- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
«میرزا محمدتقیخان فراهانی»، امیرکبیر، را همهمان کموبیش از کتاب تاریخ و فیلمهای سینمایی میشناسیم. میدانیم در دوران کوتاه صدارتش چه خدماتی کرده و چطور با ناجوانمردی مزد کارهایش را گرفته است. پس در اطلاعات عمومی اینهفته بهمناسبت سالگرد درگذشت امیرکبیر( 20 دی 1230) بهجای مطرح کردن سوال کلیشهای «امیرکبیر که بود و چه کرد؟»، روایتهای کوتاهی را از زندگی این مرد به واقع بزرگ میخوانیم.
منبع: پایگاه اطلاعرسانی حوزه
فرزندان ایران
امیر به شفقت عمومی قدرت یافته. روزی پارهدوزی (پینهدوز) را که طفلش مرده[بود] آوردند. به او فرمود: «ما که آبلهکوبِ (واکسیناسیون) مجانی فرستادهایم». گفت: «ندانستم». فرمود: «پنج تومان جریمه دهد». گفت: «ندارم». [امیر] دست در جیب کرده پول به او داد و فرمود: «به صندوق جریمه بده. حکم برنمیگردد». [پارهدوز] چنان کرد. چند دقیقه دیگر بقالی را آوردند که طفلش مرده بود. به او نیز هم چنین مقابله و همان معامله شد. پس از رفتن آن دو فقیر، امیر مانند زن جوان مرده زارزار گریست. در آن حال «میرزا آقاخان» رسید. سبب گریه پرسید. فرمود: «خبر مرگ دو اولادم را آوردهاند». میرزا آقاخان مُتوحش شده که «میرزااحمدخان»، پسر امیر مرده. ملازمان به او گفتند: «دو کودک شیرخوار پارهدوز و بقالی از آبله مرده». میرزا آقاخان جسورانه گفت: «این گریه برای دو شیرخوار بقال و چقال است؟» آن شیرمرد فرمود: «تمام ایرانیها اولاد حقیقی مناند و من میخواهم نسل ایرانی چندان شود که زمین را فروگیرد، چرا باید جاهل باشند که به اثر نکوبیدن آبله بمیرند؟»
شاه سبکسر
یکی از کینههای شاه و نُدمای مسخرهپیشه او با امیرکبیر، همین بود که شاه جوانی 18 ساله و سبک و بیوقار و عاشق بازیچه و شهوات بود و امیر از او بهسختی جلوگیری مینمود. چنان که روزی شاه در بیرون راه میرفت. باران گرفت. شاه تندتند حرکت نمود تا خود را به زیرسقفی برساند. امیر متغیّر شده گفت: «سنگین و باوقار باش. مگر کُلوخی که از باران وا بروی؟»
عدالت گسترده
در مراجعت به طهران، اردو [اردوی دربار] از روستایی میگذشت. زارعی نزد امیر به تظلّم آمد که توپخانه را از روی کِشتِ من بردند و یک جریب محصولم ازمیان رفت. امیر، غرامت حاصلش را دوبرابر داده و از توپچی بازخواست کرد. [توپچی] گفت: «شاه با سوار زیاد رسید و تعجیل فرمود و جاده تنگ بود، من توپها را از جاده در کشت بردم». [امیرکبیر] گفت: «شاه میخواست باوقار باشد. نیم ساعت صبر کند تا توپخانه به جاده وسیعی برسد و او هم بگذرد، نه زرع رعیّت را فاسد کند و این حرکت، عموم ایرانی را از زراعت بازمیدارد». آن گاه توپچی را سیاستی (تنبیه) سخت نمود که عبرت ستمکاران و غیرت کشاورزان به آبادی املاک شد.
علاقه به وطن
شنیدم در کتاب یکی از بزرگان انگلیس است که سفیرش در ایران گفت: «روزی سواره در خیابان طهران میگذشتم. دیدم امیر با کوکبه جلالش میگذرد. پیاده شدم. امیر ملتفت شد. ایستاد تا به او رسیدم. با یکدیگر به بازدید ساختمان قراولخانهها رفتیم. دیدم بالای هر قراولخانه پرچم ایران است. پرسیدم «مگر اینجا طهران و مرکز ایران نیست؟» گفت: «چرا». گفتم: «برای نشان دولت یک بیرق کافی است. این همه بیرق از چیست؟» گفت: «آنقدر بیرق از ایران بلند کنم که بیرق شما در آن میان گم شود». دیدم عجب کلّه غیور و بلندهمتی دارد».
