تصورات اشتباهی که سریال «پدر»از ازدواج در ذهن بینندگانش به جا می گذارد
تعداد بازدید : 106
غلوهای سریالی!
تحلیل سریال
نویسنده : فریبا البرز| کارشناس ارشد مشاوره خانواده
عاشق شدن دختر و پسری که هیچ تناسب فکری، فرهنگی و اعتقادی با یکدیگر ندارند، چیز جدیدی در فیلم های سینمایی و سریال های ایرانی نیست. شاید «دلشکسته» با بازی قابل قبول «شهاب حسینی» معروف ترین آن ها باشد و حالا سریال «پدر» که هر شب از شبکه 2 پخش می شود و هرازگاهی، نماهنگ یا عکسی از آن در شبکه های اجتماعی حاشیه ساز می شود، این داستان را تکرار کرده است. داستانی که از لحاظ روان شناسی، عیب های قابل توجهی به آن وارد است و تصورات اشتباهی را در ذهن مخاطب پایه گذاری می کند.
تفاوت های شخصیتی، جذابیت برانگیز است
دختری به نام «لیلا» در دانشگاه عاشق پسری به نام «حامد» می شود که به هیچ عنوان تناسب فکری، فرهنگی، خانوادگی، اعتقادی و ... با یکدیگر ندارند. به لحاظ روان شناسی این تفاوت ها در ابتدای امر نوعی جذابیت و هیجان تولید و کشش این دو نفر را به یکدیگر بیشتر می کند. اعتقاداتی که «لیلا» و خانواده اش ندارند اما حامد به شدت داراست و خانواده اش هم به آن اصول پایبندند. برای عاشق شدن اصولی باید سه عامل در یک رابطه وجود داشته باشد :« هیجان، صمیمیت و تعهد» که در این سریال عشق «لیلا» به «حامد»، سراسر هیجان است. باید توجه داشت که صمیمیت و تعهد در حالتی به وجود می آید که دو طرف از چندین لحاظ با یکدیگر هم کفو باشند و دختر و پسر این داستان، کمترین هم کفوی را دارند.
هم کفو بودن، مهم نیست
در ادامه این داستان با وجودمخالفت خانواده دختر و حتی ناراحتی مادر پسر، این ازدواج به خوبی و خوشی سر می گیرد. در اوج ناباوری، کارگردان سریال «پدر» به این قضیه به طور جدی و دقیق نپرداخت که همین تفاوت ها که اوایل آشنایی باعث جذب «حامد» و «لیلا» شده بود، می توانست چه مشکلات عدیده ای را ایجاد کند. البته و فقط در حد چند سکانس بسیار کوتاه، به این موضوع اشاره شد که اصلا کافی نیست و بی اهمیت بودن هم کفوی را به صورت ناخودآگاه به ذهن مخاطب القا می کند. به طور مثال و در معدود سکانس هایی، می بینیم که لیلا عاشق هیجان است، دوست دارد در خیابان جیغ و هورا بکشد اما حامد به خاطر شخصیت متفاوتش با این کارها معذب می شود.
شخصیت طرف مقابل به سادگی تغییر می کند
نکته مهم دیگر که یک بیننده نباید آن را به عنوان یک اصل بپذیرد، تحولی عظیم در شخصیت یکی از زوج ها به خاطر عشق است. در این سریال به قدری «لیلا» جذب «حامد» و خانواده «حامد» می شود که بی نهایت ساده از کنار بسیاری از مسائل می گذرد و کاملا خود را شبیه آن ها می کند. موضوع این است که متاسفانه این سریال می تواند دختران و پسران مجرد را دچار این توهم اشتباه کند که به همین سادگی، تغییر و تحول شخصیت در طرف مقابل با عشق ایجاد می شود و می توانیم با دختر یا پسری که هیچ سنخیتی با او نداریم، ازدواج کنیم چراکه در آخر، شخصیت فرد مقابل کاملا به نفع ما عوض می شود.
حامد و لیلا هیچ مشکلی ندارند
درباره نکته مطرح شده، شاید استثناهایی هم وجود داشته باشد اما هرگز این قانون کلی نخواهد بود. در این دوران کدام دختری با این مختصات رفتاری و سبک زندگی حاضر است خودش را کاملا مطابق معیارهای پسر و خانواده مذهبی او بکند، آن هم در کمترین زمان ممکن؟ البته تغییر شخصیت لیلا اتفاق بدی نیست به شرطی که مخاطب این موضوع را در حد یک سریال سرگرم کننده باور کند که در زندگی واقعی مقدمات زیادی دارد وگرنه کدام دختری با هویت رفتاری لیلا حاضر است تا این حد وابستگی بیمارگونه مادرشوهرش به شوهرش را ببیند و نه تنها شاکی نباشد بلکه بسیار هم راضی باشد؟ از آن طرف، مادر لیلا در هر فرصتی، هر توهینی که بتواند به دامادش و خانواده او می کند اما «حامد» فقط کوتاه می آید و به رویش هم نمی آورد. این موارد هیچ کدام در حالت طبیعی واقع بینانه نیست و حداقل نباید به امید چنین رفتارهایی از طرف مقابل، او را انتخاب کرد.
دوست داشتن برای خوشبختی کافی است
دوست داشتن و هیجان اولیه، هرگز کافی نیست. زندگی کردن مهارت جدی می خواهد. آن هم زندگی این دو نفر که این قدر با یکدیگر متفاوت هستند. هم کفو بودن خانوادگی، فرهنگی، اعتقادی، اقتصادی، تحصیلی و ... مسائل بسیار مهمی هستند که قبل از ازدواج باید به آن پرداخته شود. توانایی حل مسئله و مقابله منطقی با مشکلات و فراگیری مهارت های ارتباط موثر، مقوله های بسیارحائز اهمیتی است که باید برای فرهنگ سازی، بیشتر درباره آن ها مانور داده شود که تمام تمرکز این سریال بر موضوع دوست داشتن و علاقه و تاثیرات غلوآمیز آن است. البته دوست داشتن مهم است اما به تنهایی نمی تواند در برابر چالش های زندگی تاب بیاورد و کافی باشد.
لطف خانواده همسر بی پایان است
پدر «حامد»، فردی متدین و ثروتمند است اما در خلال داستان، ساده لوحی های فراوان و لطف های عجیب و غریبی از او دیده می شود. از تغافل کردن در برابر صحبت ها و نگرانی هایی که پدر لیلا درباره برادرش داشت تا سوء استفاده هایی که دامادش از کارخانه اش انجام می دهد.
جالب تر این که اگر فردی این قدر ساده لوح باشد که هرگز ثروتی برایش نمی ماند! بالاخره علاوه بر اعتماد به همه، باید زیرک هم بود و این یکی از خصوصیات مومن است. این که پدر شوهر تا این حد، مهربان و همراه و شدیدا خواهان کمک به عروس و خانواده ورشکسته اش باشد، خیلی ارزشمند است اما اغراق در شخصیت پردازی، یک بار دیگر در داستان منجر به این شده که از حالت واقعیت خارج شود.
نکته پایانی
تلویزیون و سریال های شبانه در ذهن مخاطبان تاثیرات شگرفی دارد پس چه بهتر از این نیروی قوی برای کمک فکری به مخاطب استفاده شود. این سریال با تمام جذابیت هایی که دارد، می تواند ذهن بینندگانش به خصوص جوانان را دچار توهمات غیر واقع بینانه کند و نباید در این دام افتاد.