کله چغوکی
تعداد بازدید : 12
آق کمال مشاوره اقتصادی می دهد
آق کمال
همه کاره و هیچ کاره
رفیقُم مسود زنگ زد که سر شب وَخه بیا در مُغازه کار فوریت درُم. با خودُم گفتُم باز چی خوابی دیده که دوباره گفت: «جوری بیای که به محدودیتها نخوری، مو جریمهات ره نمدُم ها!» یعنی آدم یَگ دانه دوست مثل ای بشر دشته بشه هیچ نیازی به صد تا دشمن نِدره. رفتُم در مُغازهاش و دیدُم خدا ره شکر سرش شلوغه. فقط نِمدنُم کی به مردم گفته کرونا تِموم رفته، یَگ درمیون ماکس نِدشتن و اگه جا داشت، دستشان ره مذاشتن رو شانه هم و وسط مُغازه عمو زنجیرباف بازی مِکردن، ازبس تو خیک هم بودن. به مسود گفتُم: «برار نِمخی یَگ چیزی به ای مشتریا بگی؟ هم بری خودت خطرناکه، هم بری خودشان» گفت: «زبونُم مو درآورد ازبس گفتُم، خودُم مرُم تو ای کیسه که دور دخلُم کیشیدُم، خودشان مِدنن و کروناهاشان. تو هم بیا ای تو تا کارمه بگم. هنوز کامپیوترته دری؟» گفتُم ها، بری چی؟ گفت: «یَگ چیزی مگُم، اول بذار حرفُم تِموم بره، بعد نظر مثبتت ره اعلام کن! یَگ برنامه مدُم بهت، نصب مکنی رو کامپیوترت، خرجش فقط اینترنت و برقه که بعدا وقتی پول پارو کردم همه خرجات درمیه.» دیدُم صبر کرد و به افق خیره رفت. گفتُم: «خب که چی؟» داد زد: «محسن... ببین آقا چی مِخن، راهنماییشان کن. داشتُم مگفتُم، یَگ کار مشتی یاد گیریفتُم، فقط باید کامپیوترته روشن بذاری و پول پارو کنی...» طاقت نیاوردُم و پریدُم وسط حرفش: «دداش بذار جای همو بورسبازیت صاف بره، بعد کار جدید امتحان کن! خدا ره شکر وضع کاسبیت که خوبه، بچسب به همی بقالی» بهش برخورد و گفت: «صدبار گفتُم اینجی هایپرمارکته. بعدشم تا حالا چیزی درباره بیت کورن شنیدی؟...» اِنا حالا خوب رفت! زدُم زیر خنده و گفتُم: «برار گلُم، اولا هرچی مسولان مِگن که درست نیست، اسمش بیت کوینه! بعدشم دگه دورانش گذشته و با یَگ کامپیوتر نفتی مو دوزار هم پول درنِمیه، چی برسه به پاروکردن بیت کوین! الان مردم سوله مزنن و صدتا کامپیوتر پیشرفته مذارن و برق مفتی مگیرن و بازم به جایی نمرسن...» اخماشه کیشید تو هم و گفت: «هم نشد یَگ بار مو یَگ چیزی بگم و تو ضدحال نزنی. محسن جلوی او بچه ره بیگیر دره از تو دبه خیارشور مخوره!» ایم از ای.