- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
وقتی «لوئیس کارول» در سال 1865 «ماجراهای آلیس در سرزمین عجایب» را مینوشت، کسی فکرش را نمیکرد یکی از ایدههای عجیبش یعنی قارچهای سخنگو، سالها بعد دستمایه تحقیقات دانشمندان شود. مطالعات جدید ثابت کردهاند که قارچها واقعا با یکدیگر ارتباط برقرار میکنند و دایره واژگان مخصوص دارند. در ادامه، توضیحات بیشتر این کشف هیجانانگیز را میخوانید.
زبانِ 50کلمهای قارچها
نتایج آزمایش روی چهار گونه قارچ برای کشف راه ارتباطی آنها با یکدیگر در مجله «Royal Society Open Science» منتشر شده است. این آزمایش درباره زبان قارچها چنین توضیح میدهد: «قارچهای متعدد از یک «میسلیوم» رشد میکنند؛ شبکهای ریشهمانند مشابه نورونهای بدن انسان که قسمت رویشی قارچ است. در صورت تولید تکانههای الکتریکی توسط یک قارچ، این تکانهها از طریق میسلیوم به قارچهای دیگری که از همان شبکه رشد میکنند، انتقال مییابد. محققان میگویند با فرض اینکه قارچها از طریق سنبلههایی برای برقراری ارتباط با یکدیگر استفاده میکنند، میتوانیم نشان دهیم که توزیع طول کلمات استفاده شده قارچها با زبانهای انسانی مطابقت دارد. ما متوجه شدیم که اندازه واژگان قارچی میتواند تا ۵۰ کلمه باشد، البته دامنه واژگان پرکاربرد آنها از ۱۵ تا ۲۰ کلمه تجاوز نمیکند.» دانشمندان چطور از زبان قارچی سردرآوردهاند؟ آنها برای تجزیهوتحلیل خروجی الکتریکی هر گونه از قارچ، الکترودهای ریزی را در بستر یا سطحی که هر قارچ در آن رشد میکرد، وارد کردند و متوجه شدند گونهای از قارچ با تولید سیگنالهای الکتریکی، دیگر قارچهای موجود در شبکه خود را از وجود منبع غذایی باخبر میکند.
درود به لو ئیس کارول!
ما سالهاست که میدانیم حیوانات از نوعی زبان برای برقراری ارتباط با یکدیگر استفاده میکنند و حالا متوجه شدهایم این امکان مختص به آنها نیست و در گیاهان هم وجود دارد. محققان میگویند پیامهای قارچی، تفاوتی با زوزه گرگها ندارد. گرگها با زوزههای مکرر، نزدیک شدن شکارچی، موقعیت طعمه و مانند آن را به همنوعانشان خبر میدهند. محققان وقتی متوجه شدند سیگنالهای الکتریکی تولید شده توسط قارچها بهصورت خوشههای خاصی در دستگاه ثبت میشوند، با فرمولهای ریاضی آنها را تجزیهوتحلیل کردند و متوجه شدند این خوشهها دارای واژگانی تا ۵۰ کلمه هستند و طول کلمات قارچی بهطرز شگفتانگیزی مشابه واژگان زبان انگلیسی است؛ هر کلمه قارچی بهطور میانگین طولی معادل ۹۷/۵ حرف دارد و متوسط طول کلمات انگلیسی ۸/۴حرف است. به رغم نتایج جالب این مطالعه، برای کشف زبان قارچی و رمزگشایی از آن به آزمایشهای بیشتری نیاز است. با اینحال، صرفنظر از نتایج تحقیقات آینده، باید برای قدرت تخیل آقای «کارول»، خالق سرزمین جادویی آلیس و قارچهای سخنگویش، کلاه از سر برداریم.
منبع: allthatsinteresting.com
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
من کیام؟
حسن ناصح هستم، عضو هیئت علمی پژوهشگاه هوافضا. در دوران کودکی وقتی هواپیما میدیدم یا در تجربیات انگشتشمارم که سوار هواپیما میشدم، از توانایی بشر در ساختن وسیلهای که بتواند چندصد نفر را بهصورت ایمن در آسمان جابهجا کند، شگفتزده میشدم. این جذابیت و شگفتی، فکر من را درگیر خودش کرد و بعدها تبدیل به هدف زندگیام شد. البته وقتی نوجوان شده بودم و مصمم به انتخاب این رشته شدم، هوافضا بهاندازه امروز پیشرفته نبود. جنگ تازه تمام شده و کشور به اهمیت این رشته در پیشبرد اهداف دفاعی پی برده بود، اما هنوز از نظر هوایی و فضایی، بضاعت چندانی نداشتیم.