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
نبود درک متقابل میان والدین و نوجوانان، مسئله بسیار رایجی است که علل گوناگونی دارد. یکی از علتها این است که والدین از دوران نوجوانی خود فاصله گرفته و بسیاری از تمایلات، نیازها و حالات روانی خود در آن دوران را فراموش کردهاند و اکنون بهعنوان یک بزرگ سال بالغ به فرزندشان مینگرند. بنابراین ممکن است بسیاری از رفتارها و عقاید آنها را خام و غیربالغانه در نظر بگیرند. در ادامه تعدادی دیگر از علل این مسئله و نکاتی برای کنارآمدن با آن را بررسی میکنیم:
شکاف نسل | بسیاری از مشکلات نبود درک متقابل، ناشی از شکاف بیننسلی است. برای بسیاری از والدین سخت است با ما همچون دوست رفتار کنند چون در بافت متفاوتی رشد کردهاند و طبیعی است که باورها و جهانبینی بسیار متفاوتی داشتهباشند. اگر بتوانید درک کنید که آنها از چه پیشینه و ساختار زندگی آمدهاند، بهتر میتوانید تفاوتهایتان را بپذیرید. لازم نیست همواره افکارشان را زیرسوال ببرید. میتوانید بهجای بهچالش کشیدن و استفاده از زبانِ «تو» (تو اشتباه فکر میکنی)، با زبانِ «من»، درباره علل مخالفتتان صحبت کنید؛ «من فکر میکنم این موضوع را میتوان از زاویه دیگری هم در نظر گرفت».
میل به مراقبت | برخی والدین کنترلگری بیشتری دارند. برخی هم برای غلبه بر نگرانیهایشان، از پذیرش دیدگاههای جدید اجتناب میکنند. در بیشتر موارد هدف از این کار، حفاظت و مراقبت از فرزندانشان است. اما این موضوع برای نوجوانان که روزبهروز میل به استقلال بیشتری را تجربه میکنند، آزاردهنده است. هنگام گفتوگو با والدینتان به احساساتشان توجه کنید. اگر بفهمید چه احساساتی دارند و چرا آنها را تجربه میکنند، بهتر میتوانید علل درک نکردن شان را متوجه شوید. ممکن است تمایل شدید آنها به مراقبت از شما سبب ناتوانیشان در درک نیازها و دیدگاههای شما شده باشد. میتوانید بدون اینکه الزاما با افکار یا رفتارهای آنها موافق باشید، احساساتشان را اعتباربخشی کنید و گفتوگوی موثرتری را شکل دهید.
علل بیرونی | گاه نبود درک متقابل از شرایط بیرونی ناشی میشود؛ مثلا اینکه والدینتان پرمشغله یا در حال کشمکش با مسائل بزرگی هستند که آستانه تحمل و توانایی پذیرش آنها را تحتتأثیر قرار دادهاست. تلاش کنید شرایط آنها را درک، در امور روزمره مشارکت و درباره مشکلاتشان با آنها گفتوگو کنید. بهجای اینکه در نقطه مقابلشان قرار بگیرید، به آنها این احساس را بدهید که در یک تیم هستید. در این صورت بهتر میتوانید وقتی اوضاع آرامتری دارند، درباره خود و نیازهایتان حرف بزنید.
نبود شناخت و صمیمیت |
آیا فضای تعاملی مثبت و دوستانهای میان شما و والدینتان وجود دارد؟ آیا بهاندازه کافی برای یکدیگر وقت میگذارید؟ آیا از دیدگاهها و انتظارات یکدیگر شناخت کافی دارید؟ شاید لازم باشد زمان بیشتری برای شناخت یکدیگر و خلق فضایی صمیمی صرف کنید. ممکن است مشکلاتتان ناشی از آگاهی نداشتن درباره روابط هم باشد. مطالعه کنید و آموزش ببینید؛ خواندن کتاب و تماشای فیلمهای مرتبط با روابط والدین و فرزندان، توانایی همدلی، درک احساسات دیگران و دیدگاهتان به تفاوتهای انسانها را گسترش میدهد و کمک میکند تفاوت میان احساسات و تجارب خود و والدینتان را بهتر درک کنید.
پذیرش| طبیعی است که دوست دارید دیدگاههای خود را به والدینتان بگویید و درک شوید اما گاه ممکن است موردپذیرش قرارنگیرید. خوب است بدانید بخشی از فرایند رسیدن به توافق، توافق بر سر عدم توافقهاست. مهم است حتی وقتی والدینتان درکتان نمیکنند هم خود را دوست داشته باشید و بپذیرید و بر توانمندیها، نقاط مثبت و روابط اجتماعی و مثبت خود تکیه کنید.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
اهمیت قصه و قصهخوانی بهحدی است که سالانه برای آن مسابقهای برگزاری میشود تا از سراسر جهان افرادی به بیان قصه بپردازند. در دوره اخیر این مسابقات جهانی که به میزبانی کشور هند با رقابت پنج هزار و 200 قصهگو از 130 کشور جهان برگزار شد، «رها طاهریمحسن» نوجوان 14 ساله اهل «تاکستان» استان قزوین توانست در گروه سنی خودش، قهرمان این مسابقه بشود. در ادامه گپی داریم با رها که ازطریق کانون پرورش فکری به مسابقات بینالمللی قصهگویی راه یافتهبود.
