

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.


ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

مخترعها و سازندگان خلاق وسایل و ابزارهای ساده اما کاربردی، همیشه از نتیجه کارشان راضی نیستند. گاهیاوقات ایدهای که در ذهن دارند با چیزی که درنهایت از آب درمیآید، زمین تا آسمان تفاوت دارد. موضوع ناامیدکنندهای است، مگر نه؟ خب، نه همیشه. بعضی از چیزهایی که در زندگی روزمرهمان از آنها استفاده میکنیم، درواقع همین اختراعات اشتباهی بودهاند. با تعدادی از آنها آشنا شوید.
دهانشویه شوینده کف/ تمیز کردن دندانها
دهانشویهها که خیلیهایمان بهخاطر طعم تندوتیزشان دلِ خوشی از آنها نداریم، از اول برای تمیز کردن دهان و دندان ساخته نشدهبودند. دکتر «جوزف لیستر» از دهانشویه بهعنوان ماده ضدعفونیکننده برای استریل کردن اتاق عمل استفاده میکرد. بعدها بهعنوان شوینده کف بهکار رفت تا اینکه کاربردش در موارد بهداشتی دهان و دندان پیدا شد.
اتوتیون کشف مناطق حفاری/ کمک به خوانندههای پاپ
امروزه تصور ساختن یک آهنگ بدون دستگاه «اتوتیون» یا «کوک خودکار» دشوار است. وقتی خواننده قطعهای را ضبط میکند اتوتیون، نتهایی را که در گام مدنظر اجرا نشدهاند، پیدا و به کوک درست منتقل میکند. این دستگاه را که نجاتدهنده خوانندههای پاپ است، یک مهندس نفت برای کمک به شرکتهای نفتی در یافتن مکانهای بالقوه حفاری اختراع کرد. دکتر «اندی هیلدبراند» قصد داشت الگوریتمی را توسعه بدهد که از امواج لرزهای برای ایجاد نقشههای زیرسطحی استفاده کند تا مناطق بالقوه برای حفاری شناسایی شوند.
پلاستیک حبابدار ابزار دکوراسیون/ محافظ شکستنیها
پلاستیک حبابدار اولش قرار بود ایدهای برای دکوراسیون خانه باشد اما در صنعت کاغذدیواری با استقبال مواجه نشد. مخترعانش که حسابی دمغ شدهبودند، پیشنهاد کردند از آن برای عایق کردن گلخانهها استفاده شود که خب آنجا هم بهکار نیامد و شکست خورد. اما پلاستیک حبابدار بالاخره کاربرد خودش را پیدا کرد و حالا پرمصرفترین ماده بستهبندی در جهان است.
وازلین د وای هر درد/ مرطوبکننده پوست
«رابرت چیزبرا»، مخترع وازلین، معتقد بود که فرمول مناسبی برای التیام زخمها پیدا کردهاست. او آنقدر به محصولش ایمان داشت که روی هر زخمی وازلین میزد تا خاصیت آن را در بهبود سریعتر زخمها ثابت کند. رابرت حتی از این هم فراتر رفت؛ او نهتنها وازلین را بهصورت خارجی مصرف میکرد بلکه تا زمان مرگش هر روز یک قاشق از آن میخورد. خب ما امروز میدانیم که وازلین خاصیت درمانی ندارد اما معنیاش آن نیست که ماده بیمصرفی است؛ بلکه بهکار مرطوب کردن پوست میآید.
منبع: brightside.me

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.


ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.


ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

من کیام؟
بهنوش مرادی هستم، متولد سال 68 در همدان. از کودکی عاشق هنر بودم، در دبیرستان به معماری علاقهمند شدم و در دانشگاه این رشته را انتخاب کردم. بعد از دوره کارشناسی وارد بازار کار شدم و همزمان در مقطع کارشناسیارشد معماری داخلی که آن موقع در ایران رشته نوظهوری بود، ادامهتحصیل دادم و بعدها بهعنوان مدرس در دانشگاه مشغول کار شدم.
یک معمار داخلی دقیقا چه کاری انجام میدهد؟
معماری داخلی، طراحی بهینه فضاست با هدف سامان دهی فعالیتها، پاسخگویی به نیازمندیها و تأمین اصول زیباییشناسی. این فرایند در عناصر یک فضای داخلی مثل دیوار، سقف و کف ظهور پیدا میکند و در عناصر دکوراسیون، شامل مبلمان، زیرانداز، پرده، نورپردازی، تجهیزات تهویه مطبوع و اکسسوری بسط پیدا میکند. درنهایت آنچه حاصل میشود، بهبود کیفیت زندگی کاربران آن فضاست. اگر به این حرفه علاقه دارید، من تحصیلات آکادمیک را پیشنهاد میکنم. امروزه شما در مقطع کارشناسی میتوانید معماری داخلی را انتخاب کنید. درکنار تحصیل هم میتوانید در دورههای آموزشی آزاد شرکت و مهارت و توانمندیهایتان را تقویت کنید.
ما این حرفه را با عناوین مختلفی میشناسیم؛ طراح دکوراسیون داخلی، طراح داخلی و معماری داخلی. این عناوین به تخصصهای متفاوتی اشاره دارند؟
بله، معماری داخلی علاوهبر طراحی فرم و کالبد فضا به جنبههای کیفی و انسانی هم توجه دارد. درواقع در طراحی فضا از شروط معماری پیروی میکند اما در طراحی داخلی و طراحی دکوراسیون، فقط بحث تزیینات، چیدمان و اصول زیباییشناسی مطرح است. وقتی از اصول زیباییشناسی حرف میزنیم درواقع منظورمان مباحث علمی است نه سلیقه.
آیا طراحی فضاهای مختلف، خانه، کافه، دفتر کار و... تخصصهای جداگانهای محسوب میشوند؟
از آنجاییکه معماری داخلی شامل طراحی فضای داخلی ساختمان با عملکردهای مختلف و متناسب با نیازها و کاربریهای متفاوت است، میتواند همه مواردی را که گفتید، شامل شود اما خب یک معمار هرچه در زمینهای خاص مثل طراحی فضای اداری، تجاری، مسکونی و... تجربه کاری بیشتری داشتهباشد، در طراحی داخلی آن فضا حرفهایتر و تخصصیتر عمل میکند و بازار هم در آن زمینه به او اقبال بیشتری نشان میدهد.
یک دانشآموخته معماری چطور میتواند جای خودش را در بازار کار پیدا کند؟
شما میتوانید حین تحصیل بهصورت کارآموز در دفاتر معماری و استودیوهای طراحی و کارگاهی مشغول کار شوید تا در روند طراحی و اجرا تجربه بهدست بیاورید. علاوهبر این باید بر نرمافزارهای مرتبط با این حرفه، مسلط شوید. در اینصورت ورودتان به فضای حرفهای، موفقیت بیشتری بههمراه خواهدداشت.
سختترین و شیرینترین بخش این شغل کدام است؟
سختترین بخش کار ما متقاعد کردن کارفرما به انتخاب یک طرح اصولی و صحیح درمقابل یک رویکرد سلیقهای اشتباه است؛ این مسئله، چالشی است که در بیشتر پروژههایمان با آن
مواجه ایم. ما نمیتوانیم اصرار به طرحهای سلیقهای را بپذیریم چون براساس اصول حرفهای میدانیم که کار بعد از اجرا به مشکل میخورد. شیرینترین بخش کارمان هم وقتی است که اجرای نهایی دقیقا منطبق با طرح از آب درمیآید و نتیجه، رضایتبخش است.

