- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ما برای پیدا کردن جواب خیلی از سوالاتمان سر از اینترنت درمیآوریم؛ از شیر مرغ تا جان آدمیزاد، درباره هر موضوعی که بخواهیم، میتوانیم چیزهایی در وبسایتهای مختلف پیدا کنیم اما اگر بخواهیم وسط درس و تحقیق مدرسه، کمی به مغزمان استراحت بدهیم، خوراک جالبی در سایتها پیدا نمیکنیم. اینطور وقتها چرخیدن در شبکههای مجازی را انتخاب میکنیم که معمولا هم چیزی جز ویدئوهای بیمزه و عکسهای تکراری نصیبمان نمیشود. در اطلاعات عمومی این هفته با چند سایت جالب که بعضیهایشان آموزنده و بعضیها صرفا سرگرمکنندهاند، آشنا میشویم.
دریچهای به جهان
تا حالا پیش آمده موقع ایستادن پای پنجره، به بینهایت منظرههای ممکن دیگری فکر کنی که آدمهای سرتاسر جهان از دریچه اتاقشان میبینند؟ کنجکاوها معمولا در هر تجربه کوچک و سادهای، تخیلشان فعال میشود و دوست دارند آن تجربه را از دید دیگران هم درک کنند. اگر جزو این گروه هستی، در وبسایت www.window-swap.com میتوانی با یک کلیک به سرتاسر جهان سفر کنی و ببینی که از پشت پنجرهای در پاریس، ژاپن، آلمان یا هر جای دیگری، چه منظرههایی قابل تماشاست. مثلا این نمایی است از پنجره خانهای در ایتالیا.
نواختن پیانوی نامرئی
در یک روز کسل کننده هیچ چیز بیشتر از موسیقی نمیتواند حال آدم را جا بیاورد. نظرت چیست خودت نوازنده این موسیقی باشی؟ خب این هم که کلی شرایط میخواهد؛ باید ساز زدن بلد باشی، سازت دمدست باشد و روی مود نواختن باشی ولی در وبسایت
www.touchpianist.com بدون هیچ شرطی میتوانی به موسیقی شخصی دلخواهت گوش بدهی فقط کافی است روی نقطههای رنگی که بهجای کلیدهای پیانو بر مانیتور ظاهر میشود، کلیک کنی و از شنیدن قطعه پیانوی بداههات لذت ببری.
جادوگری با شیمی
اگر جزو دوستداران هنر و دسته خیالپردازها نیستی، احتمالا در گروه دوستداران علم قرار میگیری. پیشنهاد من به تو وبسایت www.littlealchemy2.com است. با چهار عنصر اصلی باد، آب، خاک و آتش شروع میکنی. اول کار همهچیز ساده است، میدانی که با ترکیب آتش و آب، بخار خواهی داشت ولی برای بهدست آوردن گدازه، غبار یا مثلا آجر چه باید کرد؟ ترکیب کردن عناصر اولیه و ترکیباتی که خودت میسازی، هم سرگرم ات میکند و هم به تو چیز یاد میدهد.
سرگرمی برای هر سلیقهای
اگر تا این قسمت مطلب وبسایت موردعلاقهات را پیدا نکردهای، این پیشنهاد احتمالا مأیوست نخواهد کرد. وبسایت www.neal.fu سرگرمیهای متنوعی ارائه میکند. وقتی سروصدای محیط کلافهات میکند، میتوانی به قسمت (ambient chaos)
بروی، با ترکیب صداهای موردعلاقهات مثل باران، موج، کافیشاپ، آتش، جنگل و... چند دقیقه از جایی که هستی، به جایی جذابتر سفر کنی یا میتوانی در قسمت (life stats) روز و ماه و سال تولدت را وارد کنی تا بفهمی از وقتی که بهدنیا آمدهای، قلبت چند بار تپیده است، چند بار پلک زدهای، چقدر از عمرت را در خواب بودهای و... .
