کاهش سرانه مصرف مرغ به ۲۶ کیلو در سال
مردم: تازه اگه تو عروسی و عزا مرغ ندن، می شه 6 کیلو!
  وحید صالحی، کارشناس داوری: سیاه‌ترین دوران داوری در لیگ برتر را تجربه کردیم
مسئولان: یک کم ماست بمالن روش، سفید می شه!
  فروش غیرقانونی چارتری بلیت هواپیما در روز روشن
مدیر یک شرکت هواپیمایی: تکذیب می کنم. سایت ما فقط شب های تاریک فروش داره!

 تو دنیایی که ۵۱ بر ۱۷ بخش‌پذیره دیگه هیچ‌ چیز از هیچ‌کس بعید نیست!
من این‌جوری‌ام کفشی رو می‌خرم که لباسی واسش ندارم، یا لباسی رو می‌خرم که کفشی واسش ندارم.
 ‏رودربایستی داشتن ژنتیکی خانواده ما خیلی بده. مثلا من مطمئنم به اولین نفری که بیاد خواستگاریم جواب مثبت می‌دم. آخه یارو این همه راه اومده، گل و شیرینی آورده، لباس پلوخوریش رو پوشیده و سرخ شده، بعد من بهش بگم نه؟ هرگز!

دانیال دایی داووداینا
 طنزپرداز

این جا مریخه و یک ساختمون‌‌‌های بزرگی این جا داریم به اسم اداره که 6 صبح باز می شه، کارمندها توش چرت می‌‌‌زنن و از ساعت 9 تازه ارباب رجوع میاد براشون تا با کارمندها بین اتاق‌‌‌ها قایم باشک بازی کنن. یک بازی خوب، قدیمی و تحرکی که کمک می‌‌‌کنه در این دوران غلبه فناوری بر همه چیز، ارباب رجوع با بالا رفتن از پله‌‌‌ها از بیماری‌‌‌های قلبی و... پیشگیری کنه. راستی این ساختمون‌‌‌های بزرگ پر از کولر گازیه که همه‌‌‌شون هم باید تا آخرین درجه روشن باشه. یک قانون نانوشته هست که می گه اگه می‌‌‌خوای کارمند باشی حتماً باید تو محل کار دمپایی داشته باشی و تو لیوان بزرگ دسته‌‌‌دار چای بخوری. در کنار اینا باید یک کیف هم داشته باشی که هر روز خالی ببری و بیاریش. تهش فقط یک ساندویچ نون پنیر توش بذاری که خراب بشه. البته کارمندهای مریخ اصولاً خیلی پیگیر هستن، پیگیر اخبار دلار، پیگیر طلا و سکه، پیگیر این‌‌‌که شرکت تعاونی روغن و تُن ماهی آورده یا نه. برای همین می گن تا این جاش رو که ما پیگیر بودیم، از این جا به بعد رو یه‌‌‌ذره ارباب رجوع پیگیر باشه تا تقسیم کار بشه. برای همین ارباب رجوع باید سرعت کریس، قدرت زالاتان و تکنیک مسی رو داشته باشه تا از کارمندان گرامی حین بحث فوتبالی، اقتصادی، سیاسی یا تو صف خیارشور شرکت تعاونی یک امضا بگیره. اما همون‌‌‌طور که گفتم روند سختی طراحی شده تا ارباب‌‌‌رجوع هم تحرک فیزیکی داشته باشه، هم بدونه چیزهای سخت‌‌‌تری از سختی‌‌‌های زندگی هست و جا نزنه. این جا وقتی تو یک اداره کاری رو به سرانجام برسونی، تو هر لحظه سخت زندگی با خودت می گی، از اون ماجرای اداره که سخت‌‌‌تر نیست؛ پس اینم انجام می شه.