«ناکامی» چالشی دایمی در زندگی است. ما از لحظه تولد ناکامی را تجربه میکنیم؛ هر درد، هر نیاز یا خواسته و میل ارضا نشده، هر احساس ناخوشایند و منفی، یک ناکامی است. در این بین به نظر میرسد، برخی افراد راحتتر میتوانند ناکامیها را تجربه و تحمل کنند اما برای برخی تحمل ناکامی به قدری دشوار است که به نبردی دایمی بین آنها و زندگی تبدیل شده است. گویی برای این افراد، ارضا نشدن هر نیاز، تاخیر در رسیدن به خواستهها، هر گونه طرد شدن و نه شنیدن از سمت دیگران، هر مانع در راه رسیدن به اهداف، هر شکست کوچک و تطابق نداشتن کامل زندگی با خواستهها و آرزوهایشان، یک ناکامی غیرقابل تحمل تلقی میشود اما چرا این مسئله نیاز به مدیریت دارد و باید چه کرد؟
از ناکامی تا افسردگی و ناامیدی
ناتوانی در تحمل ناکامی به آشفتگی در هیجانات، عملکرد و روابط منجر میشود. نپذیرفتن ناکامی به عنوان تجربهای پرتکرار و اجتنابناپذیر در زندگی، حتی باعث میشود فرد در مواجهه با آن به ورطه افسردگی و ناامیدی سقوط کند، همیشه نسبت به دیگران و جهان احساس خشم و کینه داشته باشد، خود را ناتوان و ضعیف بپندارد یا به مرور از هر موقعیتی که در آن احتمال ناکامی وجود دارد، اجتناب کند. جالب است بدانید که نداشتن تحمل ناکامی یکی از دلایل اهمال کاری است زیرا تلاش کردن، رنج کشیدن، انجام کارهای ناخوشایند، احتمال شکست خوردن، تحمل خستگی و دست کشیدن از لذتها به منظور رسیدن به اهداف، برای فردی که تحمل ناکامی را ندارد، شرایطی بسیار ناخوشایند و غیرقابل تحمل تلقی می شود و از آنها اجتناب میکند.
چرا در تحمل ناکامی، ناتوانیم؟
والدینی که در کودکی به صورت افراطی نیازهای فرزند خود را تامین و در برابر هر تجربه ناخوشایندی از کودک محافظت میکنند، در واقع او را در یک دنیای خیالی و همیشه کامیابکننده بزرگ کرده و فرصت تجربه ناکامیهای بهینه را که برای رشد تابآوری و سرسختی کودک ضروری است، از او میگیرند. یک عامل مهمی که به مرور زمان در افرادی که تحمل ناکامی را ندارد، شکل می گیرد و تشدید می شود، باورهای غلط و ناکارآمد درباره ناکامی است. در واقع این افراد، باورهای ناکارآمدی درباره خودشان، دیگران و رویدادهای زندگی دارند. آنها موقعیتهای ناکامکننده را یک فاجعه و توانایی خود در کنار آمدن با این موقعیتها را بسیار ناچیز میشمارند. آنها گمان میکنند، نیازها و خواستههای شان باید حتما و فورا ارضا شود؛ باید به تمام اهدافشان برسند؛ نباید هیچ احساس منفی مانند رنج، خستگی، ناامیدی، غم یا اضطراب را تجربه کنند؛ در زندگیشان همیشه باید لذت و شادی و آرامش باشد در غیر این صورت باور دارند که زندگی بدی دارند؛ هرکسی که به خواستههای آنها جواب رد بدهد یعنی دوستشان ندارد و برای آنها ارزشی قائل نیست؛ و زندگی و جهان را بهطور کلی ناکامکننده و ناامیدکننده میبینند.
چه کار میتوان کرد؟
از آنجا که نداشتن تحمل ناکامی یک سازه مهم در به خطر افتادن سلامت روان انسان است و افراد را در معرض خطر اختلالاتی چون افسردگی، اختلالات اضطرابی یا افت عملکرد شغلی، خانوادگی و اجتماعی قرار میدهد، باید فکری به حال آن کرد.
تغییر باورهای ناکارآمد درباره ناکامی
همانطور که گفتیم باورها نقشی اساسی دارند؛ بنابراین در گام اول باورهای ناکارآمد درباره خودتان، دیگران و رویدادهای ناکامکننده زندگی را پیدا و آنها را با باورهای واقعبینانه جایگزین کنید. قرار نیست همه نیازها و خواستههای ما ارضا شوند؛ قرار نیست ما به همه اهدافمان برسیم؛ ناکامی، اضطراب، خستگی، درد، غم، شکست و نرسیدن هم بخشی از زندگی است نه تمام آن و ما هم در برابر سختیها و ناکامی ها آنقدرها که گمان میکنیم ضعیف و ناتوان نیستیم.