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
سفر کردن تجربه شگفتانگیزی است که معمولا زود به زود دست نمیدهد. ما کلی صبر میکنیم تا فصل مناسب برسد و هتل مجهز مدنظرمان اتاق خالی داشته باشد تا چمدانهایمان را پر کنیم و راهی شویم اما سفر برای بعضیها شکل و شمایل دیگری دارد. ماجراجوها دنبال مقصدهای آشنا و بیدردسر نیستند، گرما و سرما برایشان مطرح نیست، چادر مسافرتی را به هتلهای شیک ترجیح میدهند و کارشان با یک کولهپشتی راه میافتد؛ مثل «مهراد لیلاپرست» 14ساله که از دو سال پیش بههمراه پدرش کولهگردی را شروع کرده است و تجربه های جالبی از این سبک سفر کردن برای گفتن دارد. با مهراد که اهل زنجان است، از طریق صفحه اینستاگرامش آشنا شدم و درباره سفر که به نوعی پیشه او محسوب میشود، با هم گپ زدیم.
از سبک سفر کردنت تعریف کن.
سبک سفر من هیچهایکینگ است؛ یعنی نه نقطه شروع مشخصی دارم و نه پایان برنامهریزیشدهای. ماجرا به دو سال پیش برمیگردد؛ موقع پیادهروی با پدرم به چند نفر از گردشگران این سبک سفر برخوردم، با آنها گپ زدم، عاشق هیچهایک شدم و تصمیم گرفتم تجربهاش کنم. حالا کمسنترین کسی هستم که به این سبک سفر میکند.
در این سفرها چه چیزهای جالبی تجربه کردی؟
جالبترین تجربهام در واقع اولین سفرم بود؛ یک سفر طولانی 30 روزه به ترکیه. یادم میآید در یکی از سفرها، مسیر زنجان تا تنکابن را با هر کامیونی که رد میشد، طی میکردیم و فرقی نمیکرد که چه مقصدی داشته باشند. کارهای باحالی مثل چوپانی و شیردوشی را هم در سفرهایم امتحان کردهام. خیلیها دوست دارند با من همسفر شوند و به این کار علاقه زیادی نشان میدهند.
ولی بهنظر نمیرسد کار آسان و بیخطری باشد. تا حالا اتفاق ترسناکی برایت رخ داده است؟
خب این نوع سفر کردن به دلیل اتفاقی و ناگهانی بودنش خیلی هیجانانگیز است و خطرات خودش را هم دارد. یک بار از روستایی در استان زنجان میگذشتیم، حدود 10 ساعت راه را طی کردیم تا به آبشار «الوین» [آبشاری بهارتفاع 50متر] برسیم. راهنمای محلی به ما گفت حدود نیم قرن است کسی به اینجا نیامده است و شما اولین مسافرها هستید. آنقدر منطقه بکری بود که ردپای گراز و غار خرس دیدیم.
پس باید حسابی مراقب بود. کسانی که به این نوع سفر علاقه دارند، باید حواسشان به چه چیزهایی باشد؟
اول از همه اینکه همراه و راهنمای خوب و باتجربهای داشته باشند. دوم، تجهیزات و وسایل استاندارد برای سفر کردن تهیه کنند و در آخر احترام و توجه به آداب و رسوم ساکنان مقاصد سفرشان را فراموش نکنند.
کولهگردی، غیر از سختی، حتما شیرینیهایی هم دارد. بهترین بخش آن برای تو چیست؟
سختیها برای من اوج زیبایی هستند. درست است که در سفرهایم گاهی بسیار خسته شدهام ولی وقتی این سختیها را لمس میکنم، انرژی مثبتی میگیرم و انگار وارد مرحله جدیدی از شناخت خودم میشوم. من باور دارم سختیپذیری، زندگی را قشنگتر میکند.
چه درسی از سفر کردن گرفتهای؟
سفر دید مرا نسبت به جهان و اطرافم بازتر کرد، به من صبوری آموخت و زیباییهای زندگی را نشانم داد. یاد گرفتم برای همه ارزش و احترام قائل باشم و با آنها معاشرت کنم. چیزهای زیادی درباره فرهنگ و هنرهای متفاوت آموختم و حتی جالب است بگویم که روی عملکردم در مدرسه بهویژه درسهای مطالعات اجتماعی و جغرافیا هم تأثیر مثبت داشت.