رها برای ما از مسابقه قصهگویی بگو.
من از طریق عمهام که مربی کانون نوجوانان و جوانان استان تهران است، از فراخوان این مسابقات مطلع شدم.
در این دوره که بهدلیل شیوع کرونا بهصورت مجازی برگزار شد، فایل قصهخوانیام را برای مسابقه ارسال کردم. در مرحله قبل فینال با داستانی از خانم «پاییزه طاهری» بهنام «بر بال سیمرغ» شرکت کردم. این داستان ماجرای دختری است که مادربزرگش را بهدلیل بیماری کرونا از دست دادهاست و با کمک سیمرغ سعی دارد جهان را خوشحال کند. بعد از اجرای این داستان توانستم ازمیان حدود پنج هزار شرکتکننده به جمع 40 نفر مرحله پایانی راه یابم.
فینال چطور بود؟
در فینال که با ترجمه همزمان بهصورت لایو برگزار میشد، باز هم قصهای از خانم طاهری خواندم به نام «اندازه دنیا»؛ داستان دختری که مادرش را اندازه دنیا دوست دارد درحالیکه نمیداند دنیا چقدر بزرگ است. پس از اعلام نتایج که روز بعد از فینال صورت گرفت، توانستم در رده 13 تا 15سال در بخش قصهگویی به مقام اول این مسابقات دست یابم.
اوقات فراغتت را چطور سپری میکنی؟
در کنار تحصیل درحال تمرین ورزش تکواندو هستم. ورزش، کتاب خواندن و شرکت در برنامههای کانون بخشهای اصلی اوقات فراغت من را تشکیل میدهند. آخرین کتابی هم که خواندهام همان کتاب «اندازه دنیا» درفینال بود. علاقه من به کتاب آنقدر زیاد است که خیلیها را به کتابخواندن علاقهمند کردم؛ ازجمله همکلاسیها، همسایهها و دوستانم.
یک قصهگوی خوب چه چیزهایی را باید رعایت کند؟
قصهگو باید بیان خوب و توانایی روایتگری داشتهباشد، روی میمیک صورتش مسلط باشد و خودش را بهجای شخصیتهای قصه قرار بدهد تا بتواند مخاطب جذب کند. من این ترفندها را در کانون آموزش دیدم چون ما در جلسات کانون به خواندن کتاب، بحث راجع به کتاب و قصهخوانی و تکنیکهای آن میپردازیم. حالا که بحث از قصهگوی خوب شد، دوست دارم بگویم قصهگوی موردعلاقه من عمهام است و به یادماندنیترین قصههای توی ذهنم را پدربزرگ عزیزم برایم تعریف میکرد که چندسال پیش متأسفانه ایشان را ازدست دادم. پدربزرگم بخش بزرگی از وجود من بود و خاطراتش، بهیادماندنیترین خاطراتی بود که آنها را به قصه تبدیل کردم.
برای دوستان همسنوسالت پیشنهادی داری؟
کتاب، کتاب و باز هم کتاب. من به همه دوستانم خواندن کتاب بهویژه کتابهای شاعران نامی ایران مانند حافظ، سعدی و فردوسی را پیشنهاد میکنم. در آخر هم تشکر میکنم از پدرومادرم، مربیهای خوب کانون و عمه عزیزم.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
نجاتشکوندی | عکاس
منبع: photographylife.com
هر دوربین حرفهای تنظیمات سنجش نوردهی دارد که دانستن آن پیشنیاز عکس گرفتن است. این تنظیمات به عکاس کمک میکند نوردهی را با حداقل تلاش، کنترل کند و عکسهای بهتری در موقعیتهای غیرعادی بگیرد. در نگاتیو اینهفته به معرفی حالتهای اندازهگیری نور و نحوه کار این حالتها در دوربینهای دیجیتال میپردازیم. این تنظیمات در انواع دوربینها متفاوت است اما عموما میتوان ازطریق منوی دوربین یا دکمه اختصاصی نورسنجی که نزدیک نمایشگر بالایی قرار دارد، به این تنظیمات دست یافت.
