بحث درباره مسائل جنسی و جنسیتی بهرغم اهمیتش، تابهحال در جامعه ما آنطور که باید و شاید، مورد توجه قرار نگرفته است. پژوهشگران و کارشناسان هم بیشترِ اقداماتی که انجام دادهاند، به زبان علم بوده و به همین دلیل آنچنان در بطن جامعه دیده و شنیده نشده و تاثیرگذار نبوده است. اقداماتی که بیشتر کاربردِ تحقیقاتی برای سیاستگذاری احتمالی مسئولان داشته است. در این بین برخی هنرمندان با استفاده از مدیوم «مستند» که میتواند همزمان هم نگاه مردم را به خود جلب کند، هم کارشناسان و مسئولان را، قدمهایی برداشتهانــد و آثاری که در این مسیر ساخته شده مثل مستندهای «پشت صحنه» و «انقلاب جنسی» 1 و 2 به رغم ضعفهایشان، موجهایی ایجاد کردهاند که نشان میدهد توجه کارشناسی به این موضوع و هشدار نسبت به ابعاد آن، ضروری است؛ مشروط به این که اثر دغدغهمند باشد و به دنبال استفاده از جذابیتهای کاذب موضوعات خط قرمزی برای دیده شدن نباشد. پخش اینترنتی نسخه جدید «انقلاب جنسی» که این بار روی انقلاب جنسیتی و جایگاه و حقوق زنان در دنیا تامل بیشتری دارد، تازهترین و داغترین اتفاق در این مسیر است. اتفاقی که به بهانهاش در پرونده امروز، پای صحبت عوامل ساخت مستند نشستیم، مهمترین نکات هر دوقسمت را بررسی کردیم و نقد خلاصهای بر محتوای آن داشتیم.
آنچه در «انقلاب جنسی» 1و 2 می بینیم
مهین ساعدی
در سالهای اخیر مستندهایی درباره مسائل جنسی و جنسیتی در ایران ساخته شده اما معمولاً حاوی مطالب سربسته و کلی بوده و بهواسطه محافظهکاری و رعایت شرایط فرهنگی جامعهمان، از یک حد مشخص فراتر نرفته است. اما مهر 96 بود که خبرهایی درباره انتشار مستند «انقلاب جنسی» فضای خبری را دگرگون کرد و جدای از هشتگها و کامنتهای مختلف که در شبکههای مجازی دریافت کرد، نقدها و نکات بسیاری هم بر آن نوشته شد. شاید بتوان گفت مستند «انقلاب جنسی» مانند آثار پیشین «حسین شمقدری» شوک در حوزه مستندسازی بود. در مقدمه و معرفی این مستند آمده است که «مستند انقلاب جنسی، با نگاهی متفاوت به زیستِ جنسی مردم هلند، فرانسه و اسپانیا تلاش میکند تا شناخت مخاطب را از دنیای غرب بیشتر کند.» این مستند کوشیده بود با سلسله گفتوگوهای خیابانی به مقایسه تفاوتهای آزادیهای جنسی در ایران و غرب بپردازد. آن چه در قسمت اول این مستند آمده به شرح زیر است:
با مقایسه تاریخی، نشان می دهد که زنان اروپا در گذشته نه چندان دور، پوشش کاملی داشته اند.
بی توجهی به مسائل پوششی و حجاب توسط عدهای در جامعه، ربط مستقیم به معضلات جنسی جامعه دارد.
دختران اروپایی سلامت روانی بهتری دارند و به دلیل داشتن اعتماد به نفس بیشتر به سمت آرایش غلیظ نمی روند.
در بخش هایی از هر دو مستند احساس می شود عوامل اثر، بخشهای منفی رفتارهای مردم کشورمان را خیلی پررنگ کرده اند و در مقابل نسبت به برخی رفتارهای مثبت مردم غرب اغراق زیادی دارند؛ طوری که حس می شود تلاش مستند به رغم این که چهره های دغدغه مند و موجهی پشت آن هستند معطوف به تطهیر غرب است. به بیان دیگر یک نوع مرعوب غرب بودن در برخی از دقایق احساس می شود.
تعریف رابطه عاشقانه در جوامع غربی، رابطه ای است که به ارضای کامل نیازها از جمله نیاز جنسی ختم شود. اما در جامعه ما این طور نیست، به همین دلیل سرخوردگی و عقده های جوانان ما بیشتر است. به این منظور باید ازدواج موقت در جامعه رونق پیدا کند.
