- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
وقتی از سروصدای بچه همسایه و ناله دزدگیر خودروها و عربده ابزارآلات ساختمانی کلافه میشویم، آرزو میکنیم کاش میتوانستیم مدتی را در سکوت مطلق سپری کنیم تا آرامش به زندگیمان برگردد اما تحقیقات میگوید سکوت مطلق نهتنها آرامش بخش نیست بلکه میتواند استرسزا و باعث توهم باشد. در اطلاعات عمومی این هفته، قرار است به صدای سکوت گوش بدهیم.
شنیدن صدای بدن در سکوت
در آزمایشگاه «اورفیلد» مینهسوتا، ساکتترین اتاق دنیا ساخته شده است. طراحی این اتاق به گونهای است که تا حدامکان از نویز جلوگیری و صدا را بهجای بازتاب دادن جذب می کند. دیوارهها با سازههای
گوِهای شکل و کف متشکل از مواد مشبک، باعث شدهاند این اتاق کاملا بدون پژواک و سطح صدا در آن حدود 9- دسیبل باشد. ما بهطور متوسط، اتاقی با سطح صدای 30دسیبل را ساکت تصور میکنیم. برای اینکه این عددها برایتان قابلفهمتر باشد، بد نیست بدانید صدای محیطی در یک فضای آرام –شامل آب جاری در دوردست، خشخش درختان و آواز پرندگان- حدود 40دسیبل و صدای تنفس ما تقریبا 10دسیبل است. در اتاق اورفیلد که هیچ صدای محیطی وجود ندارد، توجه انسان به صدای عملکرد اندامهای درونیاش جلب میشود؛ صدای نفس کشیدن، ضربان قلب، حرکت خون در رگها، ساییده شدن استخوانها به یکدیگر، بههم خوردن اندامها و صداهای آزاردهنده دیگری که بهطور عادی خوششانسیم که آن ها را نمیشنویم.
پر کردن سکوت با توهم شنیداری
تجربه قرار گرفتن در سکوت مطلق آنقدر آزاردهنده است که بالاترین رکورد تحمل کردن آن تا امروز 45دقیقه بوده است. ما به محاصره شدن با صداها عادت داریم و اگر آنها بهطور کلی از زندگیمان حذف شوند، مغز شروع میکند به پر کردن محیط با توهم صدا که درصورت طولانیتر شدن این شرایط، میتواند به حالت تهوع و حمله عصبی منجر شود. نبود صدا، به این معنی است که هیچ پژواکی برای جهتیابی هم وجود ندارد. وقتی محرکهای بیرونی غایب باشند، هماهنگی و تعادل از بین میرود و بیشتر مردم حداکثر میتوانند 30 دقیقه در وضعیت سکوت مطلق دوام بیاورند. پس اتاق اورفیلد به چه دردی میخورد وقتی سکوت مطلق اینقدر آزاردهنده است؟ اتاق سکوت برای انجام آزمایشهای علمی و صنعتی کاربرد دارد؛ چیزهایی مثل آزمایش کردن قطعات رایانه ای ، لوازم پزشکی و سمعک. از این اتاق در مرحلهای از آموزش دادن فضانوردان هم استفاده میشود. ناسا برای آنکه فضانوردان را برای مقابله با کمبود صدا آماده کند، به چنین اتاقهایی نیاز دارد. دفعه بعدی که آرزوی سکوت مطلق به سرتان زد، یادتان خواهدآمد که چنین چیزی چقدر
غیرقابل تحمل است و در بهکار بردن کلمه «مطلق» احتیاط خواهید کرد.
منبع: knowledgenuts.com
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
دوران کودکی ما با عشق به عروسکها سپری شد؛ چه عروسکهای توی کمدمان که شعر میخواندند، بالا و پایین میپریدند و شبها توی بغلمان میخوابیدند؛ چه شخصیتهای عروسکی فیلمها و کارتونها که از تماشایشان کیف میکردیم و به خیالپردازیهایمان پروبال میدادند. این هفته با «حسام حیدریخواه» به یاد بچگیها سری میزنیم به دنیای عروسکها. حسام، 14ساله است و ساکن قم. عروسکهای نمایشی میسازد و در عروسکگردانی و صداپیشگی هم دستی بر آتش دارد. با حسام از طریق صفحه اینستاگرامش که در آن عروسکهایش را به نمایش میگذارد، آشنا میشوم. در ادامه، گفتوگوی من با این عروسکساز نوجوان را میخوانید.
