- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
دقت کردهاید سر جلسه امتحان، سادهترین سوالها بیشتر آدم را به چالش میکشند؟ وقتی این سوالها را میخوانی، تعجب میکنی که چرا با همه سادگی نمیتوانی جوابشان را پیدا کنی. در اطلاعات عمومی اینهفته به 4 تا از این سوالها جواب میدهیم.
چرا به سینما میگوییم پرده نقرهای؟
اوایل قرن بیستم، وقتی هنوز فناوری ویدئوپروژکشن در کار نبود که نمایش تصاویر با وضوح بالا را ممکن کند، صفحههای نمایش با یک لایه رنگ فلزی (ازجمله نقرهای) پوشانده میشدند تا کنتراست افزایش و تاری تصاویر، کاهش پیدا کند. رنگ فلز، بهدلیل داشتن ویژگیهایی مثل درخشندگی و مقاومت، به کمک صنعت گران میآمد تا بتوانند تصاویر را روی صفحه منتقل کنند. از این تکنیک حالا دیگر استفاده نمی شود اما واژه «پرده نقرهای» بهعنوان نمادی از سینما همچنان بهکار برده میشود.
بدن نوزاد استخوان بیشتری دارد یا بدن یک فرد بزرگ سال؟
برای پاسخ دادن به این سوال، ابتدا باید بپرسیم انسانِ مدنظر چندساله است؟ ماجرا عجیب شد، نه؟ خب تعداد استخوانهای بدن ثابت نیست. نوزاد انسان با حدود 270 تا 300 استخوان بهدنیا میآید که بعضیهایشان کاملا از غضروف ساخته شدهاند. همزمان با رشد نوزاد، تعدادی از این استخوانها بههم جوش میخورند و با هم ترکیب میشوند. این روند ترکیب شدن استخوانها با هم تا بزرگ سالی طول میکشد تا جایی که تعداد استخوانهای یک انسان بزرگ سال بهطور متوسط به حدود 206 عدد میرسد.
اسب بخار واقعا به اسب ربط دارد؟
در زمانهای گذشته که از ماشینآلات خبری نبود، بارِ همه کارهای بشری بر دوش چهارپایان ازجمله اسب بود. «جیمز وات» که معرف حضورتان هست؟ آقای وات براساس محاسباتش به این نتیجه رسید که هر اسب در معدن زغالسنگ در هر ثانیه میتواند 75کیلوگرم بار را با کمک قرقره و طناب تا ارتفاع یکمتری بلند کند. موتور بخارِ اختراعی وات، نسبت به اسب کارایی بیشتری داشت پس او تصمیم گرفت از مقیاسی استفاده کند که هم برای کشاورزان قابلدرک باشد و هم به آنها بگوید این ماشین جدید بهاندازه چندتا اسب میتواند کار کند. هر اسب بخار معادل 746وات است. عددی که حالا بهعنوان واحدی برای محاسبه قدرت موتورهای پیستونی، موتورهای توربینی و موتورهای الکتریکی استفاده می شود.
چرا اشک و آبریزش بینی معمولا همراه هماند؟
برانگیختگی عاطفی باعث میشود مغز ما پیامهایی به مجاری اشک ارسال کند و به آنها دستور تولید اشک بدهد اما این پیامها به بینی نمیرسند پس چرا موقع گریه کردن همیشه آب دماغمان راه میافتد؟ وقتی گریه میکنیم، مقداری اشک از چشمها با غلتیدن روی صورت خارج میشود و مقداری هم ازطریق مجاری اشکی به داخل حفره بینی میریزد، با مخاط ترکیب و از بینی سرازیر میشود اما این موضوع درباره سایر انواع آبریزش بینی صدق نمیکند.
منبع: mentalfloss.com
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
«بازیکن نوجوان فوتبال تبریز، مدال طلای جشنواره اختراعات اروپا در بلژیک را کسب کرد»؛ این خبری بود که حدود 10روز پیش در خبرگزاریها منتشر شد. «امیررضا اسکندرزاده»، نوجوان 18ساله اهل میاندوآب آذربایجان غربی با شرکت در دومین دوره جشنواره اختراعات اروپا که در کشور بلژیک برگزار شد، با ساخت دستگاه ترمیم و بازیافت آسفالت توسط امواج مایکروویو، عنوان مخترع برتر این جشنواره را کسب کرد. موضوع وقتی جالبتر میشود که بدانیم امیررضا قبلا هم جایزه ویژه جشنواره «mte» رومانی و مدال طلای انجمن مخترعین ترکیه را بهدست آوردهاست و در کنار اختراعاتش، بهعنوان فوتبالیست در باشگاه «عقاب مهر تبریز» توپ میزند. به همین بهانه به سراغ این نوجوان آذربایجانی رفتیم و گپ زدیم.
