پرونده
تعداد بازدید : 125
این دوچرخه حرفهای ناگفته زیادی دارد!
گفتوگو با «عزیزبکتاش بکتاشی»، کارآفرین موفق میاندوآبی که فعالیتش را ۴۲ سال پیش به عنوان فروشنده با یک دوچرخه آغاز کرد و حالا با 22 کشور جهان روابط تجاری دارد
نویسنده : مجید حسینزاده | روزنامهنگار
«با همین دوچرخه، چند بار به زمین خوردم اما دوباره بلند شدم. این دوچرخه برای من نماد تلاش و پیشرفت است، اینکه همیشه یادم باشد از کجا به اینجا رسیدم.» «عزیزبکتاش بکتاشی» با این مقدمه میگوید که در روستای زادگاه خود یعنی «بکتاش» حدود 42 سال پیش با سرمایه 300 تا تک تومانی که مادرش به وی داده بود، کار خودش را با یک دوچرخه آغاز کرده است. سالها تلاش شبانهروزی و امید به آینده، حالا او را به جایی رسانده که یکی از کارآفرینهای موفق و صادرکنندگان برتر صنعت فرش در کشور محسوب میشود و با چندین کشور آسیایی و اروپایی، روابط تجاری دارد. با این همه پیشرفت اما عزیز بکتاش آن دوچرخه را در نمایشگاه فرش خود واقع در شهرک صنعتی میاندوآب به عنوان یادگاری از اولین وسیله تجاری خود نگه داشته است. در پرونده امروز زندگیسلام با او درباره مسیری که برای پیشرفت طی کرده و راز و رمز های موفقیت اش، گفتوگویی داشتیم که خواهید خواند.
کارم را با خرده فروشی خواربار شروع کردم
این کارآفرین موفق درباره روزهای اولی که شروع به کار کرده، میگوید: «من دیپلم دارم. کارم را با خردهفروشی و با کمک همین دوچرخه شروع کردم. 300 تا تکتومانی در سال 62 یا 63 از مادرم قرض گرفتم. ابتدا هم با خرید و فروش خواربار بود، سپس مواد غذایی، شکر و کلیفروشی برنج. من معتقدم بیشتر موفقیتهای بزرگ از صفر مطلق شروع شدند. شما قطعا با سرگذشت آدمهای موفق تاریخ آشنا هستید، هیچکدامشان از 100 شروع نکردند، پدر پولدار نداشتند، سرمایه آنچنانی نداشتند و ... . امکان ندارد یک نفر در یک روز، 100 روز، سه یا چهار سال، ناگهان پیشرفت آنچنانی داشته باشد. من هم کمکم با تلاش بیشتر، مغازهدار شدم، سپس تولیدی راه انداختم و الان هم در حال توسعه کارخانهام هستم.»
برای رسیدن به موفقیت باید رکاب زد
هر مشتری که وارد مغازه آقای بکتاشی میشود، قبل از هر چیز توجهش به یک دوچرخه قدیمی جلب میشود. او در این باره میگوید: «این دوچرخه را جلوی چشمهایم گذاشتم تا همیشه یادم باشد که انسان نباید گذشته خود را هرگز فراموش کند و اینکه اگر انسان بخواهد میتواند حتی با یک دوچرخه استارت کارهای بزرگی را بزند و به موفقیت های چشمگیر دست پیدا کند. در ضمن، این دوچرخه در مغازه من برای مشتریها هم حرفهای ناگفته زیادی دارد. انگار به آنها میگوید که عاقبت تلاش، موفقیت است. سختی هست، غصه هست، شکست هست اما سرانجام تلاش، رسیدن به خواستههاست. البته باید قدم به قدم پیش رفت، باید رکاب زد، اینطور نیست که یک بار رکاب بزنی و به مقصد برسی یا چند بار سریع و پشت سر هم رکاب بزنی و فکر کنی که کار تمام شده است، باید مستمر رکاب زد و مطمئن بود که هر رکاب، فاصله شما با مقصد یا همان هدفتان را کم میکند.»
روی دوچرخه، خواب این روزها را هم نمیدیدم!