مترینگ چیست؟
نورسنجی یا «مترینگ» یعنی دوربین شما بسته به میزان نوری که به دوربین وارد میشود، ایزو، سرعت شاتر و دیافراگم صحیح را تعیین کند. دوربینهای DSLR یک نورسنج یکپارچه دارند که بهطور خودکار نور منعکسشده را اندازهگیری و نوردهی بهینه را پیشنهاد میکند؛ شما داخل ویزور، نوارهایی را میبینید که دارای جهت مثبت و منفی در دو طرف و یک صفر در وسط هستند. در این حالت اگر دوربین را به سمت یک منطقه بسیار روشن بگیرید، نوارها «+» را نشان میدهند که بهمعنی نور زیاد است و اگر دوربین بهسمت منطقه تاریک باشد، برعکس آن را نشان میدهد. در این دوحالت شما میتوانید با کم یا زیاد کردن سرعت شاتر به نقطه صفر یعنی نوردهی بهینه مطابق پیشنهاد نورسنج دوربین برسید.
مشکلات مترینگ
سیستم نورسنجی دوربین درصورتی که نور صحنه یکنواخت و همگون باشد، بهخوبی کار میکند ولی هنگامی که سوژههای متعددی در صحنه با مقدار نور متفاوت وجود دارند، برای محاسبه میزان نور (اکسپوژر) دچار مشکل میشود. برای مثال در عکاسی از آسمان آبی، مقدار نور ثابت است و مشکلی ایجاد نمیشود اما اگر به همین کادر ابری اضافه شود، دوربین باید میزان نور ابرها و نور آسمان را جداگانه ارزیابی کند و نور مطلوب را برای کل عکس تشخیص دهد. درنتیجه نورسنج ممکن است آسمان را کمی روشنتر کند تا بتواند میزان نور ابرهای سفید را بهدرستی تعیین کند. در غیر اینصورت ابرها بسیار سفید و به اصطلاح «Overexposed» میشوند. حالا اگر به این کادر کوه اضافه شود، دوربین سوژهای بزرگ را تشخیص میدهد که بسیار تاریکتر - نسبت به آسمان و ابرها - است و تلاش میکند حدوسط این میزان نورها را در نظر بگیرد. پس نورسنج دوربین بهصورت پیشفرض، نور را در کل قاب ارزیابی میکند. حالات رایج نورسنجی در دوربینهای دیجیتال امروزی به شرح زیر است:
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
سلام جوانه، سر دوراهی هستم؛ کاش میشد باهات مشورت کنم.
بله، با من مشورت کنی دیگه سر دوراهی نیستی، میری سر سهراهی یا حتی چهارراه، در مواردی حتی میدون.
تبلیغات تلویزیون خیلی مضحک شده. مثلا تو تبلیغ پوشک، بچه به پوشکش میگه دوستت دارم. چرا یک بچه باید پوشکش رو دوست داشته باشه؟
به همون دلیلی که زبون داره به پوشک ابراز محبت کنه اما زبون نداره بگه «جیش دارم، فوریه خیلی کارم». سریالهای ما منطق داره که شما از تبلیغ پوشک توقع داری؟
چه فایده هی مدل جدید گوشی رونمایی میشه وقتی سیم شارژر رو بلندتر نمیسازن؟
الان توقع داری ما بهجای اونا جواب بدیم؟ به همون دلیل که هنوز هندزفری که گره نخوره، نساختن. به همون دلیل که کارت بانکی که همیشه توش پول باشه اختراع نشده. به همون دلیل که خط دفاع پرسپولیس امسال خیلی ضعیف شده. البته این آخری ربطی نداشت واقعا.
یادش به خیر جوانه، یه زمانی بهجای کارت بانکی از اسکناس استفاده میکردیم و اگه بعد از مدتی یک لباس رو میپوشیدیم ممکن بود تو جیبهاش اسکناس باشه.
عوضش الان ممکنه تو جیبت ماسک باشه یا محلول پیدا کنی. اینم هیجانانگیزه دیگه.
من نمیدونم چرا خرید اینترنتی دوست دارم. شما میدونین؟
من میدونم خودم چرا دوست دارم اما نمیدونم شما چرا دوست داری. من خرید اینترنتی دوست دارم چون یکبار موقع خرید هیجان دارم، یکبار موقعی که خریدم رو میاره، یکبار وقتی بسته رو باز میکنم، یکبار وقتی زنگ میزنم پشتیبانی و ایراد میگیرم، یکبار هم وقتی برگشت میزنم و پولم رو پس میگیرم. این آخری از همه هیجانانگیزتره.
دوستان خوب جوانه! شما هم میتوانید آثارتان را از طریق شمارههای بالای صفحه برایمان بفرستید تا با اسم و عکس خودتان چاپشان کنیم.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.