برنامهات برای آینده چیست؟
شرکت در کارهای داوطلبانه و فعالیتهای محیطزیستی؛ چون قبلا تجربه این کار را داشتم و توانستم حدود ۵۰ کیسه زباله از طبیعت جمعآوری کنم. در کنار اینها دوست دارم کار در حوزه صنایع دستی را ادامه بدهم.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
نجات شکوندی| عکاس
هر چند روزی نیست که دوربینهای تلفنهای همراه مرزهای جدیدی را فتح نکنند اما همچنان بسیاری بهمحض غروب خورشید قید عکاسی با تلفنهمراه را میزنند. خب البته عکاسی با گوشی هوشمند در تاریکی میتواند دلهرهآور باشد: نور کم، کنتراست شدید و نویز آزار دهنده تنها گوشهای از این مشکلات است اما با کمی خلاقیت و رعایت چند نکته بهراحتی میتوانید این محدودیتها را کنار بگذارید. در ادامه هفته قبل، این پنج شنبه هفت نکته برای عکاسی بهتر در شب با دوربین تلفن همراه را بیان می کنیم.
از برنامهها برای نوردهی طولانی استفاده کنید
هنگام عکاسی در نور کم با دوربین عکاسی، پاسخ شما برای گرفتن نوردهی مناسب، سرعت شاتر طولانی است. این پاسخ در تلفنهای هوشمند همراه، در خود برنامه دوربین وجود دارد اما شما میتوانید نسخه شبیهسازی شده آن را در اپلیکیشنهای مرتبط هم پیدا کنید.
تلفن همراه را ثابت نگه دارید
بهترین راه برای جلوگیری از تاری حرکت و گرفتن عکسی واضح در طول نوردهی طولانی، ثابت نگه داشتن دوربین گوشی است. برای این کار میتوانید از سهپایه کمک بگیرید.
حرکت را ثبت کنید
امتداد چراغهای خودرو یکی از بهترین سوژههای عکاسی در شب است. تلفن را روی نوردهی طولانی تنظیم و یک جاده شلوغ با خودرو را قاب کنید. این ایده را میتوانید روی نمایی از قایقها، خودروهای در حال عبور از روی پل یا حتی هواپیماها استفاده کنید.
انتزاعی عکاسی کنید
تاریکی ممکن است مانع گرفتن عکس کاملا روشن شود اما در عینحال نوردهی طولانی و کنتراستهای بزرگ، درواقع فرصتی عالی برای گرفتن عکسهای انتزاعی یا سورئال ایجاد میکند؛ تاریکی را پسزمینهای درنظر بگیرید که در مقابل آن میتوانید اشکال و رنگها را جدا کنید.
از نور خارجی استفاده کنید
در هوای تاریک یکی از در دسترسترین نورها فلش است. از آنجاییکه نور فلش تا حدی خشن است، میتوانید با قرار دادن دستمالکاغذی یا کاغذ جلوی لنز، نور را نرمتر کنید یا از فیلترهای رنگی استفاده کنید. این روزها انواع لوازم جانبی به شما امکان میدهد نور عکستان را بهتر کنید؛ مانند نورهای LED و رینگلایتهای مخصوص. چراغقوه، لامپ و چراغ مطالعه راههای دردسترستری برای افزودن نور اضافی به عکس هستند.
از ویرایش عکس غافل نشوید
نقصهای عکاسی در نور کم را میتوانید با ابزارهای نوردهی، کنتراست و ... در اپلیکیشنهای ویرایش عکاسی بهبود ببخشید؛ اپلیکیشنهایی مانند EyeEm، Vsco و snapseed. کمی ویرایش و اضافه کردن نویز به عکس، نه تنها آن را خراب نخواهد کرد بلکه جنبه کلاسیک به عکستان میدهد اما اگر عکسی دارید که خیلی دانهدانه (نویزدار) است و رنگهای خوبی ندارد، میتوانید آن را سیاهوسفید کنید.
از نور پسزمینه استفاده کنید
از موقعیتهای نوری شدیدی که در شب ایجاد میشود، نهایت استفاده را ببرید. نور پسزمینه تنها یک راه برای بهدست آوردن جلوه بصری خلاقانه است. جلوی ویترین فروشگاهها، چراغهای خیابان و هر جای دیگری که نور بهراحتی پشت سوژه شما میتابد، عکاسی کنید. چراغهای شهری و ویترین فروشگاهها، تابلوهای نئونی و... از جمله چیزهایی هستند که در طول روز پیدا نمیشوند، بنابراین این فرصت را از دست ندهید.
منبع: www.eyeem.com
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ما انسانهای منحصربهفردی هستیم و نیاز داریم همانطور که هستیم، مورد پذیرش، محبت و احترام افراد نزدیک خود قرار بگیریم. احساس ارزشمند نبودن و دریافت توجه مشروط از سوی والدین، میتواند برای ما بسیار آزار دهنده باشد. این احساس ممکن است ما را به سمت رفتارهای بسیار ایثارگرانه و تلاش افراطی برای جلب توجه و محبت والدین یا برعکس، دوری و فاصلهگیری از آنها سوق بدهد. برای حفظ تعامل موثر و دوری از رفتارهای آسیبرسان، نکات زیر میتواند کمککننده باشد.