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

فیلمسازان کاربلد، مهارت ویژهای در معلق نگه داشتن مخاطبانشان دارند؛ «یعنی چی میشه؟»، موقعیت تعلیقآمیزی است که ما از قرار گرفتن در آن خوشمان میآید و بهواسطهاش با فیلم همراه میشویم. هرچند این موقعیت، با احساس اضطراب و انتظار زیادی همراه است اما از آنجاییکه نتیجه این اضطراب و انتظار –هرچه که باشد- قرار نیست به ما در دنیای واقعی لطمهای بزند، آن را با رضایت خاطر میپذیریم.
تعلیق یعنی چه؟
خب همانطور که متوجه شدهاید، در سینماتوگراف این هفته قرار است درباره تعلیق حرف بزنیم. تعلیق یعنی میدانیم که قرار است اتفاقی بیفتد اما نمیدانیم کی و چگونه. این دانستن و ندانستنِ همزمان چیزی است که ما را درگیر ماجرا میکند چون میخواهیم بدانیم در ادامه چه اتفاقی میافتد. سروکله تعلیق در همه ژانرها پیدا میشود اما معمولا در فیلمهای ترسناک، بهتر عمل میکند. شاید برای همین هم باشد که اغلب با شوک و رازآلودگی اشتباه گرفته میشود. این اصطلاحات با هم چه فرقی دارند؟ آیا تعلیق بهمعنی رازآمیز بودن است؟ اگر شوک و تعلیق هر دو مخاطب را غافلگیر میکنند، پس باید نتیجه بگیریم که هر دو یکچیز هستند؟ خب برویم ببینیم قضیه چیست.
تعلیق چه فرقی با شوک دارد؟
رازآلودگی و تعلیق، کیلومترها از هم فاصله دارند. رمزوراز، یک فرایند فکری است و تعلیق اساسا فرایندی احساسی بهشمار میرود. بهعبارت دقیقتر، شما تنها با اطلاعات دادن به مخاطب است که میتوانید عنصر تعلیق را به جریان بیندازید درحالیکه در رمزوراز، اطلاعات را از مخاطب دریغ میکنید. تصور کنید در فیلم اتفاقی رخ داده و مخاطب نمیداند آن اتفاق زیر سر چه کسی بودهاست. حالا با راز سروکار داریم یا تعلیق؟ در موقعیت رازآلود ما نمیدانیم چه کسی کاری بهخصوص را انجام داده و با گزینههای مختلف سعی میکنیم جواب آن را حدس بزنیم. این صرفا کنجکاوی است و تعلیقی درکار نیست. در تعلیق، اطلاعات از مخاطب پنهان نمیشود بلکه خالق اثر به او اطلاعات میدهد تا احساساتش را درگیر کند. بیایید با یک مثال، موضوع را حسابی روشن کنیم.
بمبی زیر میز بگذارید!
صحنهای را درنظر بگیرید که چهار نفر دور یک میز نشستهاند و درباره بیسبال یا هر چیز دیگری که شما دوست دارید، صحبت میکنند؛ پنج دقیقه کسالتبار میگذرد. ناگهان بمبی منفجر میشود و افراد دور میز، قلعوقمع میشوند. شما از این صحنه چه چیزی نصیبتان میشود؟ چند دقیقه کسالتبار و یک شوک 10ثانیهای. حالا همین صحنه را اینطوری درنظر بگیرید؛ همان ابتدا به شما گفته میشود بمبی زیر میز است و چند دقیقه دیگر منفجر خواهدشد. حالا احساساتتان کاملا متفاوت است چون اطلاعاتی دارید که افراد حاضر در صحنه ندارند اما همه ماجرا را هم نمیدانید. آن بمب را چه کسی زیر میز گذاشته؟ چرا این کار را کرده؟ کی منفجر خواهدشد؟ در لحظه انفجار چه اتفاقی رخ خواهدداد؟ ممکن است افراد حاضر در صحنه، به طریقی متوجه وجود بمب شوند؟ این سوالات و نگرانی درباره سرنوشت آدمهای دور میز، چیزی است که شما را نگه میدارد. گفتوگوی کسالتبار درباره بیسبال را دنبال میکنید چون دلتان میخواهد بدانید در ادامه چه اتفاقی رخ خواهدداد. تعلیق، به اینترتیب است که مخاطب را با داستان همراه و احساسات او را درگیر میکند. شما در این چند دقیقه احتمالا توی دلتان از آن چهار نفر میخواهید از حرف زدن درباره بیسبال لعنتی دست بردارند تا متوجه بمب زیر میز بشوند.
منبع: thescriptlab.com

