

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.


ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

با سری فیلمهای «شکارچیان ارواح» آشنا هستید؟ دو فیلم اول از این مجموعه در دهه 80میلادی تولید شدند و خیلی محبوب بودند. فیلم سوم حدود پنج سال قبل اکران شد و مخاطبان زیاد تحویلش نگرفتند. خب همیشه همینطور است، دنبالههای فیلمهای موفق بهتدریج هی ضعیفتر و کمفروشتر میشوند تا اینکه شرکت
فیلم سازی دیگر بیخیال ساخت نسخه بعدی شود اما اینجا پای یک استثنا در میان است: «شکارچیان ارواح، پس از زندگی» چهارمین فیلم از این سری است که هر چند ایده بکر فیلم اول را ندارد اما قطعا از نسخه های دوم و سوم خیلی بهتر است. ماجرای فیلم درباره یک خانواده سه نفره است که اجارهخانهشان عقب افتاده. صاحبخانه هم آنها را بیرون میاندازد و مجبور میشوند به یک شهر دورافتاده و عجیب بروند تا در مزرعهای ترسناک که از پدربزرگ خانواده به ارث رسیده است زندگی کنند. آنجاست که دختر و پسر خانواده با همراهی رفقای جدیدشان در شهر کسبوکار خانوادگی را دوباره راه میاندازند؛ یعنی «شکار ارواح» با کمک یک ماشین جالب که دستکمی از ماشین بتمن ندارد و کلی ابزار عجیبوغریب مثل تله شکار روح. البته آنها شکارچیان معمولی ارواح نیستند بلکه قرار است در یک فیلم پرماجرا که البته ابتدایش کمی حوصلهسربر است، دنیا را از شر یک موجود اهریمنی و تاریک نجات دهند. با شخصیتهای فیلم آشنا شوید:
فیبی بچه درسخون با جکهای بیمزه
فیبی دختر 12سالهای است که به علم علاقه عجیبی دارد اما حوصله برقراری روابط اجتماعی ندارد و یکسری جکهای علمی اما بیمزه بلد است که برای بازکردن سر حرف با دیگران تعریف میکند. فیبی تصادفا یک موجود شرور باستانی را آزاد میکند اما ... بگذریم.
ترِوُر بازیگوش با دستفرمون عالی
ترِوُر برادر فیبی است و رانندگیاش با کادیلاک قدیمی پدربزرگ که مخصوص شکار ارواح است، حرف ندارد. او در شهر جدید کارمند یک فستفود میشود اما آدمهای ویژهای مثل او به سمت اتفاقات هیجانانگیز کشیده میشوند.
پادکست بچه بامزه عشق هنر و تاریخ
یک پسر بامزه که در کلاس علوم با فیبی همکلاسی است و چون به ضبط پادکست علاقه دارد، اسم خودش را گذاشته پادکست! او اهل مطالعه است و به دنیای ماوراء و اتفاقات متافیزیکی علاقه زیادی دارد.
آقای معلم عاشق دلخسته
معلم فیبی و پادکست که علاقهزیادی به مطالعه زلزله دارد اما سر کلاس تنبلی میکند، یک فیلم برای بچهها میگذارد و توی دفتر لم میدهد روی مبل. او در ادامه فیلم به مادر فیبی علاقهمند میشود.
این فیلم حدود 2 ساعته را که در تلویزیونهای اینترنتی دوبله شده است، میتوانید با همه اعضای خانواده ببینید و از لحظات کمدی و هیجانانگیزش لذت ببرید. راستی فیلم منظرهها و قاببندیهای جالبی از کوهستان هم دارد که تماشایش را لذتبخشتر میکند.

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.


ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

به گفته دکتر «مرلین وی»، روانپزشک و نویسنده در بخش سلامت هاروارد و هافیتنگتونپست، سلفی گرفتن به روزمره زندگی میلیونها کاربر تلفن هوشمند تبدیل شده است. در سال 2019، گوگل گزارش داد که گوشیهای اندرویدی روزانه 93میلیون عکس سلفی میگیرند. مطالعات نشان داده است که سلفی گرفتنهای مکرر، استفاده از فیلترهای زیبایی مثل اسنپچت و نرمافزارهای ویرایش عکس، با احساس نارضایتی از بدن درارتباط است؛ این ارتباط هم در مردان مشاهده شده است و هم در زنان، منحصر به گروه سنی خاصی نیست و در همه گروههای سنی
نوجوانان، جوانان و حتی بزرگ سالان مسنتر، با احساس ناراحتی از بدن و صورت مرتبط است. مطالعات میگویند مدتزمانی که فرد صرف ویرایش عکس خود میکند، پیشبینیکننده میزان نارضایتی او از ظاهرش است؛ به این معنی که هرچه زمان بیشتری صرف این کار کند، احتمالا از تصویر خود نارضایتی بیشتری دارد.
فشار شبکههای اجتماعی و نارضایتی از بدن
محققان بین استفاده از فیلترهای زیبایی در شبکههای اجتماعی با اعتمادبهنفس پایین و احساس نیاز به جراحی زیبایی، ارتباط معناداری پیدا کردهاند؛ تاحدی که متخصصان پوست و جراحان زیبایی از پدیدهای بهنام «دیسمورفیِ (اختلال بدریختانگاری) اسنپچت» حرف میزنند. اگرچه دیسمورفی اسنپچت، تشخیص روانشناختی رسمی نیست اما بهنظر میرسد مواردی از اختلال بدشکلی بدن وجود دارد که با صرف زمان زیاد برای گرفتن سلفی مرتبط است. این اختلال با مشغول شدن بیشازحد به یک یا چند نقص تصوری یا جزئی در ظاهر فرد مشخص میشود. فشار شبکههای اجتماعی بر کاربران برای ارسال سلفیهای زیبا از خود، میتواند به نارضایتی بیشتر از بدن و کاهش عزتنفس منجر شود. محققان میگویند دو عامل باعث ایجاد چنین فشاری میشود؛ مقایسه دایمی خود با دیگران در شبکههای اجتماعی و «خودشیءپنداری»؛ این عامل دوم به آن معناست که افراد در شبکههای اجتماعی خود را بیشتر از چشم دیگران و بهعنوان یک شیء میبینند تا از چشم خود و بهصورت حقیقی. خب برای برای آنکه بفهمید آیا سلفی گرفتن به عزتنفس شما آسیب میرساند یا خیر، میتوانید چند سوال از خودتان کنید.
آیا زمان زیادی صرف سلفی گرفتنهای مکرر، استفاده از فیلترهای اسنپچت و ویرایش سلفیهایتان میکنید؟
آیا احساس میکنید بیشتر از آن چه میخواهید برای ویرایش و فیلتر کردن سلفیهایتان وقت صرف میکنید تا عکستان مناسبِ بهاشتراک گذاشتهشدن شود؟
آیا تمایل دارید تعداد سلفیهایی را که میگیرید یا بهاشتراک میگذارید یا مدت زمانی را که صرف ویرایش آنها میکنید، کاهش دهید؟
آیا پس از انجام مراحل ویرایش یا اشتراکگذاری سلفی، خلق پایین مثل غمگینی، ناامیدی، عصبانیت یا سرخوردگی تجربه میکنید؟
آیا بعد از انتشار سلفی و بررسی مداوم لایکها و کامنتها در فضای مجازی، احساس نگرانی و اضطراب دارید؟
آیا خود را دایم با دیگران (سلفیهای دوستان یا افراد مشهور) در فضای مجازی مقایسه میکنید؟ آیا تعداد لایکها و کامنتهای سلفیهای دیگران را با خودتان مقایسه میکنید؟
آیا اغلب نگران هستید که دیگران شما را چطور میبینند؟ آیا تاکنون از کسانی که به شما میگویند زمان زیادی صرف سلفی گرفتن میکنید، ناراحت شدهاید؟
آیا تاکنون بهخاطر مدتزمانی که صرف سلفی گرفتن کردهاید، احساس گناه داشتهاید.
پاسخ به این سوالات میتواند به شما کمک کند تا درباره رفتار سلفی گرفتن و تأثیر احتمالیاش در خلق منفی یا احساس عزتنفس پایین، فکر کنید. نکته مهم آن است که سعی کنید رابطه سالم و مثبتی با سلفی گرفتن برقرار کنید تا از عزتنفس و تصویر بدنیتان مراقبت کنید. فشار برای بهاشتراک گذاری سلفیهای بینقص تاحد زیادی از درون خود ما ناشی میشود. واقعیت این است که 82درصد از مردم ترجیح میدهند بهجای سلفی ما، عکسهای دیگری ببینند. دانستن این موضوع ممکن است احساس فشار برای گرفتن و ارسال سلفی را کاهش دهد. بهعلاوه شاید بتوانید زمان این کار را به فعالیتهایی اختصاص دهید که عزتنفس شما را تقویت میکند.
منبع: psychologytoday.com