عروسکسازی را کی و چطور شروع کردی؟
من از بچگی نقاشی کردن را خیلی دوست داشتم، این علاقه کمکم به سمت درست کردن کاردستی و بعد هم عروسکسازی پیش رفت. سال 1394 وارد کانون پرورش فکری شدم و در کلاسهای هنری مختلف مثل قصهگویی، نقاشی و نمایش شرکت کردم. سال 98 هم برای تئاتر گروهی «خروسزری» در حوزه طراحی لباس و طراحی صحنه در استان رتبه آوردم.
برای ساخت عروسکها از چه مواد اولیهای استفاده میکنی و چقدر هزینه دارد؟
هزینه ساخت عروسکها به نوع آنها بستگی دارد. مثلا برای عروسکهای «ماپت» تلویزیونی -عروسکهایی که تنه ندارند و عروسکگردان آنها را مثل دستکش توی دستش میکند، مثل «جنابخان»- از اسفنج تختهای 3،2 سانتیمتری استفاده میشود و عروسکهای «ماپتِ» حجمی مثل «کلاهقرمزی» از اسفنج حجمی و روکش سیلیکونی ساخته میشوند. هر عروسک براساس یک داستان طراحی میشود و هزینه ساختش بسیار بالاست؛ چیزی بین 4 تا 15 میلیون تومان.
از تجربه عروسکگردانیات تعریف کن
عروسکگردانی، خستگی بسیار زیادی دارد و به خصوص به ستون فقرات فشار وارد میکند. تنها چیزی که باعث میشود این کار را ادامه دهم، عشق به آن است. یادم میآید سال پیش اجرایی برای جشن الفبا در یک مدرسه داشتم و یکی از عروسکها را که دستش شل شده بود، اشتباهی سر صحنه بردم. دست عروسک وسط اجرا کنده شد ولی خب درمجموع اجرای خوبی از آب درآمد.
بین تمام عروسکهایی که هدایت یا ساخت آنها را برعهده داشتی، کدامها محبوبتریناند؟
از بین عروسکهایی که ساختم، «آلبالو» برایم محبوبتر است و اجراهای زیادی با آن داشتم. از عروسکهایی هم که هدایتشان برعهده من بوده است، میتوانم به «آقای خسته» اشاره کنم که خیلیخوب با آن کنار آمدهام. عروسکسازی و عروسکگردانی، پرسه زدن بین قصهها و تجربه کردن است، نه صرفا یکجور کاردستی. این رشته، دقت و هوش لازم دارد.
تو تجربه بازیگری هم داشتهای، بهنظرت عروسکگردانی در پشت صحنه کار سختتری است یا اجرا روی صحنه؟
عروسکگردانی سختتر است چون بازیگر میتواند با حالتهای مختلف صورت و بالا و پایین کردن صدا، احساساتش را به مخاطب منتقل کند و این کار در مقایسه با انتقال دادن احساسات بهوسیله یک عروسک بیجان، کار راحتتری است.
نوجوانان علاقهمند به عروسکسازی چطور میتوانند وارد این رشته شوند؟
از همه چیز مهمتر گذراندن کلاسهای آموزشی است تا سبک عروسک مورد علاقهشان را مشخص کنند و از استادهای متخصص راهنمایی بگیرند. نوجوانها باید اراده و امید داشته باشند و از خلاقیتشان بهره کافی ببرند. تلاش و پشتکار خیلی موثر است چون بعد از اینکه راه افتادند و روی صحنه اجرا کردند، تمام خستگیها فراموش میشود.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
اخبار جعلی (Fake news) به اخبار و گزارشهای اشتباهی گفته میشود که در انواع رسانهها منتشر میشوند و هدفشان فریب دادن است. اخبار جعلی امروزه مانند ویروس همهجا هستند با اینحال درصد قابلتوجهی از مردم، توانایی خودشان را در تشخیص دروغ از حقیقت، بیشازحد واقعی ارزیابی میکنند و بهراحتی فریب میخورند. آنها این اخبار و اطلاعات نادرست را کورکورانه با دیگران بهاشتراک میگذارند و باعث گسترش تصاعدیاش میشوند؛ به این ترتیب، ویروس بهسرعت فراگیر میشود.
