تعداد بازدید : 156
دنیا به روایت تصویر
رویترز- نمایی از یک پل فروریخته، کلمبیا
گتی ایمیج- نمایشگاه صنایع شیرینی و قنادی، ایتالیا
تلگراف- چرای قوچ ها در سرمای کم سابقه جنوب اسکاتلند
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
تعداد بازدید : 0
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
در محضر بزرگان
تعداد بازدید : 52
حساب کار خودت را بکن
مرحوم آیتا... شاهآبادی درباره ذخیره کردن حسنات برای آخرت گفتهاند:
«بدان که تو هستی و نمیمیری. بدن است که میمیرد، تو هستی و زنده. حساب کار خودت را بکن که چه تهیه دیدهای برای زندگی آخرت. ببین برای این دو روزه، که میدانی ثباتی در آن نیست، چه کوششها و تقلاها میکنی. برای آنجا که به حکم فطرت هستی و زندگی ابدی است، چه کوششی کرده و چه تهیه دیدهای؟ در آنجا زندگی انفرادی است، احتیاجات را خودت منفردا باید رفع کنی؛ باب استقراض و استعداد مسدود است. این جا آمدهای که تهیه برای آن جا ببینی.»
برگرفته از کتاب «دستور العمل های عرفانی از علمای بزرگ اخلاق»
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
تعداد بازدید : 74
فتو ترانه
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
داستانک
تعداد بازدید : 73
خالی شدن از باد غرور
دانشآموزان مدرسهای با اتوبوس به اردو میرفتند. در مسیر، اتوبوس به یک تونل نزدیک شد که نرسیده به آن تابلویی با این متن دیده میشد: «حداکثر ارتفاع سه متر» ارتفاع اتوبوس هم سه متر بود ولی چون راننده قبلا این مسیر را آمده بود با کمال اطمینان وارد تونل شد. اما سقف اتوبوس به سقف تونل کشیده شد و پس از صدایی وحشتناک وسط تونل توقف کرد.
مسئولان و راننده پیاده شدند و پس از بررسی اوضاع مشخص شد که یک لایه آسفالت جدید روی جاده کشیدهاند که باعث این اتفاق شده است. همه به فکر چاره افتادند، یکی به کندن آسفالت و دیگری به بکسل کردن با ماشین سنگین دیگر و غیره. اما هیچ کدام چارهساز نبود تا این که پسربچهای از اتوبوس پیاده شد و گفت: «راه حل این مشکل را من میدانم!» مدیر مدرسه به پسر گفت: «برو بالا پیش بچهها و از دوستانت جدا نشو!» پسربچه با اطمینان کامل گفت: «به خاطر سن کم مرا دست کم نگیرید و یادتون باشه که سر سوزن به این کوچکی چه بلایی سر بادکنک به آن بزرگی میآورد!»
مدیر از حاضر جوابی کودک تعجب کرد و راهحل را از او خواست. بچه گفت: «سال گذشته در نمایشگاهی معلممان یادمان داد که از یک مسیر تنگ چگونه عبور کنیم و گفت برای این که روح لطیف و حساسی داشته باشیم باید درونمان را از هوای نفس و باد غرور و تکبر و طمع و حسادت خالی کنیم و در این صورت میتوانیم از هر مسیر تنگ عبور کنیم و به خدا برسیم.»
مدیر از او پرسید: «خب این چه ربطی به اتوبوس دارد؟» پسربچه گفت: «اگر بخواهیم این کار را روی اتوبوس اجرا کنیم باید باد لاستیکهای اتوبوس را کم کنیم تا اتوبوس از این مسیر تنگ و باریک عبور کند!» به همین راحتی.
سایت یکی بود
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
تعداد بازدید : 46
کاریکلماتور
* بعد از سوختن جنگل، درخت به خاک سیاه نشست.
* بعضی سرها فقط به کار سرشماری می آیند!
* با ناداوری، آلودگی «سوتی» به بار آمد.
* با شکلات تلخ شیرین کام شد.
* پروسه دندان: کاشت، داشت، برداشت است.
* قورباغه برای آب فواره ابوعطا می خواند!
* در غیاب برف، آلودگی هوا تعطیلی مدارس را به عهده گرفت!
* با خشک شدن آب سدها، آب از آب تکان نمی خورد.
* با شیر «آب درمانی» می کرد!