از او میپرسم آن روزهایی که با دوچرخه در خیابانها مشغول کار بودید، فکر میکردید روزی به این جا برسید و یک کارآفرین موفق در شهرتان بشوید که میگوید: «به هیچ وجه. با شما که تعارف ندارم، در خواب شب هم نمیدیدم و اصلا به فکرم هم نمیآمد که به اینجا برسم. روی دوچرخه، فرصت فکر کردن به این چیزها را نداشتم. البته این را هم بگویم، وقتی با دوچرخه مشغول کار بودم، آرزوهایی برای خودم داشتم. مدام فکر میکردم که چطور یک وانت بخرم. بعد که وانتدار شدم، گفتم برای خرید یک مغازه و مغازهدار شدن باید چهقدر دیگر تلاش کنم؟ بعدها روزی که مغازه خریدم، به تجارت و تولید فکر میکردم. البته هرکدام از این مراحل، بالا رفتن از هر کدام از این پلهها، برای من بیش از 10 سال طول کشیده است ، اما الان در چند جمله، به شما گفتم.»
به 22 کشور از جمله آلمان، سوئدو ... صادرات داریم
او درباره شرایط فعلی کارخانه فرش خود هم می گوید: «بیش از 600 نفر در کارخانه ما مشغول به کار هستند و این کار را یک گروه انجام میدهد. کار را یک نفره نمیشود پیش برد. روز اول من با دوچرخه یک نفر بودم، بعد با وانت شدیم دو نفر، در مغازه سه نفر و حالا 600 نفر. اینکه فردی بخواهد کار بزرگ را به تنهایی انجام بدهد، شدنی نیست. موفقیت در گرو کار گروهی است. مستقل هم نمیشود پیش رفت. باید از گروه کمک گرفت. الان هم به 22 کشور صادرات فرش داریم؛ از عراق، آذربایجان، ازبکستان و ... بگیرید تا آلمان، سوئد، پاکستان، قطر و اردن.»
دنیای تجارت شبیه درخت سیب است
از او میپرسم چه عواملی باعث شده همه سختیها را برای رسیدن به این جایگاه تحمل کند که میگوید: «از نظر هر فردی، کار خودش سختترین کار در جهان است. البته خیلی بستگی دارد که چطور و با چه کیفیتی آن کار انجام شود. یک مشق نوشتن هم سخت است، هرچه قدر بخواهید بهتر آن کار را انجام بدهید، سختتر هم میشود اما موفقیت با چه کسی است؟ کسی که صبر بیشتری داشته باشد و پشتکار. دنیای تجارت خیلی شبیه درخت سیب است. کشاورزها و باغداران خیلی خوب متوجه این نکته میشوند. شما یک درخت سیب را ببینید، بعد از دو یا سه سال شروع میکند به سیب دادن و بعد از پنج سال، کیفیت بارش به حد قابل قبولی میرسد و تا 30 سال، محصولش سال به سال بهتر و با کیفیتتر میشود. همین درخت سیب، بهترین مثال برای پیدا کردن راه موفقیت است.»
رمز موفقیت فقط داشتن سرمایه نیست
او بیش از 25 سال است که به صورت تخصصی در حوزه فرش مشغول به کار شده است. بکتاشی در توصیههایش برای انتخاب شغل به نکات جالبی اشاره می کند: «روستای میاندوآب جمعیت زیادی ندارد و همه تقریبا یکدیگر را میشناسند. علاوه بر این ما در همین عالم تجارت، الان با مشتری قطری، ازبک، تاجیک و ... رفتوآمد داریم یعنی ضمن این که تجارت کردیم، دوست پیدا کردیم. یکی از رازهای موفقیت من همین است. همهاش پول و سرمایه نیست، اعتبار ما بین مردم، رمز موفقیتمان است. درباره انتخاب شغل هم من معتقدم که فرد اول باید با دل و قلبش مشورت کند، فقط به آینده آن شغل نگاه نکند. بعدش هم توکل کند بر خدا. بعد که راهش را انتخاب کرد باید تلاش کند تا بهترین باشد. مشورت هم لازم است. هر کاری میخواهید شروع کنید، مشورت را جدی بگیرید.»
