمیتوانید موفق شوید. پیشنهاد میکنم درکنار تحصیل وارد بازار کار شوید و حتی اگر توانایی احداث گلخانه یا گلفروشی ندارید، تا مدتی برای دیگران کار کنید.
چه آیندهای پیشروی یک کارشناس گلوگیاه است؟
فعالیت در حوزه گلوگیاه بهویژه در سالهای اخیر توجیه اقتصادی خوبی دارد،بهشرطی که با اطلاعات کافی و علاقهمندی وارد بازار کار شوید. به نظر من هیچوقت برای شروع کار موردعلاقهتان دیر نیست. زمانی که من فعالیتم را شروع کردم، خیلیها میگفتند دیر شده و نتیجه نمیگیری اما من باانرژی کارم را شروع کردم و با پشتکار ادامه دادم. همانطور که اشاره کردم شش ماه تا یک سال اول در این حرفه باید صبور باشید، گاهی ممکن است بعضی از گیاهانتان تلف شوند اما درنهایت بعد از یک دوره کوتاه بهنتایج خوبی میرسید.

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

در کتابفروشیها، اپلیکیشنهای کتابخوانی و فضای مجازی، کتابهای «روانشناسی» مخاطبان زیادی دارند اما بسیاری از آنها معیارهای لازم را برای قرارگیری در دسته «روانشناسی» ندارند. این کتابها با عناوینی بسیار امیدبخش، به ما نوید تغییر و تحول فوری در زندگی روانی، اجتماعی، مالی و ارتباطی میدهند و با دستگذاشتن بر آرزوها، ترجیحات و ترسهای ما و سادهسازی غیرمنطقی مفاهیم روانشناختی، ما را به امید دستیابی فوری به اهداف بزرگمان به دام میاندازند. متأسفانه این کتابها نهتنها کمکی به بهبود زندگی و بهزیستی روانی ما نمیکنند، بلکه با ایجاد باورها و انتظارات غیرمنطقی، درنهایت ما را با سرخوردگی مواجه میکنند. همچنین با ایجاد دیدگاهی غیرمنطقی درباره علم روانشناسی، جایگاه روانشناس و اهمیت مراجعه به روانشناس را بهطور ضمنی زیرسؤال میبرند: وقتی با یک کتاب قرار است زندگیام متحول شود، چرا به مشاور و روانشناس مراجعه کنم؟ با توجه به اینکه این موضوع در بلندمدت برای عموم مردم و جامعه تبعات بسیاری دارد، ضروری است در انتخاب کتابهای روانشناسی، حواسمان به نکات زیر باشد.
عنوان کتاب| اگرچه برخی از کتابهای علمی روانشناسی هم سعی میکنند برای جلب توجه مخاطب از عناوین جذاب استفاده کنند اما این موضوع درباره کتابهای زرد بیشتر صدق میکند. عناوین کتابهای زرد معمولا از وجود یک رمزوراز برای تحول زندگی خبر میدهند، بر تغییرات بزرگ و فوری تأکید میکنند، از واژگانی بسیار امیدبخش و مطمئن استفاده میکنند و عمدتا بهجای بهبود ویژگیهای درونروانی، تحول اوضاع زندگی بیرونی همچون کسب ثروت و عشق را نوید میدهند. بهتر است کتابهای دارای این نوع عناوین، با دقت بیشتری بررسی شوند.
نویسنده کتاب| بیشتر کتابهای زرد، ترجمه هستند و متأسفانه این باور غلط در ذهن ما وجود دارد که وقتی نویسنده یک کتاب، فردی خارجی است، پس حتما متخصص است و کارش را خوب بلد است! ممکن است هرگز به ذهنمان نرسیدهباشد که بسیاری از نویسندگان کتابهای زرد، هیچگونه تحصیلات دانشگاهی در رشته روانشناسی ندارند. البته ممکن است برخی از آنها روانشناس باشند یا یکی از مقاطع تحصیلی خود را در این زمینه گذراندهباشند اما از فضای علمی روانشناسی فاصله گرفته و به تألیف این نوع کتابها پرداختهباشند. بنابراین بهترین راه این است که با جستوجوی نام نویسنده کتاب، سوابق تحصیلی، سایر کتابهای تألیفی و به ویژه جایگاه علمی فعلی او (مثلا استاد دانشگاه، روان درمانگر در مراکز رسمی و معتبر) را بررسی کنید.
پیش گفتار و مقدمه| در ابتدای هرکتاب، نویسنده مواردی همچون سیر رسیدن خود به ایده نوشتن کتاب، سوابق خود درراستای موضوع کتاب، مبانی علمی موجود در ارتباط با موضوع و دلایل اهمیت مطالعه کتاب را توضیح میدهد. اگر این توضیحات مبتنیبر دلایلی شهودی هستند –مثل؛ به من الهام شد، ناگهان به ذهنم رسید، در رویا دیدم، خاطرهای به یادم آمد- و بهجای اصطلاحات و عناوین علمی بر مفاهیم کلی، مبهم، بسیار ساده و بدون اشاره به نظریات، مدلها یا نظریهپردازان حیطه روانشناسی استوار هستند، احتمالا پای کتاب زرد درمیان است.
محتوای کتاب| بسیاری از کتابهای زرد مبتنی بر خاطرات، تجارب و باورهای شخصی نویسنده هستند. این کتابها از هرگونه اشاره به پژوهشها، مقالات و مطالعات علمی و آزمایشگاهی و نظریات روانشناختی خالی هستند. نویسندگان این کتابها با استناد به تجارب خود، مخاطبان سخنرانیهایشان، نزدیکان، همکاران و حتی عموم مردم و بدون ذکر هیچگونه شواهد علمی معتبر، سعی در اثبات ایدههای خود دارند. راهکارهای ذهنی و آزموننشده را پیشنهاد میدهند و با ارائه انبوهی از وعدهها و امیدها، درنهایت شما را در دستیابی به یک دستورالعمل اجرایی و امکانپذیر ناکام میگذارند. اگر هیچکدام از گامهای قبل را طی نکردید و درجریان مطالعه کتاب با این موارد مواجه شدید، بهتر است درباره خواندن ادامه آن کتاب تجدید نظر کنید.