رضا وارسته
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
تعداد بازدید : 73
فتو نکته
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
اندکی صبر
تعداد بازدید : 46
عطر تو
ماجرای مرا پایانی نبود
اگر عطر تو
از صندلی برنمیخاست
دستم را نمیگرفت
و به خیابان نمیبرد!
شمس لنگرودی
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
مسابقه شماره 218
تعداد بازدید : 63
خفن استریپ
می تونین زیر هر تصویر، یه کلمه معنادار با چاشنی شوخ طبعی بنویسین؟ خب ما این کارو کردیم براتون! فقط هر حرف الفبا رو به یه علامت رمز تبدیل کردیم. تا ساعت 23 به خط اختصاصی 300072252 سه کلمه رو پیامک کنین. جایزه نقدی به قید قرعه برای شماکه پاسخ صحیح سه مسابقه پیاپی رو دادین! پاسخ توی ستون «ما و شما»ی بعدی و اطلاعات بیشتر هم توی وب سایت 1sargarmi.ir هست.
تازه رسیدی به تاتی تاتی کردن!
سلام. گفتیم بریم! داستانی شد! فعلا!
* ۴۶۵...۰۹۳۹۷: تاتی تاتی کردن، صدا بردار،کشیک / اسم خداحافظی بردین دلم گرفت!
* ۳۴۵...۰۹۱۵۴: از وقتی خوندم میخوای بری دارم گریه می کنم! تو رو خدا نرو! ما قول می دیم دیگه حرفی از جایزه نزنیم. لطفا با موندنت شادی رو بهمون برگردون.فعلا!
* ۵۶۸...۰۹۱۴۴: باور نمی کنم! نکنه موضوع کم آوردین؟! بذار تهدیدمو بکنم: اگه برین منم میرم! دیگه خراسان نمی خرم! یه مشتری کم میشه روزنامه ورشکست بشه به من مربوط نیستا!
*۹۴۲...۰۹۱۵۳: خفن اگه یه روز بری همه رو توی خماری می ذاری!
*۵۶۶...۰۹۱۵۵: هر چه به روزهایِ آخر می رسین، خفن بازها را بیشتر به خودتان وابسته می کنید دَمِتون گرم. ادامه بدین و مارا تنها نَذارین.
*۱۳۶...۰۹۱۵۵: بری؟! کجا مرد مؤمن؟! تازه رسیدی به تاتی تاتی کردن!
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
سوتی سرا
تعداد بازدید : 112
عاقبت موادفروشی!
بابای من تو کار مواد شیمیاییه. یه بار مامانم رفته بود اداره دارایی، کارمند اون جا پرسیده بود: «شوهرتون چه کاره است؟» مامانم با یه حالت غمگینی گفته بود: «مواد فروشن...»
کارمنده وحشت کرده بود، زنگ زده بود پلیس! بعد بابام رفته بود مامانم رو آزاد کنه، خودش رو گرفته بودن!
سوتی های بامزه تون رو در تلگرام به شماره 09215203915 بفرستید.
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
تعداد بازدید : 130
دور دنیا
پیدا شدن کروکدیل به جای اسلحه!
اسکای نیوز- پلیس روسیه که به دنبال پیدا کردن اسلحه در زیرزمین خانه یکی از خلافکاران این کشور بود، در کمال تعجب با کروکدیل غول پیکر چهار متری رو به رو شد که از سرما یخ زده بود! رسانه های ملی این کشور اعلام کردند که این خزنده در دمای بسیار زیاد زندگی می کند و آب و هوای سرد روسیه مناسب نگهداری این حیوان نیست. گویا آقای مجرم سه خزنده غول پیکر دیگر را هم در زیر زمین خانه اش نگهداری می کند که پلیس هنوز آن ها پیدا نکرده است.
ماشینی که پرواز کرد!
اسکای نیوز- تصاویری از برخورد ماشین به طبقه دوم یک دندان پزشکی در کالیفرنیا، یکی از بحث برانگیزترین تصاویری بود که این روزها در شبکه های اجتماعی این کشور دست به دست می شد! این که چطور یک ماشین سواری به طبقه دوم یک ساختمان برخورد کرده، سوالی است که ذهن همه را درگیر کرده است. گویا این ماشین با سرعت زیاد به مانعی در کنار ساختمان برخورد می کند و بعد به سمت ساختمان پرواز می کند. اما هنوز معلوم نیست که چطور این حرکت عجیب اتفاق افتاده است.