یک مهندس هوافضا کجا کار میکند؟
حوزه هوافضا پنج گرایش اصلی دارد که در مقطع تحصیلات تکمیلی از هم جدا میشوند؛ «آیرودینامیک»، «سازههای هوایی و فضایی»، «پیشرانش» یا «اصول جلوبرندهها»، «مهندسی فضایی» و «دینامیک و کنترل پرواز». برای همه این گرایشها در مراکز دولتی مثل سازمان صنایع هواپیمایی کشور، وزارت دفاع و... شغل وجود دارد، اما اگر تیم تحقیقاتی خوبی از گرایشهای مختلف تشکیل بدهید، با فعالیت کردن در زمینههای دانشبنیان و راهاندازی شرکتهای خصوصی، فرصتهای کاری بهتر و موفقیتآمیزتری خواهید داشت.
چه کسانی در این رشته موفقترند؟
بهطور کلی در هر رشتهای کسانی موفقترند که پشتکار داشته باشند. موفقیت، اتفاقی نیست و کسی آن را به شما تقدیم نمیکند اما اگر بهطور خاص بخواهم درباره مهندسی هوافضا صحبت کنم، باید بگویم آنهایی در این رشته موفقتر خواهند بود که کشورشان برایشان خیلی عزیز است. حوزه شغلی هوافضا با دیگر رشتهها تفاوت دارد؛ کار شما در سطح کلان جامعه است و بهجای فرد، کلیت کشور مخاطب و مشتری شما هستند. باید دلسوزتر باشید و دغدغههای ملی داشته باشید.
مهندسی هوافضا کجای زندگی روزمره به کار ما میآید؟
فایده این رشته در نگاه اول خدماتی است که به ما میدهد؛ مثل پروازهای هوایی امروزی و مسافرتهای آسانتر و سریعتر در آینده؛ به طور مثال، فرض کنید مسافت توکیو-نیویورک را که پروازی حدودا 24ساعته است، با پرواز فضایی -و نه هوایی- در کمتر از 30 دقیقه طی کنید. این جزو خدماتی است که رشته هوافضا ممکن میکند. فایده دیگر این رشته در حوزه علوم، اکتشافات و زیست فضایی است که در پنج شاخه به ما کمک میکند. علم زمین (شناخت کرهای که روی آن زندگی میکنیم)، علوم نجوم (سردرآوردن از عالم ستارگان)، علوم خورشید (فهمیدن نکات مهم درباره اینکه خورشید کی متولد شده، کی میخواهد غروب کند، بادهای خورشیدی چیست و... که در مأموریتهای فضایی اهمیت زیادی دارد)، علم زیست (شامل اطلاعاتی درباره اینکه بدن انسان در فضا از چه چیزهایی تأثیر میگیرد، تشعشعات در شرایط خلأ چه بر سر انسان میآورد و...) و علم سیارات (پاسخ دادن به این سوال که سیارات دیگر چه شرایطی دارند، با توجه به اینکه منابع غذایی زمین محدودند) ما از این علوم در گرایش سومی که به حوزه کاربرد مربوط میشود، بهره میبریم تا زندگی بهتری برای خودمان و آیندگان فراهم کنیم.
چه تصور اشتباهی از این رشته وجود دارد؟
اگر مسائل اقتصادی برایتان اهمیت زیادی دارد، باید بدانید که رشته هوافضا لزوما گزینه مناسبی برای شما نیست. البته هستند کسانی که در این رشته، درآمد خوبی دارند اما میخواهم بگویم در این رشته، علاقه جایگاه مهمتری دارد و برای پول درآوردن بهتر است سراغ انتخابهای دیگری بروید. به طور کلی پیشنهاد من این است که در انتخاب رشته، علاقه را در صدر اولویتهایتان بگذارید. علاقه، اولین موتور محرک پیشرفت است و در غیاب آن، انگیزههای دیگر مثل مسائل مالی، موفق شدن را تضمین نمیکند.
