همدستی با خواستگار برای اخاذی از والدین

بعد از اعلام ربوده‌شدن دختر جوان، کارآگاهان با شروع تحقیقات و در جریان رصد تلفن‌همراه و بررسی سوابق تماس‌های دختر جوان پی بردند او در فضای‌مجازی با پسری آشنا شده است که با هم قول و قرارهایی گذاشته بودند و پس از هماهنگی با هم، پسر جوان به خواستگاری او هم رفته بود اما خانواده جواب رد به پسر داده‌ و اعلام کرده‌اند که جواب فعلاً منفی است و اگر پسر حداقل یک خودروی شاسی‌بلند داشته باشد امکان تجدید نظر وجود دارد. به این ترتیب، ماموران به پسر خواستگار شک کردند و وقتی با دستور قضایی برای دستگیری او اقدام کردند، در خانه او دختر جوان را هم پیدا کردند و به این ترتیب پرونده آدم‌ربایی مختومه شد، چون اصلاً آدم‌ربایی رخ نداده بود و دختر جوان با خواستگارش همدست شده بود تا از پدر و مادرش دو میلیارد برای پسر جوان بگیرند تا ماشین بخرد و بتواند رضایت خانواده دختر را جلب کند.

بررسی این اتفاق در چندین لایه

این اتفاق را می‌توان در چند لایه بررسی کرد. رفتار دختر، رفتار خواستگار و رفتارهای والدین دختر. هرکدام از آن‌ها در این ماجرا، اشتباهاتی داشتند که قابل کتمان نیست.

دلیل و راهکار خانواده دختر منطقی نبوده است

گویا تنها علت رد کردن خواستگار مورد بحث توسط خانواده دختر، مسائل مالی بوده است. درست است که بی‌پولی خیلی وقت ها مشکل زاست اما داشتن پول و خودروی شاسی بلند و ... تضمینی برای خوشبختی نیست.  در قدم اول خانواده‌ها باید منطقی‌تر با این موارد برخورد کنند. اگر واقعا دلیل محکمی برای مخالفت دارند، آن را واضح و بی‌ابهام مطرح کنند. از مخالفت‌های بی دلیل واقعا خودداری کنند چون فرزندشان تا آخر عمر آن ها را مقصر نرسیدن به عشقش خواهد دانست.

رسیدن به خواسته با تحت فشار گذاشتن والدین

از نگاه دختر، احساس استیصال و چاره نداشتن احتمالا باعث این مدل رفتار شده است.  شاید خانواده دختر همیشه به خاطر قهر کردن او، اسباب‌بازی مدنظر را برایش خریداری کرده‌اند که او با این ذهنیت مواجه شده که هر چیزی را می توان با تحت فشار گذاشتن والدین به دست آورد. این یکی از بدترین چیزهاست که والدین ناخواسته به کودکان خود می‌آموزند که اگر قهر کنی، گریه کنی و ... حتما به خواسته خود خواهی رسید. مورد بعدی، ضعف در تنظیم هیجانی دختر است که به جای یافتن راه‌حل منطقی، بر اساس اولین راه‌حلی که به ذهنش رسیده، عمل کرده است. اگر احساس کرده که والدینش بی‌دلیل مخالفت می‌کنند، می‌توانست از بزرگ تری در فامیل یا مشاور کمک بگیرد. این رفتارها بیشتر رگه جلب توجه دارند تا حل کردن واقعی مشکل.

خواستگاری که عاقبت‌اندیش نبوده است

در مورد خواستگار، سوال اصلی این جاست که چرا قبول کرده در این نقشه نقشی ایفا کند؟! اگر بی خبر بوده که هیچ. اما اگر همدست دختر بوده است، جای صحبت دارد. درست است که نرسیدن به معشوق بسیار سخت است، اما آیا رسیدن به معشوق از هر راهی درست است؟ عاقبت اندیشی یکی از موارد مهم تصمیم‌گیری است. بعد از این چه خواهد شد؟! که گویا هم دختر، هم پسر اصلا به عاقبت رفتار خود فکر نکرده اند.

3دسته خانواده برای مخالفت با ازدواج فرزند

در نهایت باید گفت که مخالفت خانواده‌ها با ازدواج فرزندان با فرد دلخواه، بسیار رایج است.  این مخالفت سه دسته متفاوت هستند. دسته اول، با دلایل واضح و منطقی. دسته دوم، صرفا برای سنجش میزان علاقه و تلاش طرفین برای همدیگر و دسته سوم، لجبازی والدین با فرزند یا خودخواهی‌های ناشی از ترس از دست دادن فرزند. در این جا توصیه می‌شود در صورت مواجهه با مخالفت خانواده، تلاش بیشتری برای جلب موافقت آن‌ها انجام شود. وارد یک گفت‌وگوی بزرگ سال-بزرگ سال با والدین خود شوید. اگر مثل کودکان قهر می‌کنید، اعتصاب غذا می‌کنید و ... هنوز برای ازدواج به بلوغ کافی نرسیده‌اید. همیشه می‌توانید با انجام مشاوره پیش از ازدواج، هم خودتان از انتخاب خود مطمئن‌تر شوید و هم خانواده را با ادله راضی کنید. فراموش نکنید هیچ گاه بار کج به منزل نمی‌رسد.