گفتوگوی موثر زمانی را که شما و والدینتان آرام و متمرکز هستید، برای گفتوگو انتخاب کنید. بهجای اینکه بگویید قصد دارید درباره بدرفتاریهایشان صحبت کنید و سبب افزایش خشم یا حالتی دفاعی در آنها شوید، بگویید میخواهید بهقصد بهبود رابطهتان درباره احساسات ناخوشایند خود گفتوگو و سعی کنید آن چه را که در توان شماست و اصلاح آن منطقی بهنظر میرسد، انجام دهید و از آنها هم همین درخواست را داشته باشید. جملات را با «من» شروع کنید و ابتدا از احساسات و سپس از نیازهایتان حرف بزنید. مثلا بهجای گفتن «شما هیچوقت قدر کارهای خوب مرا نمیدانید و آزارم میدهید» بگویید: «من از اینکه برای جلب رضایت شما به نتیجهای نمیرسم، گیج و سردرگم شدهام. فکر میکنم تلاشهایم بیفایده است و این به من احساس نادیدهگرفته شدن میدهد. نیاز دارم مورد پذیرش و محبت شما قرار بگیرم».
تعیین وظایف اگر چالشهای شما و والدینتان بیشتر به انجام وظایف مربوط به نقشهای والدینی و فرزندی مربوط است، بهتر است یکبار دیگر این وظایف را بازبینی کنید. شاید انجام برخی کارها از توان شما خارج است، شاید بهمنظور جلب محبت و رضایت والدینتان، زمان زیادی را وقف انجام کارهای خارج از وظایفتان کردهاید یا انتظاراتی که شما و والدینتان از یکدیگر دارید، بسیار متفاوت هستند. یک «فهرست انتظارات» تهیه کنید. آن چه را از والدینتان انتظار دارید، بنویسید و از آنها بخواهید همین کار را بکنند. سپس هر کدام را که میتوانید در قبال یکدیگر انجام دهید، سبز رنگ کنید و آنهایی را که احساس میکنید در توانتان نیست، ضربدر بزنید. حالا درباره مواردی که هر یک از شما با علامت ضربدر مشخص کردهاید، گفتوگو و سعی کنید نقطه مشترکی بیابید که به اصطلاح
«نه سیخ بسوزد و نه کباب».
تعیین مرزها شما شایسته دریافت عشق و پذیرش والدینتان هستید اما کنترل رفتارهای آنها در دست شما نیست. گاهیوقتها گفتوگوهای ما به نتیجه مشترکی نمیرسد و در این صورت لازم است از مرزها و نیازهای خود مراقبت کنیم. به طور دقیق مشخص کنید کدام دسته از رفتارهای والدینتان برای شما آزار دهنده است و با قاطعیت و احترام از آنها درخواست کنید این رفتارها را متوقف کنند. میتوانید برای جلب تعامل آنها، راههای جایگزین پیشنهاد دهید؛ مثلا درخواست کنید بهجای سرزنش، بهطور شفاف و بدون پرخاشگری با شما صحبت کنند.
حفظ صمیمیت حواستان باشد که قرار نیست گفتوگو، بیان انتظارات و روشنکردن مرزها به پرخاشگری، سردی و بیاحترامی ختم شود. احتمالا زمانهایی وجود دارد که با یکدیگر چالش ندارید. در این اوقات، به والدینتان نزدیک شوید و بدون قربانی کردن خود، رفتارهای ایثارگرانه و نادیده گرفتن نیازهایتان، محبت و قدرشناسیتان را ابراز کنید. آنها را درآغوش بگیرید، درباره امور روزمرهتان صحبت کنید، نظراتشان را بپرسید و فضایی مثبت و تعاملی خلق کنید. افزایش کیفیت رابطه صمیمانه با والدین، میتواند میزان تنشها و هیجانات منفی را کاهش دهد.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
داداش کوچیکم خیلی ونگ میزد، خواهرم به من گفت: «تو باهاش صحبت کن، اینکه زبون آدمیزاد نمیفهمه». منظورش توهین به من بود یا اون؟
منظوری نداشته، میخواسته بگه داداش کوچیکت فقط زبون فرشتهها حالیش میشه و بس. اینجوری خودت رو دلداری بده، افسرده نشی.