کدام جوان امروزی حاضر است مثل من با دوچرخه شروع کند؟
«آدم باید چندین بار به زمین بخورد تا تجربه کسب کند اما الان توقع جوانهای امروزی برای موفق شدن و کسب ثروت، زیاد است.» این کارآفرین می گوید: «جوانان با خرده فروشی، دست فروشی و ... میتوانند تجارت خودشان را شروع کنند و سپس به آن رونق بدهند. اما الان کدام جوانی حاضر است از دستفروشی شروع کند؟ یا مثل من با دوچرخه شروع کند؟ البته باید با درایت و برنامهریزی به هدف رسید اما توقع کم در شروع کار، حلقه گم شده پیشرفت جوانان امروزی است. همه میخواهند در چند ماه، هم به درآمد خوب برسند هم به جایگاه اجتماعی که معمولا شدنی نیست. بعد که تجربه کسب کردیم، به تلاش، استعداد و ... برمیگردد که بتوانیم در حرفهمان، سرآمد شویم، نفر اول شویم و ... »
طراحی فرشهای مان برای هر کشور متفاوت است
هماکنون ۶۰۰ نفر به طور مستقیم و هزار نفر به طور غیرمستقیم در شرکتهای تحت نظارت این کارآفرین شاغل هستند. او درباره ارزآوری این حوزه میگوید: «شرکت من به واسطه صادرات، سالانه بیش از ۶ میلیون دلار ارزآوری دارد. البته توجه داشته باشید طراحی، اندازه و رنگ فرشهای تولیدی منوط به خواست مشتری و فرهنگ هر منطقه است، به طوری که ذائقه هر شهرستان، استان و حتی کشورها در تولیدات این شرکت متفاوت است. به طور مثال برای کشور پاکستان طرح رول، برای اروپا قالیچه در اندازههای کوچک، برای تبریز طرح ریزماهی یا هریس و برای تهران و مراکز استانها قطعه ۶ متری با رنگهای فانتزی شامل فیروزهای، کرمی، پستهای و شکلاتی تولید و عرضه میشود.»
تحریم و کرونا، سرعتگیر پیشرفتمان شده است
شایان ذکر است که «علیرضا رزمحسینی» وزیر سابق صنعت، معدنوتجارت در سفری که اوایل خرداد امسال به آذربایجانغربی داشت، از واحد تولیدی فرش این کارآفرین میاندوآبی بازدید کرد. بکتاشی البته از سرعت پیشرفت شرکت خود راضی نیست و میگوید: «از چهار سال پیش فاز توسعه این شرکت آغاز شده اما علت طولانی شدن روند راهاندازی خطهای جدید تولید، تحریمهای ظالمانه، شیوع کرونا و وجود مشکل در حملونقل دریایی و ریلی و تعهدات ارزی بود به طوری که کشتی حامل تجهیزات خط پنج تولید این شرکت به دلیل تحریمها نمیتوانست پهلو بگیرد تا اینکه با پیگیریهای مکرر دستگاههای مرتبط، بالاخره ماشینآلات به کارخانه انتقال یافت.»
چیزی نمیخواهم به جز دعای خیر کارگرانم
وی که اکنون مدیرعامل و رئیس هیئتمدیره دو شرکت تولید فرش ماشینی در میاندوآب است، سال ۱۳۷۸ شرکت خود را تاسیس کرده و آن را به مرور ارتقا داده است. از او درباره آرزوهایش میپرسم که میگوید: «سوال سختی پرسیدید. اکنون هدف من گرداندن زیر مجموعهام به بهترین شکل ممکن است. آرزو دارم 300 کارگرم بشوند هزار کارگر، نه اینکه تعدیل نیرو کنیم. هزار خانواده از این کارخانه، نان ببرند سر سفره زن و بچهشان. هدف من با همه بچههای مجموعهام مشترک است، اینکه چراغ اینجا همیشه روشن بماند. اگر دعای خیر این افراد پشت سر من باشد، برای دنیا و آخرتم کافی است و چیز دیگری نمیخواهم.»