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

ابراز وجود یک راه سالم برای برقراری ارتباط است، بهمعنی توانایی صحبت کردن درباره خودمان و خواستههایمان بهشیوهای صادقانه و محترمانه. برخی افراد در ارتباط با دیگران بیشازحد منفعل عمل میکنند و بعضیها زیادی تهاجمیاند. ابراز وجود، حد متعادل بین این دو سبک است. ابراز وجود یعنی شما بتوانید یک) نظر و احساساتتان را بیان کنید. دو) آن چه را که میخواهید و نیاز دارید بهزبان بیاورید. سه) نظر مخالف را با احترام بشنوید. چهار) ایدهها و پیشنهادهایتان را مطرح کنید. پنج) بدون احساس گناه، «نه» بگویید.
چرا ابراز وجود مهم است؟
ابراز وجود با سبک ارتباط قاطعانه، ارتباط مستقیم دارد. کسانی که نظرشان را قاطعانه بیان میکنند، این پیام را به دیگران میدهند که برای خودشان و آنها احترام قائلاند. آنها نه زورگو هستند و نه ترسو و میدانند که احساسات و عقایدشان، محترم است. این افراد، اعتمادبهنفس خوبی دارند، راحتتر دوست پیدا میکنند و در حل تعارضها و اختلافنظرها بهتر عمل میکنند. چطور بفهمیم در طیف قاطعیت، کجا قرار داریم؟ منفعل، تهاجمی یا قاطع؟ بیایید با چند مثال، موقعیت را بهتر درک کنیم.
اگر از «الف» بپرسید دوست دارد چه فیلمی ببیند، میگوید «نمیدانم»! او معمولا به دیگران اجازه میدهد بهجایش تصمیم بگیرند اما بعدا از نگفتن خواستههایش پشیمان میشود. «الف»، از اینکه دوستانش بیشتر از او صحبت میکنند، احساس خوبی ندارد اما وقتی میخواهد وارد گفتوگو شود، آنقدر آرام حرف میزند که دیگران بهسختی متوجهش میشوند. «الف»، سبک ارتباطی منفعلانه دارد.
«ب» هیچ مشکلی در بیان نظراتش ندارد اما معمولا این کار را با صدای زیادی بلند انجام میدهد. «ب» بر گفتوگو مسلط است، اغلب حرف دیگران را قطع میکند و بهندرت به آنها گوش میدهد. او اگر با کسی مخالف باشد، مخالفتش را اعلام میکند اما معمولا با کنایه و تحقیر. سبک ارتباطی «ب»، تهاجمی است.
وقتی از «پ» نظرش را میپرسند، صادقانه جواب میدهد. او مخالفتش را اعلام میکند اما نه بهگونهای که طرف مقابل را ناراحت و دلسرد کند. «پ» به حرفهای دیگران گوش میدهد، حتی اگر با آنها مخالف باشد. همانطور که برای خودش حق اظهارنظر قائل است، به دیدگاه دیگران هم احترام میگذارد. سبک ارتباطی «پ» قاطعانه است.
چطور ابراز وجود کنیم؟
بعد از مشخص کردن اینکه کدامیک از سبکهای ارتباطی به شما نزدیکتر است، میتوانید تصمیم بگیرید که باید روی کمتر منفعل بودنتان کار کنید یا کاهش میزان تهاجمی بودن. برای تقویت سبک ارتباطی قاطعانه و مهارت ابراز وجود به آنچه فکر و احساس میکنید، توجه کنید. قبل از اینکه بتوانید احساس و نظرتان را به دیگران منتقل کنید، باید خودتان از آنها آگاه باشید.
به ترجیحاتتان فکر کنید حتی درباره چیزهایی که اهمیت چندانی ندارند. مثلا رنگ سبز را ترجیح میدهید یا قرمز را؟ صندلی عقب را ترجیح میدهید یا صندلی جلو؟ حرف زدن درباره آنچه را که ترجیح میدهید، تمرین کنید.
درخواست کردن را تمرین کنید. با موقعیتهای ساده شروع کنید؛ «میشه یک قاشق به من بدین؟»، «من خودکار لازم دارم، کسی یهدونه اضافی داره؟»، «میتونی یه صندلی برای من نگه داری تا برگردم؟» این کار، اعتمادبهنفس شما را برای زمانی که نیاز به درخواست چیز مهمتری دارید، افزایش میدهد.
اظهارنظر کردن را تمرین کنید؛ «بهنظر من این فیلم ...»، «من فکر میکنم این کار ...». الگویی پیدا کنید که مهارت ابراز وجود دارد. این شخص –که رفتارش نه تهاجمی است و نه انفعالی- در موقعیتهای مختلف چطور عمل میکند؟ میتوانید از ویژگیهای مثبتش تقلید کنید.
منبع: kidshealth.org

