- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
استاد مرحوم علی صفایی حائری درباره صبر برای به نتیجه رسیدن کارها فرموده اند: «داستان ما، داستان چوپانی است که از یک طرف به گوسفندش پوست خربزه میداد و از طرف دیگر دنبه اش را وزن میکرد تا ببیند چاق شده یا نه. ولی داستان ابراهیم(ع)، داستان کسی است که شتاب زده نیست، حلیم است و به سمت حق باز می گردد و با او در رابطه است تا ثباتی داشته باشد. ما می خواهیم اگر امروز برخوردی کردیم، فردا به نتیجه برسیم. در حالی که این شتاب، در هیچ موقعیتی بهره نمی دهد. بذری که تو امروز کاشتهای، بعد از ماه ها سر از خاک در می آورد و پس از مدت درازی ریشه می دواند تا بار دهد تا سنبله شود. شکستهای ما از این جا شروع می شود که می خواهیم در یک برخورد و در یک روز، تمام خلق را بسازیم، در حالی که در تاریخ می بینیم که انبیا سالها نالیدند و نتیجه ای نگرفتند، ولی مأیوس هم نشدند.»
کتاب «حرکت»، صفحه 58
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
فریدون (شاه باستانی که بر ضحاک ستمگر پیروز شد و خود به جای او نشست) دستور داد خیمه بزرگ شاهی برای او در زمینی وسیع ساختند. پس از آن که آن سراپرده زیبا و عالی تکمیل شد، به نقاشان دستور داد تا در اطراف آن خیمه با خط زیبا و درشت چنین بنویسند و رنگ آمیزی کنند: «ای خردمند! با بدکاران به نیکی رفتار کن، تا به پیروی از تو راه نیکان را برگزینند.»
فریدون گفت نقاشان چین را
که پیرامون خرگاهش بدوزند
بدان را نیک دار، ای مرد هشیار
که نیکان خود بزرگ و نیک روزند
سایت گنجور
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ﻣﺮﺩﯼ ﺑﺎ ﻟﺒﺎﺱ ﻭ کفش های گران قیمت ﺑﻪ ﺩﯾﻮﺍﺭﯼ ﺧﯿﺮﻩ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﻭ می گرﯾﺴﺖ. رهگذری نزدیکش شد ﻭ ﺑﻪ ﻧﻘﻄﻪ ﺍﯼ ﮐﻪ مرد ﺧﯿﺮﻩ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﺑﺎ ﺩﻗﺖ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﺮﺩ. ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ: «ﺍﯾﻦ ﻫﻢ می گذﺭﺩ.» رهگذر ﻋﻠﺖ گریه مرد ﺭﺍ ﭘﺮﺳﯿﺪ. مرد ﮔﻔﺖ: «ﺍﯾﻦ دستخط ﻣﻦ ﺍﺳﺖ. ﭼﻨﺪ ﺳﺎﻝ ﭘﯿﺶ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﻧﻘﻄﻪ ﻫﯿﺰﻡ می فرﻭﺧﺘﻢ و این جمله را نوشتم. حال ﺻﺎﺣﺐ ﭼﻨﺪﯾﻦ ﮐﺎﺭﺧﺎﻧﻪ ﺍﻡ.» رهگذر ﭘﺮﺳﯿﺪ: «ﭘﺲ ﭼﺮﺍ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺑﻪ این جا ﺑﺮﮔﺸﺘﯽ؟» مرد ثروتمند ﮔﻔﺖ: «ﺁﻣﺪﻡ ﺗﺎ ﺑﺎﺯ ﺑﻨﻮﯾﺴﻢ ﺍﯾﻦ ﻫﻢ می گذﺭﺩ.»
سایت: داستان های کوتاه پندآموز
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
گل های کتاب فارسیمان
خشک شد
شعرهای کودکیمان
زیر آوار ماند
خانم معلم اجازه
امروز همه غایبیم...
جلال حاجی زاده
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ساخت قایق از زباله های پلاستیکی
یاهو- سواحل صخره ای کنیا که پر از املاک اروپاییان است با هر جزر و مد پر از زباله های پلاستیکی می شود. به شکلی که در یک تابستان حدود 33 تن زباله پلاستیکی از اطراف ساحل جمع آوری شد. در نتیجه مسئولان به فکر چاره ای برای نجات این سواحل دوست داشتنی افتادند. در نهایت با کمک یک صنعتگر تصمیم بر این شد که با استفاده از مواد پلاستیکی بازیافتی، یک مدل قایق را طراحی کنند و به این شکل به حفظ منابع چوبی نیز کمک کنند. این طرح با استقبال بزرگان صنعت قایق سازی نیز روبه رو شده است.