سختترین و شیرینترین بخش کار من چیست؟
در مهندسی هوافضا فکر کردن، خلاقیت و نوآوری هم خیلی ضروری است و هم خیلی دشوار. نگاه سنتی، دیگر جوابگوی دنیای امروز ما نیست. لازمه پیشرفت به طور کلی در هر رشتهای و به طور مشخص در هوافضا، حرکت بینرشتهای است. شما بهعنوان مهندس هوافضا امروز دیگر فقط با تسلط به مباحث تخصصی رشته خودتان نمیتوانید، موفق باشید بلکه باید از رشتههای مختلفی مثل برق، زیست و ... سردربیاورید و پویا باشید. این بخش چالشبرانگیز شغل ما، درعینحال جزو لذتهایمان هم بهشمار میرود. از دیگر لذتهای شغل من وقتی است که یک زمینه پژوهشی را پیش میگیرم، اثباتش میکنم و مقالهاش منتشر میشود. شیرینترین بخش آن هم وقتی است که نتیجه این پژوهش به محصول میرسد و ساخته میشود.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
اگر تا اینجای سینماتوگراف قدمبهقدم با ما آمده باشید، حتما «پروتاگونیست»، شخصیت اصلی یا قهرمان و «آنتاگونیست»، ضدقهرمان را شناختهاید؛ دو تا از کلیدیترین انواع شخصیت که قصه حول کنش آنها پیش میرود. این هفته، با شخصیتی آشنا میشوید که اسمش را کمتر شنیدهاید، اما به همان اندازه در پیشبرد قصه نقش مهمی دارد؛ «دوتراگونیست». آمادهاید با این شخصیت آشنا شوید؟
حامی و همراه قهرمان
دوتراگونیست، شخصیت اصلی ثانویه است. نفر دوم بعد از قهرمان داستان که نقش شریک او را بازی و به قهرمان در رسیدن به هدفش کمک میکند. یک دوست، مربی، خواهر یا برادر کسانی هستند که معمولا بهعنوان دوتراگونیست ظاهر میشوند. البته داخل پرانتز بگوییم این شخصیت میتواند با شخصیت اصلی مخالفت کند اما خب همین مخالفت کردن هم بهنوعی باعث پیشرفت داستان میشود. بیایید با یک مثال، موضوع را روشنتر کنیم. مجموعه «هریپاتر» را حتما دیده یا خواندهاید. خب «هری» که قهرمان قصه است اما «رون ویزلی» و «هرمیون گرنجر»، دوستان نزدیک هری که از او حمایت میکنند و در ماجراهای مختلف، همراهش هستند، چطور؟ رون و هرمیون، دوتراگونیستهای این مجموعه هستند و همینجا نکته ای تازه به ما میآموزند؛ دوتراگونیست در داستان میتواند بیش از یک شخصیت باشد.
پنجرهای رو به قهرمان
نام دیگر دوتراگونیست، «شخصیت پنجره» است؛ پنجرهای که از طریق آن میتوانیم قهرمان را بهتر ببینیم و بشناسیم. این شخصیت است که از قهرمان سوال می کند، بخشهایی از گذشته او را فاش میکند و مخزن اسرارش است. حالا که با این شخصیت آشنا شدید، میتوانید چند دوتراگونیست دیگر را نام ببرید؟ خب من به شما کمک میکنم. یکی از معروفترین دوتراگونیستهای ادبیات و سینما، شخصیت «دکتر واتسون» است؛ دوست، همخانه و همکار «شرلوک هلمز» که اگر نبود، این مجموعه داستانی فوقالعاده حسابی لنگ میماند. دکتر واتسون در پیدا کردن سرنخها و کشف معماها نقش مهمی ایفا میکند و از نوع تعامل او با شرلوک هلمز است که این کارآگاه خبره و دوستداشتنی را میشناسیم. فکر کنم حالا ذهنتان راه افتاده باشد و دوتراگونیستهای بیشتری را بهخاطر بیاورید.
انواع دوتراگونیست
تا اینجا یاد گرفتیم که دوتراگونیست، در رسیدن قهرمان به هدفش و شناساندن او به بیننده/ خواننده تأثیر زیادی دارد اما هر داستانی دوتراگونیست مخصوصبهخودش را دارد. بیایید با سه نوع اساسی این شخصیت آشنا شویم.
طرفدار بسیاری از دوتراگونیستها معمولا بهترین دوست یا دستیار قهرماناند؛ همراهی که در هر شرایطی کنار قهرمان میماند و هر دو یک هدف مشترک دارند. یکی از معروفترین نمونههایش، «بتمن» و «رابین» هستند؛ این دو باید آقای «فریز» را که قصد دارد «گاتهام» را منجمد کند، متوقف کنند.