در مدارس اروپایی، آموزش های نامتعارف به کودکان داده می شود و اگر دانش آموزی تمایل به رابطه با جنس مخالف
نداشته باشد، به روان پزشک معرفی می شود.
مراکز فحشا در کشورهای اروپایی مثل هلند، بیشتر مورد توجه گردشگران خارجی مثل ایرانی ها، ترکها و اعراب است.
در هر دو قسمت این مستند با دقایقی مواجهیم که افسارگسیختگی فرهنگ غرب را روایت می کند. آزادی های جنسی که منجر به رواج اشکال نامتعارف ارضای این نیاز در قالب همجنس بازی و حتی روابط ضربدری و... می شود و هشدار مستند دال بر این است که توجه غیرمتعارف به غرایز جنسی مرزی ندارد.
با اشاره به موفقیت زنان در عرصه سیاست، به توانمندی های بانوان اشاره شده و با طرح پرسش از خانمهای ایرانی، خلاء وجود زنان ایرانی در عرصه سیاست را به رخ میکشد.
یکی از بانوان ایرانی در این مستند مدعی می شود که در فرانسه نگاه مسموم به او به مراتب کمتر از ایران است و مردان ایرانی به محض این که یک خانم کمی با آن ها صحبت می کند دچار سوءتفاهم می شوند.
همچنین به نقش و مسئولیت های برابر زنان و مردان اروپایی در زندگی مشترک اشاره میکند و با مقایسه سبک زندگی ایرانی سعی دارد راحتی و برتری زنان ایرانی در زندگی مشترک و شأن و احترام به زنان در جامعه ایرانی را نشان دهد.
با تماشای هر دو قسمت این مستند، شاید بتوان گفت یکی از ضعفهای مهم آن، این است که بخش اعظم اثر، مجموعهای از مصاحبهها و تصاویر و حرفهایی است که شاید برای بیننده جذابیت داشته باشد اما هیـچ نخ تسبیح و پیوستگی که از این ایدهها، یک کلیت یک دست و سرراست و روشن بسازد، وجـود ندارد. در واقع به نظر می رسد مستند، بهجای موشکافی دقیق مسائل، نگاهی گذرا و گاهی سلیقهای به ماجراها دارد.
گفتوگوی «زندگی سلام» با حسین شمقدری، کارگردان مستندِ خبرساز «انقلاب جنسی» ۱ و ۲
قربانی شدن نقش ها در خانواده، نتیجه انقلاب جنسیتی
الهه توانا
«دقت کردید مجسمه آزادی یک زن است؟ بعد از صدها سال که در غرب، قدرت دست مردها بود و همه امور را اداره میکردند، زنها گفتند مشعل را بدهید به ما. بعد از آن توی ایران هم همین اتفاق افتاد و آرامآرام احساس میشود شمارش معکوس برای یک انقلاب زنانه در ایران آغاز شدهاست». انقلاب جنسی 2، با این جملات و درواقع با قیاس وضعیت زنان در ایران و در غرب شروع میشود. این مقایسه اساسا چقدر ممکن و صحیح است؟ چه نتیجهای قرار است از آن گرفته شود؟ «حسین شمقدری» به سوالات ما درباره مستند جدیدش پاسخ دادهاست.
پیشفرض مستند شما، جذابیت الگوی زن غربی برای زنان ایرانی است و بر همین اساس، سعی دارد آن را تعدیل کند.
بله، این پیشفرض وجود داشت. بالاخره ما ایرانیها ناخودآگاه به نوعی غربزدگی دچاریم؛ فکر میکنیم خارج از ایران، وضعیت زنان، مردان و بهطور کلی زندگی خیلی بهتر است.
برای تعدیل این الگو اما، به یادآوری امتیازاتی برای زنان ایرانی متوسل میشوید که اساسا مسئله خیلیها نیست؛ مثل مقایسه میزان مشارکت زنان ایرانی و غربی در هزینههای زندگی.
چون عرف جامعه ما این نیست که زن پابهپای مرد کار کند. ما در ایران زنان سرپرست خانوار داریم که تمام هزینه زندگی برعهده آنهاست و زنانی را هم داریم که 50-50 در مخارج خانه شریک هستند. اما عرف این است که زنان اگر کار میکنند، سهمشان در مسائل مالی خیلی کم یا صفر است. این مسئله، امتیاز زن ایرانی نسبت به زن غربی است که باید صبح تا شب کار کند و نصف هزینههای زندگی را بدهد.