دستگاهی اختراع کردم تا آسفالت هدر نرود
امیررضا درباره اختراعش میگوید: «دستگاه ترمیم و بازیافت آسفالت توسط امواج مایکروویو یک وسیله سیار است و میتواند در اندازههای بزرگ و کوچک ساخته شود. این دستگاه با امواج الکترومغناطیس کار میکند. درواقع بدون اینکه قیر آسفالت بسوزد، عمل میکند. وقتی ترکهای آسفالت جاده یا گودالهای کوچک را ترمیم میکنند، آسفالت جدید در محل مدنظر ریخته و سپس غلتک از روی آن عبور داده میشود. ولی چون آسفالت قدیمی سرد است به آسفالت جدید نمیچسبد. به همین دلیل در بارندگیها آسفالت دوباره خُرد میشود و ازبین میرود. یکی از روشها هم این است که با مشعل دستی، جدارهها را گرم میکنند که این روش باعث سوختن قیر میشود و خاصیت چسبندگی آن را کاهش میدهد اما با این اختراع، امواج بدون اینکه به اطراف منعکس شود روی قسمت ترمیم تابیده میشود. در مدت 5دقیقه دمای آسفالت به 70درجه می رسد بدون اینکه حرارت مستقیم تابیده شود و آسفالت تازه ریخته و غلتک میشود. اینطوری از تخریب آسفالت خیابانها در مدت کوتاه جلوگیری میشود و آسفالت هم به هدر نمیرود.»
جرقه اختراعم آسفالت خراب شهرمان بود
از امیررضا میپرسم چطور به فکر اختراع دستگاهی برای ترمیم آسفالت افتادهاست که میگوید: «آسفالت از نفت درست میشود اما وضعیت آسفالت و خیابانهای شهر ما شرایط خوبی ندارد و با آسفالتهای بیکیفیت که هرسال خراب میشود، بهنوعی سرمایه ملیمان هدر میرود. همین باعث شد که مدتی روی این طرح فکر کنم. من از چندسال پیش با پروفسور «مهرداد قوجعلی» آشنا هستم. یکی از همشهریهایمان که عضو رسمی آکادمی اروپاست و در بیشتر این مسابقات داوری میکند. مدتی با ایشان مشورت کردم که بتوانم این دستگاه را بسازم. دوسال یکسره تحقیق و آزمایش کردم و درهمه این مدت هم آقای پروفسور به من کمک میکرد تا دستگاهم را اختراع کردم و به مسابقات رفتم.»
مسئولان قول حمایت دادند اما...
از امیررضا میپرسم که برای اختراعش چقدر هزینه کرده و چه جوایزی گرفتهاست، جواب میدهد: «تحقیق، آزمایش و هزینههای ساخت دستگاه 600 تا 700میلیون تومان برایم خرج داشت که بخشی ازسوی خانوادهام و بخشی هم به کمک پروفسور تأمین شد. آقای دکتر در ارومیه با یک آزمایشگاه هماهنگ کردهبود و من هم آنجا کار میکردم. میاندوآب و ارومیه فاصله زیادی ندارند. وقتی برای استفاده از آزمایشگاه به ارومیه میرفتم، از خانوادهام دور بودم و در خانه اقوام میماندم. بعد از مدال طلا هم جایزه نقدی از مسابقات گرفتیم که مبلغ زیادی نبود. مسئولان شهرمان هم تقدیر کردند و یک نفر از مدیران قول داد که روی دستگاه ما سرمایهگذاری کند اما هنوز هیچ خبری نشدهاست.»
امیررضا درباره پیوند بین دو دنیای اختراع و ورزش میگوید: «چندسال در مدرسه فوتبال میاندوآب بودم که امکانات درستی نداشت. من هم دنبال این بودم که فوتبال را بهصورت حرفهای انجام بدهم.