راه رفتن روی طناب با چشمان بسته
کاترنیوز- ساموئل مرد 33 ساله سوئیسی رکورد جدیدی برای راه رفتن روی طناب با چشمان بسته به ثبت رساند. او روی یک طناب 570 متری در ارتفاع 200 متری از زمین راه رفت. با این که این مرد نقطه پایان را نمی دید اما با شمارش قدم هایش موفق شد بعد از حدود 45 دقیقه به انتهای طناب برسد. این مرد شجاع اعلام کرد چشمان تان باعث می شود تعادلتان را حفظ کنید اما وقتی چشمان تان بسته است، مجبور می شوید از حس های دیگر کمک بگیرید.
سوزن و میخ در پا!
آدیتی سنترال- زن 35 ساله هندی از خروج میخ و سوزن از پاهایش خبر داد. وی حتی نمی داند این وسایل به چه صورت داخل پاهایش رفته است! این زن گفت این پدیده عجیب از سال 2012 برایش اتفاق افتاده است و درد بسیار وحشتناکی را از آن زمان تحمل می کند. او توضیح داد که روی پاهایش کیست هایی ایجاد می شود و بعد از مدتی آن ها می ترکند و میخ و سوزن از آن بیرون می آید. با این حال پزشکان حاضر به کمک به وی نیستند. زیرا بر این باورند که خود او آن ها را داخل پایش فرو می کند. چیزی که این زن آن را قبول نمی کند و می گوید عادت به صدمه زدن به بدن خودم را ندارم و این موضوع را می توانید از برادرم که هفت سال است با هم زندگی می کنیم بپرسید!
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
تلگراف- زن 86 ساله ای در حال نرمش روزانه در مناطق سیبری، روسیه
شینهوا- به گل نشستن نهنگ ها در سواحل اندونزی
آسوشیتدپرس- تولید زعفران توسط زنان در حاشیه جشنواره سالانه زعفران، افغانستان
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
جدال بین احساسات و منطق، در همه فرهنگها به عنوان جدالی همیشگی و سرسختانه شناخته میشود. البته در مورد فرهنگ پر مهر و محبت و غنی ما ایرانیان این جدال به شکلی کاملا برابر و پایاپای وجود داشته است. به این صورت که در 50 درصد موارد احساسات پیروز شده و در 50 درصد دیگر دلمان به حال منطق سوخته و منطق را با سه شکست، 15 گل خورده، 2 گل زده و تفاضل گل منفی 13، برنده اعلام کردهایم. این احساسات مهارناپذیر باعث بروز مسائل مختلفی برای ما شده است. نمونهاش بحث تعارفات که اغلب با دعوا و ضرب و جرح و جنگ و نسلکشی فیصله مییابد. نمونه دیگری که در این زمینه میتوانیم نام ببریم بحث ژانرهای سینمایی است.
مثلا اگر در ردهبندی مرسوم فیلمها، شاهد ژانرهایی از قبیل عاشقانه، جنایی، اکشن، تخیلی و ... هستیم، در ردهبندی ایرانیزه شده آن، به ژانرهایی مثل عاشقانه-جنایی، عاشقانه-کمدی، عاشقانه-تخیلی، عاشقانه-فانتزی و ... برخورد میکنیم (عاشقانه-فانتزی آن فیلمهایی است که مثلا اژدهای کومودور و یوزپلنگ، بی خیال قوانین سختگیرانه جنگل میشوند و زیر یک سقف زندگی مشترکشان را آغاز میکنند). علاوه بر اینها خود تاریخ ادبیات ما نیز گواهی بر شدت احساسات مردمان سرزمینمان است.
مثلا شما تعدد عاشقانههایی که شعرای ما در طول تاریخ نوشتهاند را نگاه کنید؛ یعنی سپاهیان عثمانی و رومی و مغول از چهارطرف به ما یورش میبردند اما ما پیگیر مسائل مهمی از قبیل عشق فرهاد به شیرین و امثالهم بودهایم. شوربختانه همین احساسی بودن باعث احساسی تصمیم گرفتنمان نیز میشود. نتیجهاش نیز میشود این که از مسائل مختلف زود به جوش و خروش میآییم و مثل آهن گداخته زود نیز در آب جیزی صدا کرده و خاموش میشویم. همین میشود که یک فرد با شش پَکِ منقول و غیرمنقول و بدنی روفرم میتواند خودش را به عنوان متکدی جا بزند. احساسی بودنمان خوب است، اما کاش مثل اینترنتمان کمی سرعتش پایینتر بود! راستی فاجعه های قبلی که فراموشمان شد، از کرمانشاه چه خبر؟! دستکم این یکی را سریع فراموش نکنیم.
محمدامین فرشادمهر
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
* به دلیل چاپ مطالب مرتبط با زلزله و همچنین نگه داشتن احترام درگذشتگان این فاجعه در صفحه همشهری سلام، سپاس گزاریم.
* چه خوب که دوباره آزمون هوش رو راه انداختین. لطفا هر روز چاپ کنید. مریم
* مطلب خودمونی دیروز درباره شوخی نکردن با اتفاقات دلخراش کاملا به جا بود. ممنون. امیر مرامی
* نمی شه گزارش های مربوط به سلامتی همه یک جا در یک روز باشه و حرف هاشون رو یکی کنن؟ چرا که اگر سرطان و چربی و پرفشاری و تصادفات جاده ای و بلایای طبیعی ما رو نکشه، استرس چی رو با چی نخوریم سکته مون میده!