 

متداول‌ترین کابوس‌ها|پنج موضوع متداول کابو‌س‌ها در سرتاسر جهان و در گذر زمان ثابت بوده: شکست و درماندگی، پرخاشگری فیزیکی، تعقیب شدن، تصادف و نگرانی‌های مرتبط با سلامتی یا مرگ. در کابوس همچنین   بیشتر  نسبت به رویاهای معمولی، افراد ناآشنا می‌بینیم.

راهکارهای متوقف کردن کابوس‌ها|برای کسانی که با کابوس های مکرر مشکل دارند، مسئله مهم این است که چه کاری می‌توانند انجام دهند تا آن‌ها را به حداقل برسانند و ترجیحاً آن ها را به طور کامل متوقف کنند. برای مقابله با کابوس‌های تکراری، ابتدا باید به یاد داشته باشیم که رویاها یک عمل تخیل خارق‌العاده هستند. وقتی خواب می‌بینیم، توجه ما به درون معطوف   و شبکه تخیل در مغز ما فعال می‌شود. اما این بدان معنا نیست که کابوس به طور مستقل عمل می‌کند، این محصول مغز ما و تحت تأثیر وضعیت ذهنی ماست. این بدان معنی است که ما می‌توانیم از طریق تلقین ذهنی نقش فعالی در رویاهای خود ایفا کنیم تا رویاها را به سمت خاصی هدایت کنیم. این کار به این صورت است: وقتی برای خواب به تختخواب می‌روید یک جمله ساده را با خود بگویید: «می‌خواهم درباره ایکس خواب ببینم» یا بهتر این که یک تصویر ذهنی از شخص یا چیزی که می‌خواهید درباره آن خواب ببینید ایجاد کنید. باتوجه به این که رویاها وضعیت عاطفی را منعکس می‌کنند، تصور می‌شود که ایجاد لحظات آرام‌بخش قبل از خواب می‌تواند کمک‌کننده باشد.

اولین قدم، همدلی با همکار فضول است. به یاد داشته باشید که فضولی ریشه در کنجکاوی و میل به ارتباط دارد. شاید همکارتان احساس تنهایی یا انزوا می‌کند و از این طریق سعی دارد با دیگران ارتباط برقرار کند. بنابراین او را درک کنید تا بتوانید نگاه منطقی‌تری به ماجرا داشته باشید.

مرزها را مشخص کنید

به طور واضح و مودبانه به همکارتان بگویید که درباره چه مسائلی حاضر به صحبت هستید و چه مسائلی جزو حریم خصوصی شما هستند. برای مثال، می‌توانید بگویید: «من در مورد زندگی شخصی‌ام صحبت نمی‌کنم، اما خوشحال می‌شوم درباره مسائل کاری با شما صحبت کنم». همچنین از تکنیک‌های جرئت‌مندی استفاده کنید. جرئت‌مندی مهارتی است که به شما کمک می‌کند تا در موقعیت‌های چالش‌برانگیز، به طور قاطع و در عین حال احترام‌آمیز از خودتان دفاع کنید.

یاد بگیرید که «نه» بگویید

اگر همکارتان اصرار به فضولی درباره مسائلی دارد که به او ربطی ندارد، به طور واضح و قاطع به او بگویید که «نه» مایل به پاسخگویی نیستید. در صورت لزوم، از کمک همکاران یا مدیر خود استفاده کنید. اگر با وجود تلاش‌های شما، همکارتان به فضولی خود ادامه می‌دهد، می‌توانید از همکاران یا مدیر خود برای حل این مشکل کمک بگیرید.

خونسردی‌تان را حفظ کنید

در کنار توجه به موارد مطرح‌شده، به خاطر داشته باشید که حفظ خونسردی و صبر در هنگام صحبت با همکار فضول‌تان بسیار مهم است. همچنین از برچسب زدن به همکارتان یا استفاده از الفاظ توهین‌آمیز خودداری کنید. بر نکات مثبت و همکاری‌های‌تان با همکار مذکور تمرکز کنید. در صورت تمایل، می‌توانید با همکارتان در مورد علایق و موضوعات مشترک صحبت کنید تا  زمینه را برای ایجاد یک رابطه مثبت و سازنده فراهم کنید. شما با کمی حوصله و  استفاده از  تکنیک‌های  صحبت  قاطعانه، می‌توانید به همکارتان بفهمانید که فضولی او مورد قبول شما نیست و از او بخواهید که به حریم‌ خصوصی شما احترام بگذارد.