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

هفته قبل از برزیل بیرحم و فوتبال تماشاییاش گفتیم. اگر بخواهیم بعد از برزیل یک مدعی بزرگ برای جامجهانی قطر معرفی کنیم، قطعا به آلمان میرسیم. ژرمنها با 4 قهرمانی، 4 نایبقهرمانی و 4 عنوان سومی بعد از برزیل پرافتخارترین تیم ادوار جامجهانی هستند. نوع فوتبال آلمانیها منظم، تاکتیکی، با وظایف تعیینشده برای هر بازیکن و کمابیش ماشینی است. هرچند نسل جدید بازیکنان این تیم که در مواردی از مهاجران ترکتبار و آفریقایی اما با ملیت آلمانی هستند، تکنیک خوبی هم دارند. فوتبال آلمان بهدلیل ثبات در مدیریت و برنامهریزی روی فوتبال پایه، بضاعت انسانی بالایی دارد. سرمربی سابق این تیم یعنی «یوآخیم لو» از 2006 تا 2021 به مدت 15سال هدایت تیم را بهعهده داشت و حتی ناکامیهای مقطعی هم باعث نشد جایگاه او تهدید شود تا بدون نگرانی، تیم خوبی را روانه مسابقات مختلف کند. «لو»، نسلی از بازیکنان جوان را در دو مقطع تربیت کرد که شاکله تیم «هانسی فلیک»، مربی فعلی و برجسته آلمانیها را تشکیل میدهند. مربیان آلمانی به مشورت و کار گروهی مشهور هستند. این تیم حتی وقتی عقب میافتد، اهل فوتبال احساسی نیست؛ برای همین میگویند فوتبال آلمان 90دقیقه است. یعنی تا لحظه آخر براساس استراتژی تعیینشده پیش میروند بدون آنکه متأثر از شرایط بازی، اهدافشان را فراموش کنند. «نویر»، «رودریگر»، «زوله»، «کیمیش»، «جمال موسیالا»، «گنابری» و «توماس مولر» ستارههای آلمان در جام 2022 خواهندبود. بازیکنانی که عمدتا در «بایرن» بازی میکنند و هماهنگی خاصی دارند. اما پیشبینی ما از نتایج آلمان در گروهE مسابقات با اسپانیا، ژاپن و کاستاریکا:

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

جوانه امروز میخواهم مختص خودت بنویسم، تویی که بیشک عزیز دل همه ما جوانههایی! تویی که از وقتی وارد زندگی هرکدام از ما شدی، همه چیز برایمان عوض شد و رنگوبویی تازه گرفت. تویی که با دیدن عکس و اسممان توی صفحهات، خیال معروف شدن و کارهای بزرگ به کلهمان زد. تویی که باعث شدی راه تازه را جدی بگیریم و مسیر نوشتن را آغاز کنیم. امروز که برایت مینویسم، نه تولد توست و نه برایت پارتیبازی میکنم، فقط دلم میخواهد این محبتهای یکطرفه تو را جبران کنم؛ تویی که همیشه حس مفید بودن را به ما دادی، حس افتخار را به اطرافیانمان دادی و مهمتر از همه ما را با قلم انس دادی که هر زمان دلتنگ بودیم، متنهایمان را به قلب کاغذیات روانه کنیم. جوانهجانم! بگذار از دل گرفته و غمدیده اینروزهایمان برایت بگوییم که کمتر تو را میبینیم؛ اینروزهایی که بهجای هفتهها باید ماهها منتظر نوبت چاپ متنهایمان بمانیم. جوانهجانم! دلم برای روزدرمیان دیدنت بسیار تنگ است و برای هرگز ندیدنت بسیار خوف دارد. جوانهجانم! تو را به جان تکتک ماهایی که دردانه قلبمان هستی، تو را به حرمت تمام قلمهایی که با نوشتن برای تو بهکار افتادند، لااقل همینقدر بمان، همینقدر کنارمان زندگی کن که تو باید به قلمهای تازه آری بگویی. تو باید باشی تا وجود نویسندههای جدید را جشن بگیریم. جوانهجان! بهرسم رفاقت هم که شده جوانه نوشتن را از بچههایی که خودت بهشان پروبال دادی، نگیر. ما جوانهها اگر تو نباشی قلب قلم را ازدست میدهیم.

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.


ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.