هنر معلق نگه داشتن مخاطب!
فیلمسازان کاربلد، مهارت ویژهای در معلق نگه داشتن مخاطبانشان دارند؛ «یعنی چی میشه؟»، موقعیت تعلیقآمیزی است که ما از قرار گرفتن در آن خوشمان میآید و بهواسطهاش با فیلم همراه میشویم. هرچند این موقعیت، با احساس اضطراب و انتظار زیادی همراه است اما از آنجاییکه نتیجه این اضطراب و انتظار –هرچه که باشد- قرار نیست به ما در دنیای واقعی لطمهای بزند، آن را با رضایت خاطر میپذیریم.
تعلیق یعنی چه؟
خب همانطور که متوجه شدهاید، در سینماتوگراف این هفته قرار است درباره تعلیق حرف بزنیم. تعلیق یعنی میدانیم که قرار است اتفاقی بیفتد اما نمیدانیم کی و چگونه. این دانستن و ندانستنِ همزمان چیزی است که ما را درگیر ماجرا میکند چون میخواهیم بدانیم در ادامه چه اتفاقی میافتد. سروکله تعلیق در همه ژانرها پیدا میشود اما معمولا در فیلمهای ترسناک، بهتر عمل میکند. شاید برای همین هم باشد که اغلب با شوک و رازآلودگی اشتباه گرفته میشود. این اصطلاحات با هم چه فرقی دارند؟ آیا تعلیق بهمعنی رازآمیز بودن است؟ اگر شوک و تعلیق هر دو مخاطب را غافلگیر میکنند، پس باید نتیجه بگیریم که هر دو یکچیز هستند؟ خب برویم ببینیم قضیه چیست.
تعلیق چه فرقی با شوک دارد؟
رازآلودگی و تعلیق، کیلومترها از هم فاصله دارند. رمزوراز، یک فرایند فکری است و تعلیق اساسا فرایندی احساسی بهشمار میرود. بهعبارت دقیقتر، شما تنها با اطلاعات دادن به مخاطب است که میتوانید عنصر تعلیق را به جریان بیندازید درحالیکه در رمزوراز، اطلاعات را از مخاطب دریغ میکنید. تصور کنید در فیلم اتفاقی رخ داده و مخاطب نمیداند آن اتفاق زیر سر چه کسی بودهاست. حالا با راز سروکار داریم یا تعلیق؟ در موقعیت رازآلود ما نمیدانیم چه کسی کاری بهخصوص را انجام داده و با گزینههای مختلف سعی میکنیم جواب آن را حدس بزنیم. این صرفا کنجکاوی است و تعلیقی درکار نیست. در تعلیق، اطلاعات از مخاطب پنهان نمیشود بلکه خالق اثر به او اطلاعات میدهد تا احساساتش را درگیر کند. بیایید با یک مثال، موضوع را حسابی روشن کنیم.
بمبی زیر میز بگذارید!
صحنهای را درنظر بگیرید که چهار نفر دور یک میز نشستهاند و درباره بیسبال یا هر چیز دیگری که شما دوست دارید، صحبت میکنند؛ پنج دقیقه کسالتبار میگذرد. ناگهان بمبی منفجر میشود و افراد دور میز، قلعوقمع میشوند. شما از این صحنه چه چیزی نصیبتان میشود؟ چند دقیقه کسالتبار و یک شوک 10ثانیهای. حالا همین صحنه را اینطوری درنظر بگیرید؛ همان ابتدا به شما گفته میشود بمبی زیر میز است و چند دقیقه دیگر منفجر خواهدشد. حالا احساساتتان کاملا متفاوت است چون اطلاعاتی دارید که افراد حاضر در صحنه ندارند اما همه ماجرا را هم نمیدانید. آن بمب را چه کسی زیر میز گذاشته؟ چرا این کار را کرده؟ کی منفجر خواهدشد؟ در لحظه انفجار چه اتفاقی رخ خواهدداد؟ ممکن است افراد حاضر در صحنه، به طریقی متوجه وجود بمب شوند؟ این سوالات و نگرانی درباره سرنوشت آدمهای دور میز، چیزی است که شما را نگه میدارد. گفتوگوی کسالتبار درباره بیسبال را دنبال میکنید چون دلتان میخواهد بدانید در ادامه چه اتفاقی رخ خواهدداد. تعلیق، به اینترتیب است که مخاطب را با داستان همراه و احساسات او را درگیر میکند. شما در این چند دقیقه احتمالا توی دلتان از آن چهار نفر میخواهید از حرف زدن درباره بیسبال لعنتی دست بردارند تا متوجه بمب زیر میز بشوند.
منبع: thescriptlab.com