* صفحه همشهری سلام دوباره زنده شده است و من پس از مدت ها آن را خواندم و لذت بردم. تبریک می گویم.
* در قسمت مشاوره منظور آن خانم از ترسیدن از رابطه زناشویی به خاطر دوران نامزدی و پیش از ازدواج بوده. لطفا بیشتر دقت کنید.
* دل به هجران تو عمریست شکیباست ولی
بـار پیـری شـکـند پشـت شکـیبایی را مسعود مجنون پور
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
زندگی اش زیر آوار مانده ولی هنوز دغدغه فرهنگ و کتاب دارد...
* کافیه یک ماه پول کم بیاری، بسته یک ساله اینترنت همون ماه تموم میشه، شامپوی گرونت همون ماه تموم میشه، تولد کل فامیل و سالگردها و خونه نویی ها هم همون ماهه!
* از وقتی وارد دانشگاه مون شدم تا الان که شش سال می گذره، پنج تا رئیس دانشگاه عوض شده. یک حس پیرمرد گونهای دارم و هر از گاهی برای ترم اولیها خاطرات رئیسهای قبلی رو می گم!
* درسته سحرخیز باشی کامروا میشی، ولی شاید اون قدر خسته بشی که به عصر نرسیده شادروان بشی!
* رفتم پیش روان شناس گفتم آقای دکتر نمی تونم شب ها بخوابم، راه حلش چیه؟ گفت سعی کن شب ها زودتر بخوابی. همون جا به خواب ابدی رفتم!
* ما دیگه دو تا تابستون داریم. اون تابستونی که روزهاش بلنده و تابستونی که شب هاش بلنده و اسمش پاییزه!
* مهمون اومد خواستم شربت آب لیمو درست کنم، هر بار این قدر آب و شکر و آب لیمو اضافه کردم تا غلظتش درست بشه که الان 300 لیتر شربت داریم تو خونه. خریداران جدی تماس بگیرن!
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
سلام. چون دیدیم از مسابقه قبلی خیلی استقبال کردین، تصمیم گرفتیم برای مسابقه این هفته هم چهره یک کارگردان، فیلم نامهنویس و بازیگر سینما و تئاتر و تلویزیون رو انتخاب کنیم. البته ایشون بیشتر به خاطر بازی هاش شناخته میشه ولی چند تا فیلم مطرح رو هم به عنوان کارگردان تو کارنامه اش داره. اگر اهل سریال های شبکه نمایش خانگی باشین حتما ایشون رو به خاطر یک نقش خیلی توپ به خاطر دارین و آخرین راهنمایی هم جریانیه که به تازگی براش در شبکه های مجازی پیش اومده. شرمنده، دیگه نمی شه بیشتر راهنمایی کنیم! پس دست به کار بشین و چهره کاریکاتوری این آدم معروف رو تشخیص بدین. لازمه یادآوری کنیم روش مسابقه به این صورته که شما باید تشخیص بدین کاریکاتور بههمریخته چاپ شده کیه و اسمش رو تا ساعت 23 فردا پنج شنبه برای ما به شماره 2000999 پیامک کنید. جواب رو شنبه همینجا میبینید. بین کسانی که جواب درست رو بفرستن، قرعهکشی میکنیم تا یک نفر به عنوان برنده معلوم بشه. کاریکاتور برنده رو چهارشنبه هفته دیگه و با مسابقه بعدی، همین جا خواهید دید. کاریکاتوری هم که این جا میبینید، خانم «فاطمه رفتاری» برنده مسابقه هفته پیش هستن که قول دادن از دیدن کاریکاتورشون ناراحت نشن! دوباره به ایشون تبریک می گیم و منتظر پاسخ های شما هستیم. خوش باشید.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
پس از تلاشهای گسترده مردم و مسئولان برای زدودن روز پاک از تقویم سالیانه، سرانجام تعداد روزهای آلوده سال به ۳۶۵ روز رسید. این در حالی است که سال گذشته ما شاهد نصف روز نه چندان آلوده در کل سال بودیم. مسئول محیط دود کشور با بیان جمله «آلودگیهایت را برای سرفه کردن دوست دارم» خطاب به شهر، در گفت و گو با ما افزود: «از مردم تشکر میکنم که حتی اگر بابای شان هم اصرار کند سوارش نمیکنند و تک سرنشین گازش را میگیرند و میروند» وزیر بهداشت هم گفت: «خوشبختانه نسل جدید همه «دودشُش» در بدنشان درآوردهاند و دیگر مشکلی از این بابت نداریم» در همین زمینه مدیران شرکت خودروسازی هم که اگزوزها را چاق میکردند یک صدا فریاد زدند: «ما خیلی خوبیم»! الکی
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.