این نکته برای خیلی از خانم های ایرانی در مقایسه با برخورداریهای زنان غربی، امتیاز ویژهای محسوب نمیشود. شما بدون توجه به اینها میگویید ببینید زنان ما چقدر خوشبختاند که مجبور به تأمین هزینههای زندگی نیستند.
بله منظورمان همین بود اما حرف شما این است که آیا میارزد که جایگاه نداشتهباشی و از چنین امتیازی برخوردار شوی. راجع به این مسئله در مستند حرف زدیم. در همان سکانسی که با زنان ایرانی مصاحبه کردیم و میگفتند ما دوست داریم کار کنیم و هویت مستقل داشتهباشیم؛ نه اینکه مثل مادرانمان توی خانه بمانیم و بهمان بگویند خب که چی یک زن خانهدار هستی و به کجا میخواهی برسی. سکانسهای قبلی هم همهاش درباره محدودیتها و مشکلات زنان ایرانی صحبت کردیم.
با مرور جنبشهای فمینیستی در مستند میخواهید بگویید زنان ما اول راهی هستند که زنان غربی تا انتها رفتهاند و ما هم داریم همان مسیر را طی میکنیم؟
در پلاتویی میگوییم زنان غربی به دلیل تحمل محدودیتهای بسیار، یکروز قاطی کردند و گفتند میخواهیم عضو مهمی از جامعه شویم و خانواده و اینچیزها را بیخیال. حالا اما به این نتیجه رسیدهاند که خانواده مهم است و شرایط 50-50 و مانند آن، برای یک زن فضای ایدهآلی نیست. مستند میپرسد آیا نمیشود مسیر دیگری را انتخاب کنیم که ما هم این اشتباهات را دوباره تکرار نکنیم؟ زنان غربی دو سه تا نقش را قربانی کردند و حالا رسیدهاند به زنی که میخواهد نیمه وقت کار کند، بچهداری کند، حقوق و شأنش هم رعایت شود. سوال این است که آیا ما هم برای رسیدن به این نقطه باید نقشهایی را قربانی کنیم؟
برای این سوالات چه پاسخی دارید؟
پاسخ مشخصی که ندارم اما به کلیت راهکار در مستند اشاره کردیم؛ درواقع اپیزودهای فیلم، شِمای کلی راهحل را نشان میدهند. ما میگوییم باید به سمتی برویم که زن نیمه وقت کار کند، شأنیت و هویت داشتهباشد، در جامعه جایگاه سیاسی داشتهباشد و نگاه دینی درستی به او داشتهباشیم. آن نگاه دینی که زن را پردهنشین میکند، رویکرد غلطی است. اگر این شرایط را ایجاد نکنیم به انقلابی جنسی و جنسیتی دچار میشویم که نتیجهاش قربانی کردن نقشهاست.
در پایان مستند سوال عجیبی مطرح میشود با این مضمون که کدام زن، غربی یا ایرانی، برای مردها جذابتر است. از این سوال چه منظوری داشتید؟
آن سکانس، یک پایان خاص است که میخواستیم از پایانهای کلیشهای و خوش (هپیاِند) متفاوت باشد. کارکرد این پلاتو ایجاد سوال است؛ کل فیلم نگاهی جامعهشناسانه دارد و سوال پایانی که درباره شخصیت زن است، وارد فضای روانشناسانه میشود. جمله پایانی میگوید زن غربی، از لحاظی شبیه به مرد شدهاست و ناز و عشوه زن ایرانی را کمتر دارد.
خب پس صرفا یک سوال نیست، در دلش جواب هم دارد. گزارهای صادر میکنید بدون توجه به این نکته که زنی که به اندازه کافی مورد توجه و احترام است، نیازی به عشوهگری و نمایشگری ندارد.
این بحث در فیلم باز نشدهاست و اگر بخواهم به شما جواب بدهم، نظر شخصیام خواهدبود که ربطی به فیلم ندارد. بههرحال این نکته بهعنوان واقعیتی از دید آدمی که در فیلم مورد سوال است، مطرح شدهاست. در این مکالمه پایانی، دکتری که با او صحبت میکنیم، بهعنوان کسی که در هلند زندگی میکند و آقای دلاوری بهعنوان کسی که تجربه زندگی در بلژیک را دارد، قضاوتی میکنند؛ میگویند به نظرشان زن ایرانی جذابتر و زن غربی شبیه به مردان است. این حرف، باب جدیدی را باز میکند و یک پایان متفاوت است.