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

غواصی در اعماق آب و کشف و تماشای دنیای اقیانوسها ازنزدیک برای خیلیها امکانپذیر نیست. برای همین آکواریوم جذابی در «مانیل» فیلیپین در سال 2008 افتتاح شد تا دنیای خارقالعاده اقیانوسها را برای علاقهمندان، آنهم بدون نیاز به تجهیزات غواصی به تصویر بکشد. در این آکواریوم بزرگ، ۱۴هزار موجود دریایی زندگی میکنند که از این تعداد ۲۷۷ گونه، بومی جنوبشرقی آسیا هستند. این آکواریوم ۳هزارمترمکعبی که از آب خلیج مانیل پر شدهاست تا برای زندگی این موجودات مناسب باشد، هفت بخش با فضاهایی متفاوت دارد؛ گردشگران در بخش «آگوس» با ماهیهای بزرگ روبهرو میشوند. در قسمت «باهورا» میتوانند مرجانهای نادر و رقص دسته ماهیهای رنگارنگ را تماشا کنند. در سالن کمنور و نسبتا تاریک «لائوت» با نهنگها چشمدرچشم میشوند و بخشی از آن هم مختص عروسهای دریایی است که کمتر کسی در حالت عادی شانس دیدنشان را دارد. یکی از هیجانانگیزترین بخشهای این آکواریوم، پیادهروی در تونلی 25متری است که در دل آکواریوم اجرا شده تا بازدیدکنندگان بهراحتی شنای موجودات دریایی را ازنزدیک و درست بالای سرشان ببینند. در بخش مرکزی آکواریوم رستورانی درنظر گرفته شده که علاوهبر سرو غذاهای خاص چینی-فیلیپینی، محل مناسبی برای نشستن و استراحت است. در این پارک گردشگران بدون سفر به قطب جنوب، پنگوئنها را هم ازنزدیک میبینند. شیوه نگهداری و پرورش پنگوئنها در پارک مانیل تاحدی موفق بودهاست که در سال ۲۰۱۷ حدود ۱۳ بچه پنگوئن بهدنیا آمدند. در این پارک بخش قورباغهها، حشرات، عنکبوتها و کرمها هم وجود دارد. تماشای حرکات هماهنگ فوارههای ۴۰متری بههمراه نورهای رنگارنگ و موسیقی یکی دیگر از جذابیتهای این پارک است.