چرا به گسترش اخبار غلط دامن میزنیم؟
تحقیقات نشان میدهد بیشتر مردم تمایل به اشتراکگذاری اطلاعات نادرست ندارند پس چرا ما به انتشار ویروس اخبار جعلی دامن میزنیم؟ ماجرا بر سر انگیزههای جانبدارانه نیست. دلیل شکست خوردن ما در تشخیص اخبار واقعی از اخبار نادرست، «تفکر تنبل» است. مردم در مواجهه با اطلاعات به احساسات و شهود خود تکیه میکنند و به اندازه کافی درباره آنچه میبینند و میخوانند، تأمل نمیکنند. ازطرف دیگر سیل ورود اطلاعات به ذهن ما در فضای مجازی، دلیل دیگری است که حواسپرتی و بیدقتی ما در مواجهه با اخبار را تشدید میکند اما اینها تنها دلایل موجود نیست. شبکههای اجتماعی همانطور که از اسمشان مشخص است، فضایی برای تعاملات اجتماعی هستند. ما دوست داریم با دیگران ارتباط برقرار کنیم و صرف رفتار انتشار مطلبی با دیگران ممکن است از سنجیدن درستی آن مطلب اهمیت بیشتری برای ما داشته باشد. خب با اینحال خبر خوب آن است که ما محکوم به فریب اخبار دروغ خوردن نیستیم و میتوانیم مهارت شناسایی آنها را در خود تقویت کنیم.
چطور اخبار غلط را شناسایی کنیم؟
اخبار نادرست، طیف دارند؛ از اخبار پوچ و غیرقابل باور که بهراحتی تشخیص داده میشوند تا انواع ظریفتر و پیچیدهتر که حاوی اطلاعات غلط و گمراه کنندهاند که اشتباه بودنشان آشکار نیست. پس چطور آنها را شناسایی کنیم؟
نشانهها را جدی بگیرید. اخبار نادرست، معمولا احساسات ما را نشانه میگیرند. آنها اغراقآمیزند. ادعاهای بزرگ و جسورانهای را مطرح میکنند. «خیلی خوب» یا «خیلی بد»، مغرضانه و جهتدارند و در برخورد اول معمولا واکنش ما به آنها چشمهای گشاد شده و دهان باز است. اگر با چنین اخباری مواجه شدید، در پذیرفتن آنها حساسیت بیشتری بهخرج بدهید.
دنبال منبع بگردید. مطلبی که بهدست شما رسیده، از کجا آمده است؟ کلیدواژههای آن را گوگل کنید تا ببینید به منبع معتبری میرسید یا خیر. یعنی یک خبرگزاری شناخته شده یا وبسایتی که نویسندگان آن مشخص شدهاند و در قسمت «درباره ما» اطلاعات واضحی درباره اهداف و تاریخچه آن وجود دارد.
دنبال سابقه نویسنده بگردید. اسمش را جستوجو کنید تا بفهمید دیگر چه مطالبی و برای چه رسانههایی نوشته است. اگر مطلب دیگری به قلم او وجود ندارد یا اسمش را در منابع غیرقابل اعتماد پیدا کردید، درستی حرفهایش تردیدآمیز است.
دنبال عکس بگردید. اگر یک مطلب با عکسی همراه شده است و ادعاهایی درباره آن دارد، عکس را روی سیستمتان ذخیره و در قسمت «جستوجوی عکس» گوگل آن را آپلود کنید. آیا اطلاعاتی که درباره این عکس نمایش داده میشود، با آنچه در خبر آمده است، مطابقت دارد؟
scientificamerican.com :منابع commonsensemedia.org
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
«خلیج هالونگ» در ویتنام یکی از پرطرفدارترین جاذبههای این کشور است که در فهرست میراثهای جهانی یونسکو هم به ثبت رسیده است. کمتر کسی شانس سفر به این خلیج هزاررنگ با صدها جزیره صخرهایاش را دارد.هالونگ شامل تعداد زیادی جزیره است که سنگهای آهکی با اندازه و شکلهای مختلف، بیرونآمده از دل دریا بارزترین ویژگی آنهاست. قدمت بیشتر این سنگ آهکها ۵۰۰میلیون سال است. این خلیج غارهای متعددی دارد که منحصربهفردترین آنها، غار «تیِن کونگ گروتو» است که در جزیرهای با همین نام در خلیج واقع شده است. هالونگ بیش از هزار و 500 کیلومتر مربع وسعت دارد و شامل هزار و 960 جزیره است که کمتر از نیمی از آنها براساس شکل ظاهریشان نامگذاری شدهاند؛ مثل جزیره «وُی» بهمعنای فیل که بهخاطر شباهتش به این حیوان است. جالب است بدانید که دریای سبز و زمردین پیرامون این خلیج در ظاهر بسیار عمیق بهنظر میرسد اما تنها ۱۰متر عمق دارد و بیشتر از هزار گونه موجود آبزی و گیاهی در آن زندگی میکنند. هالونگ بهمعنی محل فرود اژدها در دریاست. طبق افسانههای محلی در گذشتههای دور یک اژدها و فرزندانش برای دفاع از اهالی ویتنام به زمین آمدند و آتش، زمرد و یشمهایی که اژدها به سمت دشمنان پرتاب میکرد باعث تشکیل صخرهها و آب سبز خلیج هالونگ شده است! نکته جالبتر درباره هالونگ این است که اگرچه انسانها از حدود 18 هزار سال پیش در این خلیج ساکن بودهاند اما همچنان بکر و شگفتانگیز است.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
چرا فیلم میبینیم؟ برای سرگرم شدن؟ گذران وقت؟ لذت بردن؟ خب البته علاقه به فیلم و سینما برای هرکس معنی و دلیل منحصربهفردی دارد اما دلیل ما برای تماشای فیلمها چیزی بیشتر از یک ترجیح و انتخاب شخصی است؛ سینما بر روان و بدن ما تأثیر میگذارد حتی اگر به آن آگاه نباشیم. شاید بشود گفت عشق ما به سینما درواقع ریشه در همین تأثیر پنهان دارد. ژانرهای مختلف هم شکل گرفتهاند تا به نیازهای مختلف ما پاسخ بدهند. چطور؟ با ادامه این مطلب همراه باشید.