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

من کی هستم و چطور وارد این حرفه شدم؟
بیژن غنچهپور هستم، متولد سال 1361 در همدان. مدرک کارشناسی مجسمهسازی و کارشناسیارشد انیمیشن را هم از دانشگاه هنر تهران گرفتهام. از کودکی به نقاشی علاقهمند بودم و بیشتر وقتم را صرف طراحی میکردم. مجسمهسازی را از دانشگاه آغاز کردم و بهتدریج تبدیل به اولویت و علاقه اصلی زندگیام شد اما ریشه آن قطعا در همان طراحیهای کودکیام است. هم اکنون بهطور تمام وقت مجسمه میسازم و بهعنوان دبیر انجمن هنرمندان مجسمهساز ایران همراه با دیگر اعضای این انجمن برای بهبود اوضاع مجسمهسازی در کشور تلاش میکنم.
یک مجسمهساز باید چه ویژگیها و مهارتهایی داشته باشد؟
یک مجسمهساز باید دارای ذهنی خلاق باشد تا با ایده گرفتن از محیط اطراف بتواند اثری بینقص بسازد و همواره از تجربهها و آزمونهای تازه استقبال کند. از دیگر مهارتهای لازم برای یک مجسمهساز داشتن سلامت جسمی بهویژه در دستها، روحیه هنری، صبر و تلاش بیوقفه است.
شما چطور میتوانید همکار من شوید؟
هم اکنون سه دانشگاه در ایران رشته مجسمهسازی را در مقطع کارشناسی ارائه میکنند؛ دانشگاه تهران، دانشگاه هنر تهران و دانشگاه هنر نیشابور. کسانی هم که به هر دلیلی نمیتوانند به دانشگاه بروند حتما باید در کلاسهای آموزش آزاد شرکت کنند یا زیرنظر یک استاد اصول اولیه را آموزش ببینند. برای کسب تجربه بیشتر هم ویدئوهای آموزشی بسیار زیادی در بستر اینترنت و فضای مجازی وجود دارد که دیدن آنها کمک زیادی به شما خواهد کرد. فرقی نمیکند مجسمهسازی را از طریق تحصیل در دانشگاه یا آموزش آزاد دنبال میکنید، این روزها خلاقیت، حرفهای بودن و علاقه میتواند باعث دیده شدن کار شما و پیشرفتتان شود.
شیرینیها و سختیهای این حرفه چیست؟
مجسمهسازی درکل حرفه سختی بهشمار میرود و به نسبت نقاشی و دیگر هنرهای تجسمی زمان بیشتری برای تولید آن صرف میشود. گاهی نیاز به فرایند قالبگیری، ریختهگری یا آهنگری دارد که کارهای بدنی سنگینی بهشمار میآیند. رد سوختگی و زخم روی دستهای مجسمهساز امری طبیعی و روزمره است اما درنهایت وقتی نتیجه کار راضیکننده باشد، شیرینی وصف ناپذیری دارد.
آیا میتوان مجسمهسازی را به چشم یک شغل نگاه کرد؟
درصورت داشتن پشتکار و خلاقیت میتوانم تضمین کنم که امکانات شغلی فراوانی در زمینه مجسمهسازی وجود دارد. آثار مجسمهسازهای مطرح و صاحبنام گاهی با رقمهای خیلی خوبی معامله میشوند و جامعه هم خوشبختانه اقبال روزافزونی به این هنر نشان میدهد. شما میتوانید علاوه بر ساخت مجسمه در نمایشگاههای سالانه مجسمهسازی شرکت کنید، کلاسهای آموزشی برگزار و به روشهای مختلفی از این حرفه درآمد کسب کنید. بهخاطر داشته باشید هر مجسمهساز موفقی پیش از رسیدن به شهرت و موفقیت سالهای زیادی را صرف یادگیری و تجربه کرده، دستهایش زخمی شده و حتی گاهی نتیجه دلخواهی بهدست نیاورده است اما کسانی که این سختیها را تحمل کنند و با نبوغ و خلاقیت کار خود را ادامه دهند، قطعا به موفقیتهای مالی هم خواهند رسید.

