دوستانِ خوبِ فرفره. از امسال یک بخشِ جدید و جذاب به این صفحه اضافه شده. همینی که داریــد میبینید و میخونید. بخشی که قراره فقط و فقط متعلق به خودِ شما، معرفیتون به بقیه و حرف زدن از شادیها، غمها، دغدغهها، تفریح، رویا و آرزوهاتون باشه. برای حضور در این بخش، لازم نیست آدمِ خاصی باشید یا کار خاصی کرده باشید. چون همه بچههای معمولی، به خودیِ خود ارزشمندند. پس اگه دوست دارید درباره خودتون با ما حرف بزنید، همین الان دست به کار شویــد. شروع کنید به فکر کردن درباره خودتون و هر چیزی که ممکنه بخشی از شخصیت و زندگی شما رو شکل داده؛ بعد تمومِ اینها رو بنویسید و به همراه یه عکس مناسب، برامون بفرستید.
* سلام. من علی هستم. 9سال دارم و کلاس سوم دبستانم. ایشون هم عطا، داداش کوچولوی 2سال و چندماهه منــه. ما همدیگه رو خیلی دوست داریم اما گاهی هم، با کارهامون باعث اذیت هم میشیم.
* اسباببازی موردعلاقه من تفنگه. من یک عالمه تفنگ دارم. کوچک، بزرگ، سیاه، نقرهای. من عاشق هیــجانِ بازی دزد و پلیس و تفنگبازیام. اسباببازی موردعلاقه عطا، ماشینه. عطا، کلی ماشینِ اسباببازی داره و وقتایی که بیرونیم، به شکل خندهداری مدل بیشتر ماشینهای توی خیابون رو تشخیص میده و میگه.
* من یه مامانِ مهربون دارم که توی فهم درسها و نوشتنِ مشقهام خیلی کمکم میکنه. حیف که همیشه شرطِ بازی و تفریح و گردش رو، نوشتنِ کامل تکالیفم قرار میده. من گاهی از مامانم لجم میگیره ولی میدونم که اون، خوبیِ منو میخــواد.
* راستی! من یه مهارت هیجانانگیز دارم. من اسکیتسواری رو فوتِ آبم و یکی دوبار توی مسابقات اسکیت کشوری هم شرکت کردم. من عاشق اسکیتکردنـــم.
* من آرزو دارم در آینده، مامور مخفی بشم و مدام به ماموریتهای خطرناک برم. هرچند به متخصص قلب شدن هم، فکر می کنم. عطا ولی هنوز اونقدر بچهست که شاید ندونه رویا و هدف چیه. مامانم میگه عطا هنوز خیلی کوچولوئه و نمیتونه از خودش مراقبت کنه و من باید مراقبش باشم.