ژانر کمدی
ابزاری برای مقابله با استرسهای روزمره
تحقیقات متعدد ثابت کردهاند که خنده میتواند به عملکرد بهتر سیستم ایمنی بدن کمک کند و هورمونهای استرس را کاهش دهد. یک مطالعه در دانشگاه «مریلند» نشان داد که خندیدن هنگام تماشای فیلم کمدی باعث گشاد شدن رگهای خونی میشود؛ به این دلیل که وقتی میخندیم، بافتهایی که پوشش رگهای خونی را تشکیل میدهند، منبسط میشوند و فضا را برای افزایش جریان خون باز میکنند. دکتر «مایکل میلر»، مدیر مرکز پیشگیری از بیماریهای قلبوعروق دانشگاه مریلند، میگوید: «وقتی به فیلمها میخندید، فشار خون خود را بهاندازه انجام تمرینهای فیزیکی کاهش میدهید.» خنده هنگام تماشای فیلمهای کمدی میتواند اضطراب، پرخاشگری و ترس را کاهش دهد. تماشاگران پس از دیدن یک فیلم طنز میتوانند با درگیری عاطفی کمتر و دیدگاهی خلاقانه، به پیدا کردن راهحل برای مشکلاتشان فکر کنند.
ژانر وحشت
اضافه کردن چاشنی هیجان به زندگی
افرادی که مجذوب فیلمهای ترسناک میشوند، با علاقهمندان به فعالیتهای ماجراجویانه مثل غواصی، صخرهنوردی و اسکیبازی وجه اشتراک دارند؛ آنها در مواجهه با ترس و وحشت، بیشتر احساس زنده بودن میکنند. ژانر وحشت به تماشاگرانش این فرصت را میدهد که اتفاقها و موقعیتهایی را تجربه کنند که در زندگی عادی امکانش را ندارند. دکتر «جورج باکریس»، متخصص بیماریهای فشار خون، میگوید فیلمهای ترسناک از نظر فیزیولوژیکی هم بر بدن تأثیر میگذارند؛ ضربان قلب را افزایش میدهند، باعث افزایش ترشح «آدرنالین» و «کورتیزول» -معروف به هورمون استرس- میشوند. این ژانر امکان تجربه کردن ترس و هیجان را به مخاطبانش میدهد بدون آنکه خطری واقعی آنها را تهدید کند، با اینحال میزان تأثیرگذاریاش آنقدر زیاد است که استاد آزمایشگاه اعصاب دانشگاه «راکفلر» در نیویورک میگوید اگر خاطره و تجربه ناخوشایندی دارید تا زمانی که از اثر هیجانی آن کم نشده، بهتر است از تماشای فیلمهای ژانر وحشت اجتناب کنید.
ژانر درام و تراژدی
راهی برای کمتر درد کشیدن
محققان دانشگاه «آکسفورد» میگویند برای علاقه ما به درامهای غمبار توضیحی پیدا کردهاند. آنها در آزمایشهایشان متوجه شدهاند که تماشای این فیلمها باعث افزایش احساس تعلق گروهی و افزایش تحمل درد میشود.
«رابین دانبار»، یکی از نویسندگان این مطالعه و استاد روانشناسی تکاملی دانشگاه آکسفورد میگوید: «فشار عاطفی که از تراژدی دریافت میکنید، سیستم ترشح «اندورفین» -مسکن طبیعی که در بدن تولید میشود- را تحریک میکند.»
