رشد تفکر انتقادی با فلسفه خواندن

پشت رشته فلسفه که خیلی‌ها فکر می‌کنند یک رشته پیچیده و سخت‌ است چه خبر است و با فلسفه چه چیزهایی به دست می‌آوریم؟
نویسنده : اکرم انتصاری | روزنامه نگار
   من کی‌ام؟
 سید قاسم کیش‌بافان هستم. 34سال دارم و در مقطع کارشناسی ارشد فلسفه در حال تحصیل هستم. هم‌اکنون در بعضی از دبیرستان‌های مشهد به آموزش تفکر فلسفی مشغولم. همچنین نشست‌ها و جلساتی برای تمرین تفکر فلسفی و فیلسوف شدن تحت عنوان «سفرنامه فلسفی» را در مشهد برگزار می‌کنم. علاوه بر آن در حال طراحی چند کتاب آموزش تفکر فلسفی هستم. همچنین در حال نوشتن یک داستان بلند فلسفی نیز هستم. البته کارهای چاپ شده‌ای نیز دارم؛ از جمله دو جلد کتاب «بازگشت؛ از خانه به خود» و «بازگشت؛ از شهر به خود» و همچنین «کتاب مقدس هنر» که در زمینه فلسفه هنر است و تا دو هفته دیگر به قفسه کتاب‌فروشی‌ها اضافه می‌شود.
 در رشته فلسفه چه خبر است؟ 
دانش‌آموزان رشته انسانی در پایه یازدهم و دوازدهم، با فلسفه آشنا می‌شوند اما اصل ماجرا در دانشگاه است. دانشجویان در مقطع کارشناسی، با تاریخ فلسفه آشنا شده و با فیلسوفان بزرگ تاریخ و فلسفه آن‌ها مواجه می‌شوند. این سیر تاریخی معمولا در دو جریان فلسفه غرب و فلسفه اسلامی پیگیری می‌شود. در این مقطع، دانشجویان با گذراندن 134 واحد، علاوه بر دروس عمومی و دروس پایه و تاریخ فلسفه، به صورت موضوعی نیز با بعضی از مسائل فلسفی مثل فلسفه اخلاق و فلسفه دین و فلسفه علم نیز آشنا می‌شوند.
 اگر بخواهید فلسفه را خیلی ساده تعریف کنید، چه می‌گویید؟
همین ابتدا می‌خواهم یک ذهنیت خطا که معمولا افراد و به احتمال زیاد شما نسبت به فلسفه دارند را بگویم. می‌گویند فلسفه، سخت و پر از کلمات و اصطلاحات پیچیده و دشوار است. می‌خواهم بگویم، اتفاقا فلسفه، سخت نیست. نه تنها شما بلکه حتی کودکانی که هنوز به سن مدرسه نرسیده‌اند نیز تجربه مواجهه با مسائل فلسفی را داشته‌اند. احتمالا می‌پرسید مسائل فلسفی کدامند؟ می‌گویم همان سوالات بزرگی که برخی اوقات به ذهن‌تان می‌رسد؛ مانند این که معنای زندگی چیست؟ خوبی کدام است و بدی کدام؟ عدالت چیست؟   و... . بله این‌ها سوالات و مسائل فلسفی‌اند. پس فلسفه، چیز عجیب و غریبی نیست.
 چرا خیلی‌ها از فلسفه فراری هستند و فکر می‌کنند در آن  مسائل آن غیرقابل استفاده است؟
برخی می‌گویند فلسفه به درد زندگی نمی‌خورد و یک علم تجملی و بی‌مصرف است. بگذارید نکته‌ای را توضیح دهم تا بعد ببینیم این ذهنیت درباره فلسفه درست است یا نه. باید رازی را به شما بگویم. هر آدمی، خودِ شما، پدر و مادرتان، دوستان‌تان، همه و همه، چه بخواهند و چه نخواهند بر اساسِ یک فلسفه، زندگی می‌کنند. نه فقط آدم‌ها بلکه هر فیلم، هر نقاشی، هر تصویر، هر بازی، هر داستان، هر قانون و... همه این‌ها نیز بر اساس یک فلسفه، شکل می‌گیرند. حال ممکن است سازنده این‌ها از آن فلسفه‌ای که اساسِ اثرش است خبر داشته باشد یا نه. فلسفه، اساس است. برای همین مسائل فلسفی، مسائل اساسی هستند. هیچ چیز بدون زمینه نیست. حتی علوم مختلف نیز، زمینه و پیش‌فرض‌های خاصی دارند. علمی که به بررسی این زمینه‌ها و پیش فرض‌ها می‌پردازد، فلسفه است. حالا شاید یه مقدار به اهمیت فلسفه پی برده باشید. پس اگر بگوییم فلسفه مهم‌ترین علم دنیاست بیراه نباشد. اگر یک فلسفه جدید متولد شود، پیرو آن یک علم جدید، روان‌شناسی جدید، سیاست جدید و یک هنر جدید متولد می‌شود. حتی فلسفه می‌تواند با خود یک تمدن به همراه بیاورد. بنابراین احتمالا متوجه شده باشید که اگر کسی می‌گوید فلسفه، یک علم بی‌مصرف است، ناشی از شناخت کم یا نادرست آن فرد از فلسفه است.
 چه کسانی به درد این رشته می‌خورند؟ 
نباید فراموش کرد که تحصیل در رشته فلسفه، فرد را لزوما فیلسوف نمی‌کند. وقتی فرد فیلسوف می‌شود که علاوه بر مطالعات فلسفی، خودش نیز در زندگی و محیطش، به صورت فلسفی و اساسی بیندیشد و به فلسفه خودش دست پیدا کند. لازمه این رشته، شجاعت و پیگیری است. شجاعتِ شک کردن و مواجهه با سوالاتی تکان‌دهنده که ممکن است ابتدایی‌ترین باورهای ما را نیز به لرزه درآورند. حتی شاید نظم روزمره زندگی‌مان نیز به چالش کشیده شود. به دلیل اهمیت فلسفه، من زندگی‌ام را حول آن چیده‌ام. معتقدم آموزش تفکر فلسفی، باید وارد برنامه رسمی مدارس در همه رشته‌ها شود. چرا که لازم است هر انسانی با فلسفه خود آشنا شود و بتواند فلسفی بیندیشد.
 می‌توان به داشتن شغل در رشته فلسفه خوش‌بین بود یا این رشته نمی‌تواند منبع درآمد باشد؟
شغل مرتبط و مستقیمی که بتوان از این رشته به دست آورد، معلمی، پژوهشگری، نویسندگی و استادی دانشگاه است. اما یکی از دستاوردهای بزرگی که مطالعه فلسفه به همراه دارد که به درد هر شغل و موقعیتی می‌خورد، تقویت تفکر انتقادی و تفکر خلاق در فرد است. استدلال در فلسفه جایگاه محوری دارد که این موجب رشد تفکر انتقادی می‌شود. همچنین این‌که هر فیلسوف، جهان را به گونه‌ای متفاوت از دیگری توضیح داده، خلاقیت را تقویت می‌کند چرا که در هر فلسفه، جهان، به گونه‌ای خاص تصور شده است.