تجدیدنظر روی رفتارهایمان
بعد از تغییر باورهای ناکارآمد، روی رفتارهای ناکارآمدمان تجدیدنظر کنیم. اغلب افراد با تحمل ناکامی پایین، از هر چالشی اجتناب میکنند و نمیدانند با این فرار کردنها، شانس رشد و کسب تجارب موفقیت آمیز را هم از خود گرفته و بیش از پیش خود را در ناامیدی فرو بردهاند. بنابراین مواجهه با دشواریها و ناکامیها را به عنوان یک تمرین رشدی نگاه کنید. از موقعیتهایی که بهطور متوسط برای شما دشوار هستند، شروع کنید و رنج مواجهه با آنها را به عنوان یک رنج معنادار برای رسیدن به اهدافتان بپذیرید.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
دلایل مختلفی برای ابتلای سلبریتی ها به اعتیاد وجود دارد که برخی به شخصیت فرد و برخی به عوامل محیطی مربوط است؛ در این مطلب به بررسی دلایل مختلف این موضوع می پردازیم.
نیاز به قدرت که دیگر پاسخ داده نمیشود
اعتیاد در سلبریتیها بعد از دوره اوج کاری، اتفاقی است که بارها خبرساز شده و با توجه به این که سلبریتیها الگوهای رفتاری برای برخی جوانان هستند، بررسی علل ایجاد این شرایط الزامی است. در تبیین این علل میتوان به این نکته اشاره کرد که اصولا هر نوع شخصیتی به سمت شغلی خاص گرایش دارد و به آن سمت هدایت میشود بنابراین میتوان گفت برخی از سلبریتیها، شخصیتی با نیاز به قدرت و تمایلات خودشیفتگی بالا دارند. حال فرض کنید شما یک سلبریتی با تمایل کسب قدرت زیاد هستید و در شغلی که به دست آوردهاید، این نیاز به شکل مطلوبی ارضا میشود اما بعد از مدتی شما به حاشیه رانده میشوید و دیگر این نیازهایی که برای شما حیاتی است، برآورده نخواهد شد؛ چه میکنید؟ چطور با این نیازها کنار میآیید؟ استفاده از مواد مخدر همان میزان حس قدرت را برای فرد به ارمغان میآورد اما در یک زمینه مخرب که به مرور زمان فرد را به نابودی میکشاند.
محیط هم تاثیرگذار است؟
علاوه بر ویژگیهای شخصیتی فرد، محیط هم نقش موثری در ابتلای فرد به اعتیاد دارد، به این معنا که هرچه فرد با افراد مصرف کننده بیشتری در تعامل باشد یا دسترسی او به مواد آسانتر باشد، احتمال ابتلا به اعتیاد بالاتر میرود. با توجه به این که ایران در رتبه دوم مصرف مواد مخدر سنتی در جهان قرار دارد و نهایت زمان لازم برای تهیه مواد مخدر حداکثر 7 دقیقه است، میزان بالای اعتیاد در افراد دور از ذهن نیست. علاوه براین هرچه فرد به منابع مالی بیشتری دسترسی داشته باشد، راحتتر میتواند به مواد دسترسی پیدا کند. سلبریتیها بهطور معمول همه این شرایط محیطی را دارا هستند بنابراین احتمال اعتیاد در آنها بالا میرود به خصوص در زمانی که از نظر روانی در شرایط شکنندهای قرار دارند مثل زمانی که به حاشیه رانده میشوند یا حاشیهای برایشان ایجاد میشود و ... .
پای فرسودگی شغلی هم در میان است
شاید بپرسید آیا فرسودگی شغلی میتواند یکی از دلایل روی آوری سلبریتیها به اعتیاد باشد؟ در پاسخ باید گفت با توجه به این که زندگی سلبریتیها معمولا با دقت توسط مردم رصد میشود، این قشر خواسته یا ناخواسته درگیر تلاش برای نشان دادن تصویر ایدهآل از زندگی خودشان میشوند و انرژی روانی زیادی را صرف آن میکنند که این انرژی در زمان افول آنها مصرف نمیشود بنابراین ممکن است صرف رفتارهای مخربی مثل اعتیاد شود.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
14 سال از شروع زندگی مشترک مان میگذرد و این روزها، شوهرم اصلا به من محبت نمیکند. یک دختر هم دارم. خیلی افسرده شدم و غصه می خورم چون شوهرم مثل گذشته قربانصدقهام نمیرود. چه کنم؟
مخاطب گرامی، یکی از رایجترین شکایتهای زوج ها، بیمحبتی و بیتفاوتی همسرشان است که البته میتوانند با برخوردهای صحیح، عشق و محبت همسرشان را به خود جلب کنند. معمولا همان طور که شما هم اشاره کردید، روزهای اول زندگی زوجها به خوبی سپری میشود و حرفهای عاشقانه و ابراز احساسات در بین آنها موج میزند اما طبیعتاً رفته رفته محبتها کم رنگ میشود و زن که تحمل کمی در برابر کمبود محبت همسرش دارد و سرشار از احساسات است، با این روند نه تنها از زندگی ناامید میشود بلکه حس میکند همسرش دیگر او را دوست ندارد و احساس افسردگی میکند. در ادامه چند توصیه به شما داریم.