آنتاگونیست شخصیت اصلی ثانویه همیشه هم همراه و حامی قهرمان نیست بلکه اتفاقا میتواند کاملا با اهداف او در تضاد باشد.
این آنتاگونیست را با شخصیت اصلی شرور فیلمها اشتباه نگیرید؛ این یکی، شخصیت اصلی دومی است که مقابل قهرمان قرار میگیرد. «دارث ویدر» در جنگ ستارگان و در مقابل «لوک اسکایواکر» را بهخاطر بیاورید.
فرد محبوب در داستانهای عاشقانه، دومین شخصیت مهم، فرد مورد علاقه قهرمان است. برای این یکی تا دلتان بخواهد میتوانیم مثال بزنیم؛ «دزدان دریایی کارائیب» را اگر دیده باشید، «الیزابت سوان»، دوتراگونیست «ویل ترنر» حتما معرف حضورتان است.
منبع: nofilmschool.com
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
موافقت کردن همیشه آسان است؛ نه بحثی درمیگیرد و نه چالشی پیش میآید، فقط مشکل اینجاست که باید نظر واقعیمان را پنهان کنیم. خب مشکل کوچکی نیست. ما از ترس مخالفت کردن با دیگران، نمیتوانیم دایم خودمان را سانسور کنیم اما نمیتوانیم مدام هم با بقیه گلاویز شویم. چطور محترمانه مخالفت کنیم؟
موضوع را شخصی نکنید. اگر از اختلافنظر پیشآمده ناراحت شدید، یادتان باشد چیزی که باعث احساس منفیتان شده ، ایده، فکر و نظری است که طرف مقابل (دوست، معلم، خانواده) مطرح کرده نه خود او و فراموش نکنید که طرف مقابل هم با مخالفت کردنش، شخصیت شما را زیر سوال نمیبرد، بلکه فقط با نظر شما موافق نیست.
از زیرپا گذاشتن عقاید طرف مقابل خودداری کنید. بهجای «عجب نظر احمقانهای!» بگویید: «من با نظرت موافق نیستم، به این دلیل ...». اگر بتوانید دربرابر میل به فریاد کشیدن، کنایه زدن و اظهارنظرهای تحقیرآمیز مقاومت کنید، شانس بیشتری برای انتقال نظرتان خواهید داشت.
جملات را با ضمیر «من» شروع کنید. وقتی احساس و نظرتان را با ضمیر «تو» بیان میکنید، نشانه شروع جدل است. یعنی برای مثال بهجای اینکه بگویید «شما میدونین الان وقت خوبی برای تذکر دادن این نکته نیست ولی باز هم انجامش میدین» میتوانید بگویید «من الان بابت موضوع پیشآمده، احساس فشار زیادی میکنم.»
به حرفهای طرف مقابل گوش کنید. گوش کردن یعنی وقتی دیگری درحال صحبت است، بهجای فکر کردن به جوابی که به او خواهید داد، روی حرفهایش تمرکز کنید. این نوع گوش کردن محترمانه، طرف مقابل را هم مجاب میکند که به حرفهای شما احترام بگذارد.
وقتی نوبت به حرف زدن شما رسید، نکات کلیدی حرفهای او را تکرار کنید تا نشان بدهید که بهخوبی به سخنان او گوش کردهاید.
آرام بمانید؛ این مهمترین کاری است که از طریق آن میتوانید گفت و گو را در مسیر درست نگه دارید. البته وقتی عصبانی هستید یا درباره موضوع مورد بحث هیجانزدهاید، آرام ماندن کار آسانی نیست،ولی تلاش برای پشتسر گذاشتن این چالش، به شما کمک میکند که ازعهده ابراز نظرتان برآیید.