آیا با یک اثر مستند و منصفانه روبهروییم؟
انقلاب جنسیتی، جذابیتها یا واقعیتها؟
سید مصطفی صابری
«انقلاب جنسی» زنگ خطرهای مهمی دارد اما آن چنان که باید مستند و بهخصوص براساس تحقیقات نیست و با رویکردی گزینشی، تلاش کرده حرف های مهمش را در دل تصاویری جذاب اما غیر دقیق از جوامع غربی و ایرانی ارائه کند. برخی از ادعاهای مستقیم و غیرمستقیم مستند در دو قسمت را مرور می کنیم:
آرایش نامتعارف؟
بسیاری از ادعاهای این مستند را می توان پذیرفت اما نه به طور مطلق. به طور مثال، این که در قسمت اول مطرح می شود دختران ایرانی به شکلی نامتعارف و بیشتر از زنان دیگر نقاط دنیا آرایش می کنند درست است، اما ریشه این رفتار، فقط و فقط در نیاز جنسی است؟ بسیاری از افرادی که آرایش می کنند هم از نگاه و رفتارهای نامناسب مردان، حس خوبی ندارند اما ریشه این رفتارشان را می توان در مسئله دیگری جز این نیاز جست وجو کرد. به طور مثال خودنمایی و افراط در بهتر جلوه دادن همه چیز، یکی از عادت ها و رفتارهای غلط ما ایرانی هاست.
نادیده گرفتن فرهنگ کشورها
مستند از مشاغل پاره وقت زنان اروپایی می گوید و ضرورت این که لازم نیست زنان ایرانی تمام مسیری را که اروپایی ها طی کرده اند، تجربه کنند. از کار تیمی بین خانواده های هلندی و سوئدی می گوید و هر تجربه ای را قابل انتقال به بانوان ایرانی می داند. در حالی که اصولاً این فرهنگ کار و تعریف نقش های جنسیتی حین قبول مشاغل و حتی در محیط خانواده، مخصوص فرهنگ آن کشورهاست و حتی بین اروپایی ها هم تفاوت های زیادی دارد چه رسد بین کشوری مثل سوئیس و هلند با کشور ما.
تصاویر گزینشی از اروپا
نگاه گزینشی مستند به مسائل را می توان در همان دقایق اول قسمت اول و دوم مشاهده کرد. جایی که به نحوی، روسری را پوشش غالب بسیاری از زنان اروپا در سده های گذشته معرفی می کند و در قسمت دوم هم مدعی می شود تا 200 سال قبل در جای جای اروپا مردان هر وقت از پرحرفی همسرشان خسته می شدند از دهان بند فلزی برایشان استفاده می کردند.
تعمیمهای غلط و غیرآماری
مبنای تعمیم رفتار یک نفر به یک جامعه، باید کار پژوهشی با جامعه آماری دقیق باشد. نوع صحبت ها و حضور جوانان و نوجوانان اروپایی در این مستند، بسیار جالب و متفاوت با آن چیزی است که ما انتظار داریم. اما آیا مستند در تعمیم خود درست عمل کرده است؟ در قسمت دوم و جایی که مستند تلاش می کند ادعایش برای نقش فعال زنان در خانواده های اروپایی را ثابت کند، سراغ قیمت زیاد مهدکودک در سوئیس می رود، در حالی که دولت رفاه در سوئیس امکانات زیادی برای مادران قائل است و برای همین قیمت مهدکودک برای بچه های تا چهار سال خیلی بالاست؛ چون مادر و حتی گاهی مادربزرگ و پدربزرگ برای نگهداری از بچه حقوق می گیرند و دلیلی برای سپردن کودک به مهد وجود ندارد. اما تعمیم غلط و گزینش عجیب مستند در این بخش قابل تامل است.
قوانین اروپایی یا فرهنگ اروپایی
مستند به درستی از قوانین کشورهایی مثل هلند و سوئد می گوید که در این کشورها حتی نگاه بد و آزاردهنده، مصداق تجاوز و تعرض به حقوق دیگران است و فرد می تواند از متجاوز شکایت کند. نقل این جزئیات جالب باعث ارائه یک تصویر آرمانی از این کشورها می شود؛ اما آیا این قوانین برای هر نگاه نامناسب در آن کشورها امکان اجرایی شدن داشته و با بازدارندگی تبدیل به فرهنگ آن کشورها شده است؟
نادیده گرفتن بین نسلی بودن تغییرات اجتماعی
درباره نکته قبلی یک اشتباه دیگر هم در این مستند وجود دارد. نمی توان به صرف این که تجربه ای در اروپا و در حقیقت برخی کشورهای اروپایی جواب داده آن را در کشورمان پیاده کنیم، چون تغییرات اجتماعی درست مثل جریان باریک آبی است که به خاطر در جریان بودن مسیرش را پیدا می کند و اگر جریان هم نداشته باشد نمی توان آن را به حرکت واداشت و مسیری باز کرد. تغییرات اجتماعی بنا به این که باید با ثبات زندگی چند نسل چالش داشته باشد، با پیگیری و استمرار چند نسل هم محقق می شود.