بنابراین تصمیم گرفتم راهی تبریز شوم و در 17سالگی وارد باشگاه عقاب مهر تبریز شدم. قرارداد بلندمدت با باشگاه امضا کردم و تا سال آینده هم باید در این تیم بمانم. الان هم در مسابقات لیگ دسته یک امید هستم. هرچند مدتی است که از تیم دورم تا اختراعم را به سرانجام برسانم. علاقه به ورزش و کشف، باعث شده این دو حوزه را همزمان ادامه بدهم. از کودکی عاشق ساخت و کشف کردن بودم. هیچ اسباببازی از دوران کودکیام ندارم. چون آنها را میشکاندم تا وسایل داخلشان را بیرون بیاورم و چیز تازهای بسازم!»
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
از حدود 10سالگی، مغز ما دستخوش یک تغییر اساسی میشود که درنتیجه آن به پاداشهای اجتماعی ازجمله توجه و تأیید همسالان توجه زیادی نشان میدهیم. تقریبا در همین سنوسال است که صاحب گوشی هوشمند شخصی میشویم. رسانههای اجتماعی مثل اینستاگرام، تیکتاک و اسنپچت فرصتهای مهمی برای تعامل و ارتباط بین آدمها فراهم کردهاند و بخشی طبیعی از پیشرفت در زندگی مدرن هستند اما بیضرر هم نیستند؛ گفته میشود بین تعدادی از مشکلات سلامت روان از جمله اضطراب، علایم افسردگی و نگرانی درباره تصویر بدن و شبکههای اجتماعی ارتباط وجود دارد، بهویژه در نوجوانها. اما چرا؟
پاداشهای اجتماعی و مغز
بین 10 تا 12سالگی، تغییرات در ساختار مغز باعث میشود که پاداشهای اجتماعی -تعریف و تمجید از مدل موی جدید و لبخند تحسینآمیز دیگری- احساس رضایت بیشتری برای فرد بههمراه داشتهباشد. گیرندههای هورمونهای شادی، «اکسیتوسین» و «دوپامین» در بخشی از مغز قرار دارند که اسمش «جسم مخطط شکمی» است. فعالیت زیاد این بخش در مغز نوجوانان، آنها را دربرابر توجه و تحسین دیگران حساستر میکند. فعالیت در رسانههای اجتماعی و دریافت بازخورد از دیگران، درواقع مسیر پاداش مغز ما را تحتتأثیر قرار میدهد و باعث ترشح بیشتر هورمونهای شادی میشود البته شبکههای اجتماعی در بزرگ سالان هم با مراکز پاداش مغز درارتباطاند اما دو تفاوت مهم باعث میشود که آنها درمقایسه با نوجوانان دربرابر این فضاها آسیبپذیری کمتری داشتهباشند؛ اول، بزرگ سالان تصویر ثابت و مشخصی از خود دارند که کمتر به بازخورد همسالان متکی است؛ دوم، قشر پیشپیشانی بالغتری دارند که پاسخهای عاطفی و هیجانی را کنترل میکند.
نیاز به تأیید در نوجوانی
نیاز به تأیید دیگران در نوجوانی، نیاز خطرناکی است؟ البته که نه، برعکس به نوجوانان کمک میکند مهارتها و ارتباطات اجتماعی سالم را شکل بدهند اما خب بستر برآورده کردن این نیاز هم مهم است. نوجوانها قبلا وقتی یک شلوار جین مد روز میپوشیدند و نگاه تحسینآمیز جمع کوچک دوستانشان را جلب میکردند، نیازشان به دریافت توجه پاسخ میگرفت و الان با گذاشتن ویدئویی در تیکتاک که ممکن است هزاران بازدید و لایک داشتهباشد. شکل تعاملات آنلاین با حضوری متفاوت است و دو ویژگی بارز دارد؛ دایمی و عمومیاند. در دنیای واقعی ما با دوستی گفتوگو میکنیم و تمام میشود اما در دنیای مجازی اینطور نیست. رفتار ما دایم از سمت دیگران بازخورد میگیرد، دیگرانی که لزوما آنها را نمیشناسیم. از آنجاییکه نوجوانها مدت زیادی را برای ارتباط برقرار کردن در فضای مجازی میگذرانند، محققان درباره آسیبپذیری آنها دربرابر اقتضائات فضای مجازی هشدار میدهند؛ آنها میگویند کاربران جوان فضای مجازی، بیشتر به مشکلات تصویر بدنی مبتلا میشوند و بیشتر درمعرض آزار و مزاحمت آنلاین هستند.