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

جوانه، جوانه، جوانه! دیوانه شدم، همه بهم میگن اینقدر لباس و کتونی با مارک فیک نخر. خب عقلم میرسه فیک نخرم، پولم نمیرسه اصل بخرم!
همچین سه بار گفتی جوانه فکر کردم چی شده حالا. عیب نداره به فیک خریدنت ادامه بده. کار اونایی ناجوره که پولشون میرسه اصل بخرن اما عقلشون نمیرسه و با پول اصل فیک میخرن.
جوانه من چقدر بدبختم. یک پرتره از خودم کشیدم و به بابام نشون دادم؛ گفت آفرین چه اورانگوتان خوبی کشیدی.
خودت رو ناراحت نکن؛ خیلیها قدر هنر رو نمیدونن، یکیش خودت. یعنی چی ساحت هنر رو با نقاشیهات خدشهدار میکنی؟
جوانه، چرا هیچکس نمیفهمه تو سر ما چی میگذره؟ چرا هیچ کس ما رو درک نمیکنه؟
پشت آدم با اینکه دیده میشه هیچکس نمیفهمه کجاش میخاره و هرچی آدرس میدی باز بغلش رو میخارونن، اونوقت توقع داری بفهمن تو سرت چی میگذره؟
جوانه یک برنامه بچین صبح ساعت 3 بریم کوه، بعدش املت آتیشی و صفاسیتی.
اول اینکه ساعت 3 صبح نیست اصل شبه! بعد بهجای کلمه «سیتی» بگین شهر و درنهایت اینرو بدونین که من 4 صبح میخوابم، 11 ظهر بیدار میشم، تا 12 روی مبل ولو میشم که خستگی خواب از تنم بره بیرون. واقعا فکر کردی 3 میام بریم کوه؟
جوانه جون میدونی دلم از چی میسوزه؟ از اعتماد. مامانم گفت: «من قبل اینکه مامانت باشم دوستت هستم»، منم تو تله افتادم و تو عالم رفاقت خیلی چیزها رو بهش گفتم و شد اونچه نباید میشد.
عه چهجالب! حالا میدونی من دلم از چی میسوزه؟ از چیزهای داغ، مثل شیرکاکائو، گاهی هم فرنی و آشرشته.
میخواستم از تریبون عزیز جوانه به همسایهمون بگم اگه از ترس دزد روی ماشینت دزدگیر گذاشتی، وقتی 4 صبح ماشینت ونگ میزنه هی نگو گربه است. یا حساسیتش رو بیار پایین، یا بیا ببین یهوقت گربهها ضبطت رو نبردهباشن.
همسایه گرامی اینا! رعایت کن، نوجوانان عزیز کلاسشون داره حضوری میشه دیگه تا 12 ظهر نمیخوابن، باید صبح برن کلاس طفلکیها.
جوانه مگه استوری گذاشتن از برف و بارون چه عیبی داره که بعضیها مسخرهاش میکنن؟
هیچ عیبی نداره، تازه خیلی هم خوبه. ممنون که از پشت پنجره استوری بارونی میذارین، آخه پنجره ما یا یانگوم رو پخش میکنه، یا بازی مس رفسنجان و گلگهرسیرجان.

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

از موقعی که به این خانه آمدهام، جز بدرفتاری چیز دیگری ندیدم. سه ماه است برای تدریس به این خانه مسخره آمدهام. تازه از نیمه دوم آذر گذشته است و نزدیک دی هستیم، هنوز راه درازی تا پایان سال تحصیلی درپیش است. در این روستایی که موقت در آن زندگی میکنم، معلم دیگری جز من نیست. اصلا برای همین از منِ تازهمعلم خواستند که به اینجا بیایم. بچهها دل به درس نمیدهند، اهالی روستا هم زود جوش میآورند و من را مقصر درس نخواندن بچهها میدانند. با اینکه خودشان گفتند معلم قبلی شغل بهتری پیدا کردهاست و چون بچهها درس نمیخواندند، کارش را ول کرده و رفتهاست. روزهای اول عصبانی بودم که همه تقصیرها را گردن من میانداختند اما حالا دیگر فرقی ندارد که مشکل از کجاست، باید حلش کنیم. امروز با بچهها صحبت میکنم. بهشان میگویم اگر به درس گوش بدهند، در وقت بیکاری به آنها گیتار زدن یاد خواهمداد. میدانم که به موسیقی علاقه دارند ولی شرایط کلاس رفتن برایشان مهیا نیست. صبح زودتر بیدار میشوم. گیتارم را کوک میکنم و به کلاس میروم. چندتا از بچهها با بیحوصلگی کلاس را ترک میکنند ولی به یک ربع نکشیده، برمیگردند. از این به بعد هر روز درس و موسیقی را کنار هم داریم. سال دیگر هم در جشنواره موسیقی مدارس شرکت میکنیم. از الان میدانم که بچههای من رتبه اول را میآورند.