 

* معلمی که 2 ساعت و نیم باید هر روز پیاده‌روی کند تا به مدرسه برسد و به دانش‌آموزهایش درس بدهد، بسیار متعهد است و باید قدرش را بدانیم.

* هنگ گلایدری خیلی ترسناک به نظر میاد. آخه تو آسمان، آدم دستش به هیچی بند نیست. این خیلی ترسناکه. مربوط به صفحه جوانه.

* پرونده «127ساعت نبرد برای زندگی» برای من که فیلمش رو دیده بودم، جالب بود. نمی‌دونستم واقعیت داشته. تاثیرگذارترین لحظه فیلم هم، اون بخشیه که دستش رو قطع می‌کنه تا زنده بمونه.

* عادت‌های به ظاهر سالم اما مضر برای بدن که در صفحه سلامت نوشتین، خیلی عجیب بود! به‌خصوص ورزش روزانه.

* زندگی‌سلام. چه کسی فکرش را می‌کرد که چند نفر در مشهد، آن هم در وسط شهر به‌خاطر سیل فوت کنند؟

 

1- اخلاق پسرت هم مانند شماست

2- اولویت من خانواده‌ام هستند

3- من خودم برای زندگی‌ام تصمیم می‌گیرم

4- افکار شما قدیمی است

5- برای دیدن شما وقت ندارم

6- همیشه  از دخترتان طرفداری می‌کنید

7- لازم نیست نوه‌هایتان را ببینید

 

بررسی 128هزار سالمند

محققان در این پژوهش، ترجیح غذایی حدود ۱۲۸ هزار سالمند در بریتانیا را پیگیری کردند. در این پژوهش به جای تمرکز بر بررسی آثار رژیم غذایی خاص بر سلامتی، ارتباط بین غذاهایی که افراد دوست دارند و دوست ندارند و سلامت روان و سلامت شناختی آن‌ها ارزیابی شد. طبق یافته‌های این پژوهش، پیروی از یک رژیم غذایی خاص که مصرف برخی خوراکی‌ها را محدود می‌کند، مانند گیاه‌خواری یا رژیم‌هایی با پروتئین بالا، شاید برای بهداشت روان همیشه بهترین انتخاب نباشد. به گفته جیانفنگ فنگ، یکی از محققان اصلی این مطالعه از شانگهای، افراد برای این که حس بهتری داشته باشند، به یک رژیم غذایی متعادل‌تر نیاز دارند.

نحوه انجام این پژوهش

محققان بریتانیایی و چینی در این تحقیق که در مجله «سلامت روان طبیعت» (Nature Mental Health)  منتشر شد، بر ترجیح غذایی شرکت‌کنندگان در مطالعه بانک زیستی بریتانیا تمرکز کردند. داوطلبان برای این بانک اطلاعاتی پرسش‌نامه‌های مربوط به «علاقه‌مندی غذایی» را پر کردند که در آن باید ترجیح غذایی‌شان را از بین ۱۴۰ غذا و نوشیدنی در 10 گروه شامل لبنیات، ادویه‌ها یا چاشنی‌ها، میوه‌ها، ماهی، گوشت، تنقلات، نوشیدنی‌ها، نشاسته‌ها، سبزیجات و ... رتبه‌بندی می‌کردند.

چه افرادی بیشتر مستعد ناراحتی‌های‌روانی بودند؟

برخی از این یافته‌ها با ایده‌های متداول درباره تغذیه سالم متناقض بود. برای مثال افرادی که میوه‌ها و سبزیجات را به غذاهای سرشار از پروتئین ترجیح می‌دادند، بیشتر مستعد ابتلا به اضطراب، افسردگی و سایر ناراحتی‌های روانی‌ بودند. شرکت‌کنندگان دیگری هم که رژیم غذایی با پروتئین بالا و فیبر کم را ترجیح می‌دهند، نشانه‌های اضطراب بیشتر و احساس رضایت و آرامش روانی کمتری را گزارش کردند. البته باید توجه داشت که این نتایج فقط وجود یک ارتباط میان ترجیح‌های غذایی خاص و سلامت‌روان را نشان می‌دهند و ممکن است برخی افراد با ترجیح غذایی خاص، ویژگی‌های دیگری داشته باشند که سلامت‌روان آن‌ها را تحت تاثیر قرار دهد. بنابراین برای تایید ارتباط مستقیم بین تغذیه و بهداشت‌روان به تحقیقات دقیق‌تر و جامع‌تر نیاز است.