منبع: apa.org
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
جوانه جوانه، یه چی بگم برات با درد ما نوجوونا بیشتر آشنا بشی. مامان و بابام داشتن جلوی من دعوا میکردن، منم ناراحت شدم. رفتم تو خودم. مامانم اومد دلداری بده، گفت: «خیلی احمقی برای این چیزها ناراحت می شی، من و بابات که مشکلی نداریم». آخه این چهجور دلداری بود؟
راست گفته خب، زن و شوهر دعوا کنند، ابلهان باور کنن.ای نادان .
آقا سوالی مدتهاست ذهنم رو مشغول کرده. آرایشگرها که تهش کار خودشون رو میکنن روی کله نگونبخت ما، پس چرا اولش از ما سوال میکنن؟
میخوان بدونن ما چی میخوایم که دقیقا همون کار رو انجام ندن.
هی روزگار! واقعا دوست داشتم تو زندگی هروقت میگم بحث پولش نیست، واقعا بحث پولش نباشه اما دقیقا هست...
نه من خیلی وقتها میگم بحث پولش نیست و واقعا بحث پولش نیست، بحث پول خودمه.
کاش کارت بانکی مثل خمیر دندون بود، چون خمیر دندون حتی وقتی خالیه با یهذره فشار کار آدم رو راه میندازه.
حتی اگه مثل شامپو هم بود بد نبود، یهذره آب میریختی داخلش تا چند وقت غیورمردانه کنارت بود.
جوانه دقت کردی کافیه برای اتفاقی پیشپیش ذوق زدهباشی، دقیقا همون اتفاق نمیافته.
نه دقت نکردم، ضایع شدی؟ پیشپیش ذوق داشتی که من باهات همدردی کنم و بگم آره و از این حرفها اما ضایعت کردم. خیلی حال داد.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
نوجوانی دنیای کنجکاوی، بازیگوشی، کشف، یادگرفتن و رسیدن به یک هویت و هدف است. نوجوانان در این دوران دنبال کسب شناخت بهتر از خودشان و دنیا هستند اما تکیه بیشازاندازه به بزرگترها و خدمات زیادی بزرگترها اجازه نمیدهد بچهها دنیا را بهتر تجربه کنند. گاهی موقعیتهای ناخواسته باعث میشود نوجوانان، دنیا و توانمندیهایشان را بهتر درک کنند. موقعیتهایی مثل آنچه در سریال جالب «فضانوردان» برای چند نوجوان بازیگوش پیش میآید. با معرفی این سریال همراه ما باشید.
امان از بازیگوشی
سریال که در تکفصل 10 اپیزودی ساخته شده، داستان چند نوجوان است که فرزندان فضانوردان معروف هستند. آنها برای مراسمی شبیه یک افتتاحیه به مقر فضایی میروند و بازیگوشی یک نفرشان باعث میشود سفینه به فضا پرتاب شود. حالا باید ماهها در فضا باشند تا راهحلی برای بازگشتشان به زمین پیدا شود. در این مدت با متخصصان و مغزهای برجسته روی زمین در ارتباط هستند و باید مهارتهایی مثل همدلی، کار تیمی، جرئت و جسارت را کسب کنند. یک نفر باید گروه را رهبری کند و بقیه باید با همراهی او اوضاع را کنترل کنند.
دردسرهای بینهایت
هر اپیزود سریال ، داستان مواجهه بچهها با یک چالش تازه است. از غذا تا مشکل با هوش مصنوعی سفینه و... که هرکدام باعث میشود بچهها با بخش تازهای از هوش و مهارتهایشان آشنا شوند. بهطور مثال در یک اپیزود پرهیجان و نفسگیر، باید دندان یکی از اعضا جراحی شود، همزمان باید رایانه سفینه از مدار خارج شود و در تمام مراحل بچهها بدون آموزش قبلی و صرفا بهکمک توصیههای آنلاین از زمین ، چالشها را مدیریت میکنند. چالشهایی که کوچک ترین خطا دربرابر آنها عواقب زیادی دارد. راستی این سریال جذاب با دوبله فارسی از پلتفرمهای مختلف دردسترس است.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
بازیگری از آن کارهای سهلممتنعی است که وقتی از پشت صفحه نمایشگر یا روی پرده نگاهش میکنیم، بهنظرمان میآید «عجب کار راحتیه. منم میتونم» اما هرکس که دستکم تجربه بازی در نمایشهای مدرسه را داشتهباشد، میداند که ایفای نقش از آنچه بهنظر میرسد، سختتر است. شاید چیزی درباره شیوه های بازیگری به گوشتان خوردهباشد. در سینماتوگراف این هفته، با سهتا از شناختهشدهترین این روشها آشنا میشوید تا بدانید بازیگرها کارشان را براساس چه اصولی پیش میبرند.