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

نجاتشکوندی | عکاس
هنر در طول تاریخ طولانی خود، طبیعت بیجان را به اشکال مختلف، از نقاشیهای دیواری تزئینی دوران باستان تا هنر عالی رنسانس به تصویر کشیده است. بهطور سنتی، طبیعت بیجان مجموعهای از اشیا است که بهعنوان موضوع یک ترکیب چیده شدهاند. امروزه، طبیعت بیجان میتواند هر چیزی باشد، از آخرین هنر فنجان لاته اینستاگرام شما گرفته تا گلدانی از گلهای لاله که شبیه نقاشیهای عصر طلایی هلندی است. پس همانطور که نقاشی از یک کاسه میوه مقدمه خوبی برای نقاش شدن است، عکاسی از طبیعت بیجان هم یک زمینه آموزشی فوقالعاده برای عکاسان جدید است. اینکار به شما فرصت میدهد تا نور، مواد، بافتها و موضوعات را در یک محیط کنترلشده آزمایش کنید. چشمانداز خلاقانه و اهداف هنری شما هرچه که باشد، طبیعت بیجان مکانی عالی برای شروع است.
ترکیببندی
ترکیببندی در طبیعت بیجان یک عنصر بسیار مهم در کار شماست. دانستن قانون یکسوم و نحوه اعمال آن در عکسبرداری به شما کمک میکند ترکیبی قوی ایجاد کنید که بیننده را درگیر خود کند. اشیای عکس را در امتداد خطوط شبکه قانون یکسوم بچینید. این کار به ایجاد تعادل کمک میکند و شما را به استفاده خلاقانه از فضای منفی سوق میدهد. استفاده از دیگر عناصر ترکیبی مانند ترکیب باز که تمرکز لزوما ثابت روی سوژه نباشد هم گاهی میتواند کارساز باشد. در برخی اوقات هم میتوانید از ترکیب بسته که تمرکز روی یک موضوع اصلی است، استفاده کنید. یک تصویر ممکن است شامل اشیایی باشد که فراتر از کادر قرار دارند؛ ایراد ندارد چون واضح است که یا جزیی از کادربندی هستند یا به برجسته کردن سوژه اصلی کمک میکنند. در کل درنظر بگیرید که تمرکز نگاه در تصویر به کجاست و با توجه به آن، ترکیبها و چیدمانهای مختلف اشیا را آزمایش کنید.
موضوع و مواد
عکس را با بافتها و مواد متنوع بسازید. فرقی نمیکند که تعداد انگشتشماری از اشیای تصادفی خانه باشد یا مجموعهای از شمعدانهای نقره. نحوه انعکاس سایهها و نور از سطوح مختلف را بررسی کنید و ببینید که چگونه بر ترکیب نهایی شما تأثیر میگذارد.
نورپردازی
از عکاسی با لامپهای معمولی در خانه خودداری کنید زیرا رنگهای روشن با هم ترکیب میشوند و سایههای عجیبوغریب و غیرعمدی ایجاد میکنند. منابع نوری مختلف مانند نورهای الایدی یا رینگلایت میتوانند بهطرز ماهرانهای حالوهوا و فضای یک تصویر را تغییر دهند.
زاویه دوربین
دوربین را حرکت دهید و ببینید ترکیببندی چگونه تغییر میکند. هم با سهپایه و هم با دوربین در دست عکاسی کنید. ممکن است زاویهای حتی بهتر از زاویهای که در ذهن داشتید از سوژه پیدا کنید. هنگام عکاسی دستی، مطمئن شوید که سرعت شاتر شما بهاندازه کافی سریع است تا از لرزش دوربین جلوگیری شود.
فوکوس و عمق میدان
عکاسی با عمق میدان را آزمایش کنید. فاصله کانونی را درنظر بگیرید و سعی کنید از یک لنز پرایم یا یک لنز زوم برای عکاسی در فواصل مختلف استفاده کنید. تمرکز روی یک نقطه کوچک بهجای تمرکز بر کل کادر میتواند ترکیب شما را بهطرز چشمگیری تغییر دهد. بسیاری از دوربینها برای فوکوس روی صورت انسان طراحی شدهاند، بنابراین سعی کنید بهجای آن از فوکوس دستی استفاده کنید.
حرکت
درحالیکه طبیعت بیجان نمایش دهنده سکون است اما میتوانید عناصر حرکتی را به عکاسی بیجان خود اضافه کنید. مثلا شاید بهتر باشد با کمک دست چیزی را وسط عکس حرکت دهید و با سرعت شاتر کم آن را ثبت کنید. همچنین میتوانید بهراحتی و با استفاده از یک آونگ یا فرفره، عکس در حال حرکت را ثبت کنید.
منبع: www.adobe.com