این مشکل باید ریشهیابی شود
این مسئله بیشک می تواند دلایل مختلفی داشته باشد و صرفاً دلیل آن به بیعلاقه شدن همسرتان برنمیگردد. به طور مثال میتواند به خاطر فشارهای زندگی یا شرایط سخت و موقتی باشد که برای همسرتان پیش آمده است که شما از آن مطلع نیستید. برای درک حالات رفتاری همسرتان نشانههای رفتاری او را بررسی کنید، احساس ناامیدی و غم و تنهایی، عصبانیت و تحریکپذیری، کاهش تعهد و مسئولیتپذیری، کاهش گفتوگو، کاهش تمایلات جنسی و ... و در مجموع تمام این حالات را بررسی و ریشهیابی کنید.
عشق را دوباره زنده کنید
پس از این که با توجه به نشانههای رفتاری متوجه دلیل تغییر رفتار همسرتان شدید، باید دوباره عشق را میان خود و همسرتان زنده کنید. از همسر خود تقاضا کنید در یک فرصت مناسب با یکدیگر صحبت کنید. به حرفهای شوهرتان به دقت گوش دهید حتی اگر با خشم همراه باشد، از لابه لای حرفهای او میتوانید نکاتی را که برای بهبود رابطه لازم است، پیدا کنید. به ویژگیهای مثبتی که شوهرتان دارد، توجه و از همین ویژگیهایش تمجید کنید. به او نشان دهید که درکش میکنید. به صورت شفاف و واضح به همسرتان بگویید که شرایط کاری و روحی او را درک میکنید و میفهمید.
شوهرتان هم نیازمند توجه شماست
اخلاق بسیاری از مردها اینگونه است که میخواهند از آنها قدردانی و تشکر شود. برای افزایش اعتماد به نفس شوهر خود باید تفکرات او را تایید کنید. این کار باعث میشود او همه چیز را با شما در میان بگذارد، با صداقت و گاه زیرکانه همه رفتارهای خوبش را به او بگویید. در پایان به خاطر داشته باشید همانگونه که شما به توجه و محبت همسرتان نیاز دارید، وی هم نیازمند توجه و علاقه شماست. بنابراین همانطور که دوست دارید با شما رفتار شود، با او رفتار کنید تا ثمرهاش را ببینید.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
محققان دانشگاه فلوریدای جنوبی کشف کردند که خواب بهتر باعث بهبود ذهنآگاهی روز بعد میشود که دارای مزایای قابلتوجهی در سلامت روان است. این گروه تحقیقاتی بر مطالعه روی پرستاران متمرکز شد زیرا آنها بزرگ ترین گروه متخصصان مراقبتهای بهداشتی هستند که به خواب مطلوب شبانه نیاز دارند. آنها تشخیص دادند که مشکلات خواب در بین پرستاران شایع است، به ویژه در طول بیماری همه گیر کووید 19 که باعث فشار بر خدمات بهداشتی در سراسر جهان شد. آنها ۶۱ پرستار را به مدت دو هفته با تجزیه و تحلیل سلامت خواب آنها بررسی کردند و دریافتند هنگامی که پرستاران نیم ساعت خواباضافه نسبت به روال طبیعی گذشته زندگیشان داشتند، هوشیاری آنها هنگام پرستاری بیشتر و بهتر است و کسانی که بهزیستی ذهنی بهتری دارند، ۶۶ درصد کمتر علایم بی خوابی را تجربه میکنند. همچنین از شرکتکنندگان خواسته شد سه بار در روز و به مدت دو هفته به سوالات هوشیاری و خواب آلودگی روزانه پاسخ دهند که شامل سوالاتی از قبیل «آیا من کاری بهطور خودکار انجام میدادم، بدون این که از آن چه انجام میدادم آگاهی داشته باشم؟» و «آیا برای من سخت است روی آن چه اتفاق میافتد، تمرکز کنم؟» و ... است. محققان معتقدند که یافتههای آنها میتواند بینشی درباره ایجاد استراتژیهای بهتر برای بهبود وضعیت روانی همه افراد بر اساس الگوی خوابشان فراهم کند. در این پژوهش به میزان خواب مناسب اشاره نشده است.