جوانه جان یک سوال، این اقوام ما که هر روز تقویم و آبوهوا رو توی گروه خانوادگی میذارن فکر میکنن اگه این کار رو انجام ندن ما خودمون نمیدونیم امروز چند شنبهاست و هوا چطوریه؟
نه دلیلش اینه که تلگرام، گروههای خانوادگی رو که توش تقویم و آبوهوا نباشه، مسدود و اعضای گروه رو یکییکی ترور میکنه.
رفتم تو مغازهای، فروشنده گفت «چیزی پسندیدین درخدمتم». گفتم «چشم، فعلا فقط میخوام نگاه کنم». خلاصه این باهام یارگیری کرد و هر گوشهای که میرفتم میاومد. میخواستم بگم حالا که دفاع پرسپولیس ضعیف شده، میشه از ایشون تو خط دفاعی استفاده کرد. سایه به سایه یار مستقیمش میاد.
اگه تعقیب و گریزش خوبه که برای سریال «هشدار برای کبرا11» هم گزینه مناسبیه؛ اونجا لااقل حقوقش رو بهموقع میگیره.
یک سوال مهم؛ چرا من وقتی میخوام علت عصبانیتم رو برای یک نفر توضیح بدم، عصبانیتر میشم؟
چون عصبانی هستی، برای همین عصبانیتر میشی و چون عصبانیتر شدی علت عصبانیتت رو با عصبانیت میگی و چون با عصبانیت میگی عصبانیتر میشی. اصلا عصبانیت همینطوره. من وقتی حین چت با کسی عصبانی میشم، سرعت تایپ کردنم بهاندازه میزان عصبانیتم میره بالا.
از همین تریبون عزیز جوانه خدمت تمام نوجوانان عزیز عرض کنم که من همون خیلیهام که همینرو هم ندارن. هی از مامان باباتون نپرسین کدوم خیلیها؟
عه، خوشبختم! من جدیدا همکارتون شدم. فعلا همهمون همون خیلیها شدیم و روزبهروز هم به تعدادمون اضافه میشه. پس هوای دل و جیب بزرگترها رو داشته باشیم.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
باران باریده است؛ پاییز، تهران و مهمتر از همه معلمی که کسالت دارد و کلاسی که کنسل میشود. پنجره، باز انگار خیال فرمانروایی بر اتاقت را در سرش میپروراند. دستور میدهد باز باشد. باز باز تا بتواند پرده را تا جایی هل بدهد که پرده در خیالش هم به آنجا نرسیدهاست. آنقدر که اگر بیشتر بازش کنی، صدای تَقش را بشنوی. بازکردنش با وجود سرمای پشت پنجره، تصمیم غلطی نیست. حتی وقتی از خواب عصرانه پاییزی بدی بیدار شدهای؛ از همان خوابهایی که بعد از بیدار شدن، مکان و زمان را درک نمیکنی و گیجومنگ یک آه بلند میکشی و سرما هم روی سرت آوار میشود اما پنجره حق دارد باز باشد که بوی باران در اتاق بپیچد. کسی پنجرهها را میبیند؟ منظورم از آن دیدنهایی نیست که موقع فوتبال، چهارشنبه شبها، لیگ قهرمانان، چشمت به گوشه تصویر میافتد و پنجرهای را میبینی که هیچ سرما و بارانی را توی خانه راه نمیدهد؛ «دوجداره، عایق، بهترین کیفیت!». تو اما از آن دوجدارههای زشت که جای پنجرههای چوبی قدیمی را گرفتهاند، خوشت نمیآید. همین پنجره باز باز را دوست داری و حال خوبی را که به تو میدهد. این حال خوب از کجا میآید؟ ریزش قطرههای آب؟ همان آبی که هر لحظه در دسترس توست؟ دوستش داری چون از جایی بالاتر از تو میآید یا چون زیر آن قطرهقطرهها سرتاپا خیس میشوی؟ از ساندکلاود، پلیلیستی را که با وسواس انتخاب کردهای، پخش میکنی. تا باران بند بیاید برای بار هزارم به موسیقی گوش میدهی و غرق در آسفالت خیس میشوی و محو بوی خاک نمخوردهای که اگر به شکل نقاشی بود، زیباترین نقاشی جهان میشد.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.