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
تعداد بازدید : 153
زندگی سلام
تزیین ماشین عروس با فلفل دلمه ای!
* یک پیکان ۵۷ داشتیم عضوی از خانواده بود، این اواخر می رفتیم جلوی پمپ بنزین، می گفت سالار، بنزین نمی خوام، بریم خونه هرچی خودتون خوردید منم یه لقمه می زنم!
* قبل از رفتن به اینستاگرام از سلامتی ترمزها و چراغ ها اطمینان پیدا کنید و به تمیزی شیشهها، بالا بردن میدان دید و تنظیم فرمان اقدام کنید . همراه داشتن زنجیرچرخ الزامی است!
* وضعیت تحصیلی ام اینطوریه که اگه یک واحد دیگه، فقط یک واحد دیگه بیفتم سقوط میکنم دسته یک!
* پیاز از کجا میفهمه فقط چشم اونی که داره خردش می کنه رو بسوزونه؟!
* توی مترو وقتی صندلی خالی میشه، اونی که اول تعارف می زنه «شما بفرمایید بشینید» برنده است!
* پیامرسان داخلی فقط صدای قار و قور شکم!
* شکنجه یعنی با خوشحالی یه چیزی بخری، فرداش ببینی رفته تو تخفیف ۵۰ درصد!
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
گزارش های یک مریخی
تعداد بازدید : 56
گزارش شماره بیست و چهارم: در جست وجوی شغل
من یک مریخی هستم که به زمین آمدهام. ما آن جا سردمان بود و تصمیم گرفتیم وضعیت زمین و زمینیها را برای سکونت بررسی کنیم. گزارشهای دنبالهدار من در این ماموریت را این جا میخوانید. باز یک جلسه دیگر ما رفتیم خانه ناهید و بابایش. همان طور که قبلا گفتم این روند خواستگاری خیلی کُند پیش میرود. نه دقیقتر بگویم خیلی خیلی کُند. این بار بابای ناهید پس از این که آب و هوا را چک کردیم و آقای عنایت خواند: «از هر چه بگذریم سخن دوست خوشتر است» خیلی صریح و رک رو به من گفت: «شما شغل داری؟» من هم به صراحت گفتم: «نه، ولی ناهید را دوست دارم». خب در این لحظه جلسه خیلی زود تمام شد و قرار شد من اول بروم یک شغل پیدا کنم.
همان شب رفتم پیش عباسآقای قدیمی و خواستم که اگر دست اش میرسد برایم کاری بکند. عباسآقا گفت که مناصب مدیریتیاش را کنار گذاشته است و الان خودش هم فقط ول میچرخد و با این و آن سلفی میاندازد. پیش آقای شماعیپور رفتم گفت خیلی هم خوب، بیا در موسیقی سرمایه گذاری کنیم. گفت: «سرمایه از تو، صداش از من». طبیعتا چون سرمایه ندارم منتفی است. بهنام هم تا بهش گفتم، گفت: «عالیه، بیا زیرشاخه من شو». مثل این که توی یک نتورک مارکتینگ جدید وارد شده است. خود آقای عنایت هم گفت اسم مرا رزرو آبدارچی توی ادارهشان میتواند بگذارد که اگر آبدارچیشان حین چای ریختن رباط صلیبی پاره کرد من بروم جایش.
اما آخرین امیدم آقای رانتیزاده بود که مجبور شدم پیشش رو بندازم. آقای رانتیزاده تا شنید گفت: «عالیه. ما از حضور شما جوانان استقبال میکنیم». بعد توی فهرست شغلهای خودش نگاه کرد و دلش نیامد از هیچ کدام از شغلهایش کنارهگیری کند. بعد بهم دوباره تاکید کرد خیلی از حضور جوانانی مثل من استقبال میکند اما به جان من قسم خورد که فقط یکی از شغلهایش، شغل اصلیاش است و بقیه را افتخاری به مردم خدمت میکند. حالا چند روز است صبح زود میروم بیرون دنبال کار و آخر شب خسته و کوفته برمیگردم. دیشب همین که خسته میآمدم خانه، ناگهان حواسم به فروشندههای توی مترو افتاد که داد میزدند: «ژیلت پنج تا هشت تومان». راستی نظر شما درباره دست فروشی چیست؟
با تشکر، مامور در جست وجوی کارِ شما، بهرام625. پایان گزارش بیست و چهارم
محمدعلی محمدپور
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
تعداد بازدید : 42
ما و شما
* واقعا دلمان برای برف تنگ شده. یادش به خیر زمانی که به خاطر برف مدرسه ها تعطیل می شدند...