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.


ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

نجات شکوندی | عکاس
عکاسی نزدیک غروب یا گرگومیش هوا، فضای داخلی یا هرجایی که نور به هر دلیل بهاندازه کافی وجود ندارد، همواره سخت بوده و همیشه یکی از چالشهای پیش روی عکاسان است. برای حل این مسئله، درک «مثلث نوردهی» و نحوه استفاده از آن بسیار مهم است. توجه داشتهباشید وقتی در شرایط نور کم عکاسی میکنید، تفاوت بین تاریکترین و روشنترین قسمتهای سوژه کم است. پس اولویت دادن به هر بخشی از مثلث نوردهی مستلزم اتخاذ یک تصمیم مناسب از سوی شماست مثلا در بعضی مواقع باید بین تاری (سرعت شاتر کمتر) و نویز (ایزوی بالاتر) انتخاب کنید، یا با کم کردن عدد عمق میدان (F) با چالش فوکوس روی سوژه دستوپنجه نرم کنید. دوربین شما سه راه دارد برای کنترل میزان نوری که به سنسورش میرسد اما درنهایت انتخاب با شماست. این سه راه را با هم مرور میکنیم.
تغییر ایزو
همواره توصیه میشود که با کمترین میزان ایزو عکاسی کنید اما هنگام عکاسی در نور کم، معمولا اولین واکنش این است که ایزو را بالاتر ببرید اما این کار به تصویر نویز اضافه میکند. توجه داشتهباشید نویز بهتر از تاریکی و تار بودن عکس شماست زیرا نویز را میتوانید بهراحتی بهوسیله ابزارهای ویرایش ازبین ببرید. یادتان باشد که میزان ایزو در هر دوربین با توجه به کیفیت و نوع برند آن متغیر است.
سرعت شاتر
طبیعتا هرچه سرعت شاتر کمتر باشد، نور بیشتری وارد سنسور دوربین میشود. خب بهاندازه کافی ساده بهنظر میرسد که با کاهش سرعت شاتر، نور بیشتری از محیط بگیرید اما با این کار احتمال لرزش دست و درنتیجه تار شدن عکستان را بالا میبرید. هرچند این عامل بسته به توان و امکانات شماست اما یک قانون کلی هنگام در دست گرفتن دوربین این است که سرعت شاتر را از 125/1 ثانیه کمتر نکنید، بهویژه هنگامی که یک سهپایه مناسب دردسترس ندارید.
دیافراگم
تغییر دیافراگم یکی دیگر از تنظیماتی است که میتوانید در عکاسی در نور کم، انجام دهید. دیافراگم بازتر در لنز شما اجازه عبور نور بیشتری را میدهد. بهخاطر داشتهباشید که هنگام تنظیم دیافراگم، عمق میدان عکس خود را تغییر می دهید و اگر سبک خاصی دارید که باید به آن پایبند باشید، تغییر دیافراگم میتواند این موضوع را خراب کند.
پیشنهادهای بیشتر برای عکاسی در تاریکی
علاوه بر راههای گفتهشده که هرکدام مزایا و ایرادهای خودش را دارد، روشهای دیگری برای عکس گرفتن در تاریکی وجود دارد. برای مثال نکتهای که اغلب نادیده گرفته میشود، افزودن فلش است. نور شدید ایجادشده توسط فلش سبک خاصی را ایجاد میکند و بسیاری از عکاسان در فضایی که سوژه دور از لنز نیست، از آن استفاده میکنند. ذخیره عکس با فرمت raw هم یکی دیگر از نکات کاربردی است. این فرمت حاوی اطلاعات بیشتر و حجم بالاتری است و فضای بیشتری را اشغال میکند اما دست شما را در ویرایش عکسها در رایانه باز میگذارد. در هفته آینده بهمرور این سبک عکاسی در موبایل خواهیمپرداخت.
منبع: expertphotography.com

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.