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

فاطمه قاسمی | روزنامه نگار
شما هم از آن دسته افرادی هستید که از ساعت و گذر زمان فراریاند و آن را مانعی در برابر یک زندگی آرام و بیدغدغه میدانند؟ از آنهایی که مایل هستند بدون توجه به ساعت هر وقت دلشان میخواهد بخوابند، بیدار شوند و تفریح و کار کنند. اگر اینطور است، یک جزیره در شمال کشور نروژ میتواند میزبان خوبی برای شما باشد. سال 2019 حدود 300 نفر از ساکنان جزیره «سوماروی» در غرب منطقه «ترومسوی» نروژ تصمیم گرفتند تا جزیره را به نخستین منطقه بدون ساعت در جهان تبدیل کنند. آنها درواقع با حذف ساعت قصد داشتند مفهوم زمان را از جزیره حذف کنند. به این ترتیب ساکنان اجازه دارند هر کاری را در هر زمانی که مایلاند انجام دهند. «کیل اُوی هویدینگ» یکی از ساکنان این جزیره نخستین کسی است که ایده شهر بدون ساعت را مطرح و برای عملیاتی کردن آن با یکی از قانونگذاران نروژ دیدار کرد و درخواستش را به امضای ساکنان جزیره رساند. این جزیره بهدلیل موقعیت جغرافیاییاش دو ماه از زمستان را در تاریکی بهسر میبرد، در تابستان ۲۴ساعت روشنایی دارد و در آن خبری از تاریکی شبها نیست. برای هر تازهواردی جالب است که در تابستان آن هم ساعت 2 صبح کودکان را مشغول بازی در فضای سبز، مردم را در حال کار، خرید، ورزش یا چمنزنی ببیند. گردشگرانی که به این جزیره سفر میکنند بهمحض ورود، ساعتهایشان را روی پل مشهور این جزیره به میلههای پل میبندند و با این کار وفاداری خودشان را به قانون خاص جزیره نشان میدهند.
منبع: gizmodo

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.


ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

دانهای کوچک بود و کسی او را نمیدید. روزها از پی هم میگذشت ولی او هنوز همان دانه کوچک بود. دانه دلش میخواست به چشم بیاید اما نمیدانست چگونه. گاهی سوار باد میشد و از جلوی چشمها میگذشت. گاهی خودش را روی زمینه روشن برگها میانداخت و گاهی فریاد میزد: «من اینجا هستم، تماشایم کنید» اما هیچکس جز پرندههایی که قصد خوردنش را داشتند یا حشرههایی که به چشم آذوقه زمستان به او نگاه میکردند، به او توجهی نمیکرد. دانه خسته بود از این زندگی. از این همه گم بودن و کوچکی خسته بود. یک روز رو به خدا کرد و گفت: «این رسمش نیست. من به چشم هیچکس نمیآیم. کاش مرا کمی بزرگتر میآفریدی». خدا گفت: «اما عزیز کوچکم! تو بزرگی، بزرگتر از آنچه فکر میکنی. حیف که هیچوقت به خودت فرصت بزرگ شدن ندادی. رشد، ماجرایی است که تو از خودت دریغ کردهای.» دانه کوچک معنی حرفهای خدا را آن موقع خوب نفهمید. از تنهایی رفت زیر خاک و خودش را پنهان کرد. سالها بعد دانه کوچک، سپیداری بلند و باشکوه بود که هیچکس نمیتوانست نادیدهاش بگیرد. سپیداری که به چشم همه میآمد.

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

دانیال دایی داووداینا | طنزپرداز
مریض شدم، دکتر گفته فقط باید غذای دریایی بخورم. اما من مرغ دوست دارم. چی کار کنم؟
چند تا مرغ رو بنداز تو آب شنا یاد بگیرن و بعد بخور. به همین راحتی.
جوانه، بهنظرت شب که راننده اتوبوس رو میبره تو پارکینگ و از اتوبوس خارج میشه، کی در اتوبوس رو میبنده؟
شما شبها یک دمنوشی، چیزی بخور که راحت بخوابی و به این سوالات عجیب و فلسفی فکر نکنی.
اونایی که بهجای «چه میدونم»
می گن «چمد» یا بهجای «نمیدونم» میگن «نمد»، با وقتی که ذخیره کردن چی کار میکنن؟
به این فکر میکنن که راننده اتوبوس وقتی از ماشین خارج میشه کی در رو میبنده.
به داداشم میگم با «مثلاً» جمله بساز، نوشته: «مثلاً روم زوم کنی بوم بوم کنه قلبم».
خب، سوال بود، خبر بود؟ چرا جمله رو رها کردی؟ شما خودت جمله نویسیلازم هستی.
خونه ما جن داره، هر روز گوشی من رو از شارژ میکشه و گوشی داداشم رو میزنه به شارژ.
چه جالب، قطعا همینه و پای هیچ عامل انسانی در کار نیست.
تو محله ما یک مغازه هست که جوراب، کلاه کاموایی و... داره، هنوزم تابلوی «بلکفرایدی» رو برنداشته. برم بهش بگم؟
خوبه یکی بیاد به خودت بگه چرا تو
«بیو »زدی «اردیبهشتیها نه تکرار میشن نه تکراری» و بزنه تو ذوقت؟ نه، خوبه؟
دلم بدجوری گرفته. مامانبزرگم خیلی پسر دوست داره، اونقدر که برای تولد من تو گروه فامیلیمون عکس داداشم رو گذاشته و نوشته «نوه خوشگلم، تولد خواهرت مبارک».
برات آدرس یهجایی رو میفرستم هنوز تخفیفات 2درصدی به مناسبت بلکفرایدی میده. از همونجا برای مامانبزرگت هدیه بخر و دلش رو بهدست بیار.
جوانه، بهنظرت چرا شبهای امتحان بین درس خوندن و زل زدن به دیوار، زل زدن به دیوار رو انتخاب میکنم؟ بهتر نیست یه کار دیگه انجام بدم؟
چرا، بهتره زل بزنی به سقف یا گلهای فرش. دیوار زود تکراری میشه.

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.