محققان این آزمایش، شرکتکنندگان را به دو گروه تقسیم کردند، گروه اول را پای فیلم مستند نشاندند و به گروه دوم، فیلمی غمانگیز نشان دادند. درنهایت با گرفتن آزمونهایی از شرکتکنندگان متوجه شدند که آستانه درد در گروه دوم افزایش پیدا کرده، خلقوخویشان مثبتتر شده است و با دیگران احساس تعلق و همدردی بیشتری نشان میدهند.
منابع: chicagotribune.com
theguardian.com
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
آن روز، روز محاکمه بود؛ محاکمه عشق. عقل قاضی بود و عشق محکوم. قاضی عشق را به دورترین نقطه مغز که فراموشی نام داشت، تبعید کرد. تمامی اعضای بدن از دست عشق کلافه بودند و اعتراض میکردند و شکایتهای خود را پیش عقل میبردند. عشق ناامید و افسرده شده بود و حرفی برای گفتن نداشت. زندگی برای عشق به پایان رسیده بود. ناگهان صدایی آشنا از دوردست به گوش رسید. صبر کنید! صبر کنید! من تقاضای عفو و بخشش دارم. عشق کمی مکث کرد، داغی اشک را بر گونههای خود حس میکرد. اشک در چشمانش موج میزد و جلوی دیدش را میگرفت.
عشق کمی پلک زد و چشمش به قلب افتاد؛ کسی که بیشتر از همه از عشق ضربه خورده بود. قلب از قاضی خواست تا وکیل عشق شود و از او دفاع کند. قاضی پذیرفت و قلب شروع به دفاع کرد؛ «آهای چشم! مگر تو نبودی که در فراق یار بیتاب و هر دقیقه و ثانیه مشتاق دیدنش بودی؟ تو خود مقصری، گناهت را پای عشق ننویس. آهای گوشها؟ مگر شما نبودید که برای شنیدن صدایش بیقراری میکردید؟ آهای با شما هستم، درست است با شما پاها! مگر شما نبودید که شیفته رفتن به سویش بودید؟ آهای زبان! مگر تو نبودی که نام او ورد دایمیات بود و در شادی و غم نامش را زمزمه میکردی؟» اعضای بدن سر تکان دادند و جلسه محاکمه را ترک کردند. تنها قلب و عقل در جلسه ماندند.
عقل گفت: «قلب! دیدی که همه از عشق بیزارند و او را دوست نمیدارند؟ من در حیرتم که عشق بیشتر از همه تو را آزرده و تو از دست او مصیبتهای بیشماری کشیدهای. حالا چرا از او دفاع میکنی؟ قلب بعد از کمی مکث گفت: «من بیوجود عشق تنها تکهگوشتی هستم که در تمام عمر کاری تکراری انجام میدهد. من فقط با وجود عشق قلبی واقعی هستم». عقل چیزی برای گفتن نداشت.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
نشد یک بار من و بابام مثل فیلمها با هم صحبت کنیم. همین دیروز سر یک موضوع ساده با بابام بحثم شد، گفت: «این خونه یا جای منه، یا جای تو». بعدش صاحبخونه که خونهشون مهمون بودیم، پُقی زد زیر خنده و فضا رو خراب کرد.
عیب نداره حالا. یک بار همین سکانس رو تو لوکیشن خودتون بگیرین، بدون کات درست میشه.
میخواستم به پسرخالهام که رفته با شلوارک تو آسانسور لاکچری عکس گرفته و زیرش نوشته «هوای پاریس هم گرمه» بگم: «لطفا قبل عکس گرفتن تو پاریس برچسب "خدمات آسانسور برادران جوادی" رو بکن»» چون برادران جوادی هیچ شعبه دیگری ندارد.
خب اینا رو به خودش میگفتی، چرا جای ما رو تنگ میکنی؟
چرا هرچی اینترنت گرونتر میشه، سرعتش هم کمتر میشه؟ ما چهجوری مستندهای تحقیقی درباره فُکهای قطب شمال رو ببینیم؟
واقعا حجم مصرف میکنین برای چنین چیزی؟ البته ما هم کار ویژهای نمیکنیم، نصف حجم تو خونه ما فقط برای این مصرف میشه که هیچکس حوصله نداره با گوشی اون یکی دیگه کلیپهای بامزه رو ببینه.
از هموطنان عزیز میخوام قبل از عکس گرفتن لنز گوشی رو تمیز کنن. من همهاش فکر میکنم تو فضای مِهآلود عکس گرفتن.
عه پس عکسهای من اینقدر فلسفی و تاره، از چرب بودن گوشیه؟ من فکر کردم خودم خیلی متفکرم.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.