منبع: msn.com
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
منتظر نشستن در مطب پزشک، از سختترین انواع انتظار است؛ منشی برای ساعت 4 به شما وقت میدهد و پزشک -بعضیهایشان البته- که تنها آدم مشغلهدار جهان است، ساعت 7 میآید و تا نوبت به شما برسد، احتمالا یک ساعت دیگر طول میکشد و شما در این ساعتهای کشدار با درد و نگرانی و کلافگی دستوپنجه نرم میکنید. حالا اینوسط بعضی از مراجعانِ منتظر، وضع را از اینی که هست، سختتر هم میکنند. چطور به مصائب منتظر بودن در مطب پزشک دامن نزنیم؟
درباره دلیل مراجعه دیگران به مطب، سوال نکنید.پرسیدن «چی شده؟» و «کجات درد میکنه؟» و «چندوقته حالت بده؟» در حوزه وظایف پزشک است. شاید بعضیها از درددل کردن استقبال کنند اما خیلیها هم از حرف زدن راجع به مسائل خصوصیشان با غریبهها خوششان نمیآید.
بیماریِ مشترک به آن معنی نیست که همه مبتلایان، آن را مشابه هم از سر میگذرانند پس لطفا خاطره بستری شدن همسایهتان یا فوت دوستتان را بر اثر ابتلا به بیماری خاصی که دیگران بهدلیل درگیری با آن به پزشک مراجعه کردهاند، با آنها درمیان نگذارید.
از خوددرمانیهایتان با دیگران حرف نزنید. وقتی کسی به پزشک مراجعه میکند، یعنی راه درمان مشکلش را در تخصص او پیدا کردهاست بنابراین بیخیال توصیه کردن فلان دمنوش و بهمان داروی گیاهی به آنها شوید.
مرخصی ساعتی گرفتهاید و باید فورا برگردید سرکار؟ بچهتان توی خانه تنهاست؟ جای پارک پیدا نکردهاید؟ هیچکدام از اینها زیرپا گذاشتن نوبت دیگران را توجیه نمیکند. دمِ منشی را دیدن و بین مریض وارد اتاق پزشک شدن و بهانه «فقط یه سوال از آقای دکتر دارم»، حق دیگران را ضایع میکند و غیراخلاقی است. بقیه منتظران توی مطب هم کلی از این دلایل دارند ولی خودشان را به شما ارجح نمیدانند.
حالا که این
همه نکته را رعایت کردهاید
حواستان به ملاحظات عمومی فضاهای همگانی هم باشد تا منتظر پزشک بودن را برای دیگران طاقتفرساتر نکنید؛ با صدای بلند با کناردستیتان یا تلفنهمراهتان حرف نزنید و بدون هندزفری، ویدئو نبینید و به دیگران زل نزنید.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
راه ارتباطی با زندگی سلام
پیامک 2000999 و تلگرام 09354394576
* درباره پرونده زندگیسلام، این دوچرخههایی که یکی از لاستیکهایش خیلی بزرگتر از اون یکی بوده، واقعا استفاده می شده یا فقط برای سیرک بوده؟ من تصور میکنم فقط به درد سیرک میخوره!
* متاسفانه سرانه مطالعه کتاب در کشور ما پایینه و هیچ کارشناس و مسئول دلسوزی هم پیدا نمی شه که به ریشهیابی دلایل این ماجرا بپردازه. چرا ما ایرانیها به کتاب خوندن علاقه نداریم؟ یک مقصرش آموزش و پرورشه قطعا.
* در ایران نه تنها مسیر جذاب برای دوچرخهسواری نداریم که متاسفانه در کوچه و خیابان، به دوچرخه سوارها کمتر توجه می شه و واقعا دوچرخه سواری در ایران، خطرناکه.
* مطلب «افزایش انگیزه به روش اسکوچیچ» در صفحه خانواده خیلی جالب بود. به خصوص که خیلی ساده و شفاف به موضوع تلقین از منظر روانشناسی پرداخته شده بود. امیدوارم تیم ملی به خصوص در بازی مقابل انگلیس و آمریکا، موفق بشه.
* قیمت دوچرخه شهری رو در پرونده زندگی سلام زدین از 3 تا 70 میلیون. یک زمانی با 70 میلیون، می شد بهترین ماشین شاسی بلند رو خرید، الان دوچرخه می دن باهاش!
* زندگیسلام، مامانم دیروز نشسته خونه رو تمیز کرده چون امروز یه خانمی میخواد بیاد خونه رو تمیز کنه! همچین مامانی دارم من!
* آقای اسکوچیچ، با این کارها، نمی شه مقابل تیم هایی که امکانات و بازیکن سرشناس دارن، ایستاد. با دست خالی نمی شه موفق شد. استعفا کن و خودت رو راحت کن.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.