«محمد دلاوری» از پشتصحنه انقلاب جنسی میگوید
نقطه قوت «انقلاب جنسی 2»، حضور «محمد دلاوری» بهعنوان راوی است؛ سابقه خبرنگاری دلاوری، بهویژه تجربه اجرای «صرفا جهت اطلاع» خبر 20:30، به او کمک کرده بهخوبی از پس این روایت برآید. در ادامه بخشهایی از مصاحبه او با خبرگزاری مهر را درباره مستند میخوانید. دلاوری درباره هدف ساخت مستند میگوید: «پیش از این کسانی که درباره جامعه اروپا صحبت کردند آنقدر بد گفتند که این موضوع را مضمحل کردهاند. یعنی گفتهاند میزان تجاوز جنسی در اروپا بالاست. اروپاییها همه تبدیل به کالای جنسی شدهاند. حالا بیایید ما خوب باشیم و بچهداری کنیم! یعنی برای اینکه حرف خودش را بزند، تصویر غلط میدهد و بیاعتمادی ایجاد میکند. مخاطب فکر میکند الان از فرودگاه همه چیز آغاز میشود. اما اصلا چنین نیست؛ کما اینکه روابط زن و مرد آنقدر که در اروپا و آمریکا سامانیافته است، در کشور ما نیست. یکی از محاسن این اثر این است که نمیخواهد صرفا بگوید اروپا جای بدی است. میخواهد بگوید آن جا یک مشکلاتی دارد، تو هم مشکلاتی داری. آن ها تجربههایی دارند، میخواهی تجربهشان را تکرار کنی؟ فرهنگ غربستیزی در ایران تبدیل به چیز عجیب و غریبی شدهاست. هرکس رفته و برگشته و گفته مثلا رانندگیشان خوب است، میگویند غربزده شدهای. این غربستیزی ناشیانه و بیدلیل، یکجور غربپرستی ناشیانه را هم به دنبال داشتهاست». او در دفاع از محتوای انقلاب جنسی توضیح میدهد: «باید به زنان جامعه ما هم حق داد. به جریان زنی که حرفهایش شنیده نمیشود... زنی که میخواهد یک موقعیت تثبیتشده داشتهباشد اما دیده نمیشود. همه این دیده و شنیده نشدنها تبدیل به یک بمب میشود که میخواهد منفجر شود، پس ممکن است رفتارهای غیرعقلانی از او سر بزند. مثل اتفاقی که برای زن غربی افتاد که گفت اصلا از همه مردها بدم میآید. من اصلا نمیخواهم بچهدار شوم. شاید این مستند انقلاب جنسی میخواهد هشداری بدهد که اگر حرفهای این افراد شنیده نشود، میتواند در ایران هم به رفتارهای غیرعقلانی منجر شود؛ کما اینکه تا حدی شدهاست. اما اگر امکانی فراهم شود که او هم بتواند خواستههایش را مطرح کند شاید جلوی این اتفاقات گرفته شود». در بعضی قسمتهای مستند به نظر میرسد جوابهای مصاحبهشوندهها از پیش تعیین شدهاست. دلاوری در اینباره میگوید: «طبیعی است که به آدم خارجی نمیشود گفت چنین چیزی را بگو. در داخل کشور هم همینطور است چون به آن آدم بر میخورد. آدمها آن قدر رشدیافته هستند که نخواهند چنین کاری کنند. اما سوالها خیلی هوشمندانه توسط حسین (شمقدری) طراحی شده بود و شناخت زیادی هم وجود داشت. البته ما باهم در این مورد حرف میزدیم و پیشبینی میکردیم که چه جوابهایی به ما خواهندداد. به نظر من [این شائبه] به درست طراحی شدن هر سکانس و پلان و درست طراحی شدن هر سوال برمیگردد و البته بین ما هم همفکری خوبی اتفاق افتاد».