* سه نقطه دیروز دقیقا داستان من بود! هر وقت تو اتوبوس یا مترو صندلی گیرم میاد، یک لشکر افراد مسن یا بیمار جلوم ظاهر میشن که مجبور میشم جایم رو بهشون بدم!
* خدا بیامرزد دکتر قریب را. کاش یک پرونده هم درباره دکتر شیخ خودمان بنویسید.
* شوخی بزرگان خیلی باحاله! بازم چاپش کنین.
ملیکا
* امروز آرزو دارم آرزوی تو باشم. امروز نه تو رو نه خودم رو آرزو دارم. امروز ما رو آرزو دارم... مسعود مجنونپور
* می خواستم دهم بهمن تولد همسر عزیز و مهربانم و پدری دلسوز و زحمتکش را تبریک بگم. امیدوارم در مراحل زندگی موفق و پیروز باشد و خدا حاجت اش را روا کند.
از طرف همسرت معصومه
* تفاوتی ندارد خواب باشم یا بیدار، زیباترین تصویر پیش چشمانم همیشه «تویی» همسرعزیزم تولدت مبارک.
همسرت: فاطمه
* لطفا هر روز کاریکاتور چاپ کنید .
* مسابقه «چی شده؟» داره خنک میشه! حواستون رو جمع کنید !
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
با خانمان
تعداد بازدید : 83
معضل اساسی جعبه سیاه
بچهها جعبه سیاه زندگی مشترک ما هستند، بعضیها معتقدند آن ها تا قبل از سن مدرسه اسرار خانوادگیتان را آشکار میکنند و برخی سرسختانه معتقدند این عادت تا پس از ازدواج نسل سوم بعد از آن ها هم بهصورت ژنتیک در خانواده میماند. برای همین به نفع خودتان است که یک فیلتر کامل روی دهن تان بگذارید تا امنیت روانی خانوادهتان تأمین شود. انرژی منفی که از جاریها و باجناقها و شوهر عمهها و شوهر خالهها میگیرید را رسانهای نکنید. «تله لپلپ» برای باز کردن جعبه سیاه تان از شکنجههای گوانتانامو هم کارسازتر است. البته شانس بیاورید و بچهتان این ژن را از همسرتان به ارث نبردهباشد، وگرنه شما با یک مورد غیرقابل پیشبینی ژنتیک روبه رو هستید و قرار است تا نسلها آن را تحمل کنید. خبر بد این که علاوه بر بچه، پدر بچه هم بهصورت ذاتی یک جعبه سیاه است، البته برای باز کردن آن نیازی به انفجار و سقوط و چیزهایی از این دست نیست، او بهصورت خودکار قابلیت بازگویی اسرار تا بازه دو سال قبل را بهصورت مو به مو دارد (حالا ازش بپرس تولد من کیه، دو تا سکته مغزی رو رد میکنه تا جواب بده) اما در این موارد با یک قورمهسبزی مامانپز میتواند شما را برای همیشه نابود کند.
جعبههای سیاه در خانوادهها معمولاً هنگام مرگ افراد باز میشوند اما در خانواده ما هر هفته دو روز مراسم گشایش جعبه سیاه با حضور بزرگترهای فامیل انجام میشود. بچهها در این مراسم بعد از پشتک و وارو و آفتاب و مهتاب بالانس، وارد بازیهای خطرناکتری میشوند تا تشویق بیشتری را از حاضران دریافت کنند اما خودتان را نبازید، اطلاعات دو هفته اخیر را با مقادیر زیادی از شعرهای کودکانه و قصههای تخیلی جایگزین کنید. یک دوست صمیمی برای انتقال گلایهها انتخاب کنید و جلوی آن ها مراقب سوتیهای تان باشید. این روش برای تربیت نسل تازه بدون جعبهسیاه در دسترس فامیل مؤثر است اما درباره تربیت همسرتان نمیتوانیم به صراحت قول بدهیم که این اتفاق میافتد. برای همین دم به تله ندهید، وارد بازیاش شوید و وانمود کنید او در حال بازگویی یک اتفاق ساده است. تجربه نشان داده هرچقدر بیشتر روی او و گفتههایش حساسیت نشان بدهید نظر اطرافیان را بیشتر جلب خواهیدکرد.
مهدیسا صفریخواه
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.