منبع: kidshealth.org
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
شاید برای خیلیها از جمله شما این سوال پیش آمده باشد که تماشای فوتبال چه لذتی دارد، وقتی میشود بعدا نتیجهاش را فهمید. اگر چنین سوالی در ذهن شما شکل گرفته باشد، احتمالا از آن دست آدمهایی هستید که وقتی در روزنامهها با یک معما مواجه میشوند، بلافاصله جوابش را نگاه میکنند و علاقهای به حدس زدن، حل کردن و فکر کردن به آن معما را ندارند. هر مسابقه فوتبال مثل یک معماست. معمایی که لذتش در دیدن جواب نهایی نیست، بلکه در چرایی و چگونگی رسیدن به جواب است. چیزی که در حل معما ذهن ما را قوی میکند، طی کردن یک فرایند تا رسیدن به جواب است ، نه خود جواب. در فوتبال هم اطلاع از نتایج نه سرگرم کننده است و نه درسآموز. پیدا کردن جواب برای چرایی و چگونگی نتایج است که میتواند فوتبال را به چیزی فراتر از یک ورزش معمولی تبدیل کند. واقعا چرا تیم ملی مراکش توانست اسپانیا را حذف کند؟ شاید چون روی کار تیمی، انگیزه و شور فوتبالی این تیم کار شده بود، تماشاگرانشان هم بخشی از تیم داخل زمین بودند و کار را با تشویق بیامان روی سکو کامل میکردند. چرا ژاپن به جمع 16 تیم مرحله حذفی جام رسید و چگونه در ضربات پنالتی در عین شایستگی مقابل کرواسی حذف شد؟ شاید چون کار زیربنایی و ساختار قوی میتواند تا یک مرحلهای موفقیت را تضمین کند اما ژن و استعداد چیز دیگری است. اصلا چرا یک جوان 21ساله جای کریس رونالدوی بزرگ را در ترکیب پرتغال گرفت و چطور هتتریک کرد؟ شاید برای اینکه تیم و بهویژه سرمربی، اضطراب جایگزین رونالدو بودن را از او دور کردند. حتی شادی رونالدو از روی نیمکت به این بازیکن جوان انگیزه میداد. چرا مربی ژاپن بابت حذف آبرومندانه در مرحله حذفی مقابل کرواسی از هواداران فوتبال کشورش با تعظیم عذرخواهی کرد و چطور شد که ما کیروش را بعد از نتایج ضعیف تیم کشورمان در جامجهانی حفظ کردیم؟ شاید برای اینکه فوتبال در ایران و ژاپن تا حدزیادی متأثر از فرهنگ عمومی جامعه و مفاهیمی چون مسئولیت پذیری و ... است. خلاصه فوتبال درسهای زیادی دارد، اگر چرایی و چگونگی نتایج برای ما مهم باشد. وقتی به این چرایی و چگونگی فکر میکنیم، نتایج فقط یک سری اعداد نیستند و اهمیت و معنای بیشتری پیدا میکنند که در زندگی ما درسآموز خواهند بود.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
مثل همیشه راه مدرسه تا خانه را پیاده طی میکردم. در راه دختربچهای را دیدم که صورتش همانند ماه میدرخشید. کنار راهآهن ایستاده بود و به من نگاه میکرد. چهرهای بسیار خسته و درمانده داشت و لبخند سرد و بیروحی روی لبهای خشکشدهاش نقش بسته بود. به من اشاره کرد، انگار کارم داشت. کمی مکث کردم و یاد حرفهای مادرم افتادم که میگفت: «توی خیابان نباید با غریبهها صحبت کنی»ولی آن دختر با لبخند سردی که داشت، از من خواهش میکرد. بعد ازمدت کمی به سمتش رفتم. خودم را معرفی کردم و از او هم خواستم تا خودش را معرفی کند. گفت: «من ماهور هستم.» پرسیدم: «چرا خسته و ناراحتی؟» در جواب گفت: «از شیمیدرمانی خسته شدهام. از انجام دادن هر هفته کاری که اصلا فایده ندارد و خیلی هم کسلکننده است، حوصلهام سررفته.» بعد او از من پرسید: «دوست داری وقتی بزرگ شدی، چه شغلی انتخاب کنی؟» با لبخندی سرشار از غرور جواب دادم: «میخواهم معلم شوم.» من هم همین سوال را از او کردم. سری تکان داد و با لبخند سردش گفت: «من بزرگ نمیشوم.» سکوت همهجا را فراگرفت. صدای سوت قطار سکوت را شکست. ماهور گفت: «از تو میخواهم...»، از توی کولهپشتیاش عروسکی درآورد و ادامه داد: «این را برای من نگه داری. میخواهم هیچوقت تنهایش نگذاری و از صمیم قلب دوستش داشته باشی.» عروسک را از او گرفتم. ماهور رفت و من هم بهسمت خانهمان روانه شدم. وقتی به خانه رسیدم، به چشمان عروسک نگاه کردم. برقی توصیفنکردنی در چشمهای شیشهایاش موج میزد. رنگ چشمان عروسک، مرا یاد ماهور انداخت. اسم عروسکم را «ماهک» گذاشتم تا هروقت به او نگاه میکنم، یاد چشمهای دریایی ماهور بیفتم.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.