بازیگری کلاسیک
بازیگری کلاسیک در سال 1800 میلادی براساس تکنیکهای بازیگری شکسپیر، رایج شد. درواقع ریشه بازیگری کلاسیک به قبل از ساختهشدن فیلمهای سینمایی برمیگردد و با ویژگیهایی مثل ژستهای بیشازحد دراماتیک، کنشهای اغراقآمیز و گفتار آهسته با ادای کشیده کلمات، مشخص میشود تا همه افراد حاضر در سالن تئاتر بتوانند دیالوگها را بشنوند و دنبال کنند. حرفها و رفتارها دقیقا همانطوری اجرا میشود که در متن آمده و هیچ جایی برای بداههگویی وجود ندارد. حالا دیگر مدرسان بازیگری، این روش را غلوآمیز و زیادی نمایشی میدانند برای همین دیگر بهعنوان یک روش پیشنهاد نمیشود بلکه صرفا در قالب آموزش مقدماتی بهکار میرود تا به هنرجویان بازیگری کمک کند خود، بدن و حرکاتشان را کشف کنند. اگر میخواهید نمونه این روش را ببینید، در کار بازیگرانی مثل «آلن بیتس»، «بت دیویس»، «ویلیام شاتنر» و «پاتریک استوارت» میتوانید پیدایش کنید.
روش استانیسلاوسکی
«کنستانتین استانیسلاوسکی»، هنرپیشه و کارگردان روس، وقتی بازی بازیگران کلاسیک را روی پرده میدید، اغراقآمیز بودنشان خیلی به چشمش میآمد. این بود که تصمیم گرفت نگاه به بازیگری را تغییر دهد. روش او که بهنام خودش شناخته می شود ،
معروف ترین تکنیک بازیگری است که میگوید بازیگر باید روی صحنه همان احساساتی را که شخصیت تجربه میکند، احساس کند. یکی شدن با شخصیت، شناختن جزئیات رفتار او در موقعیتهای خاص و فهمیدن دلایل روانشناختی رفتارهایش در هر وضعیت، کاری است که بازیگرِ این روش باید انجام بدهد. قاعده «اگر» به بازیگر کمک میکند تا به این روش، ایفای نقش کند. مثلا وقتی در زندگی روزمره و عادی شخصیت یک اتفاق توهینآمیز رخ میدهد، بازیگر باید تصور کند که «اگر» آن اتفاق برای خود او میافتاد، چه احساس و واکنشی نشان میداد. شیوه اکتینگ روش به روز شده این مکتب بازیگری است . نمونه این روش در بازی «مارلون براندو»، «الن برستین» و «جان گیلگود» قابل دیدن است.
تکنیک مایزنر
«سنفورد مایزنر» هنرپیشه و مربی بازیگری بود که تکنیکی بهنام خودش ابداع کرد تا هنرپیشهها را به ایفای نقش «واقعی» ترغیب کند. روش او بازیگران را تشویق میکند که بهطور غریزی و طبیعی، بدون فکر کردن زیاد، به محرکها واکنش نشان دهند. درواقع بازیگر براساس انگیزههای عاطفی خودش (و نه شخصیتی که قرار است آن را بازی کند) عمل میکند و بهجای فکر کردن و تجزیه و تحلیل، با احساساتش هدایت میشود. هدف مایزنر این بود که هنرپیشهها خودشان را از شر هر نوع آمادگی خلاص کنند و روی صحنه درلحظه حضور داشتهباشند. آنها برای بازی کردن به این روش باید بداههپردازی و استفاده از تخیل برای برانگیختن احساسات را تمرین کنند.
اگر میخواهید نمونه سبک مایزنر را ببینید، سری به بازی هنرپیشههایی مثل «دایان کیتون»، «جک نیکلسون»، «آلیسون جنی» و «آنتونی هاپکینز» بزنید.
منابع expressioncity.com، coursflorent.education، cityheadshots.com
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.