روی سرخ حنا در کارگاههای سبز مازاری
با یکی از حناسابهای قدیمی که 40سال است در کوچه مشهور مازاریهای یزد مشغول تولید حناست درباره این گذر و صفر تا صد تولید حنا گفتوگو کردیم
اکرم انتصاری | روزنامهنگار - در یزد نه حنا بود و نه سنگ که حناسابی راه بیندازند و جهانیاش کنند. برگهای حنا را از کرمان و سیستانوبلوچستان آوردند و سنگ را هم از مهریز. معماران همت کردند و کارگاههایی را در دل هم ساختند که سقفش یک گنبد بود با چند روزنه. میدانستند که فقط اینطور میتوانستند نور خورشید را به کارگاه برسانند تا هم نم حنا را بگیرند و هم قدری هوا بیاید و برود. مازاری در لغت به معنی عطاری است. در یزد به سنگهای آسیاب مازار میگویند و به حناسابیها، مازاری. گذری به همین اسم در یزد وجود دارد که پایتان را به تاریخ باز کرده و سفر گیاه حنا از دشتهای کرمان و سیستانوبلوچستان را به کارگاهها و آسیابهای سنگی و بزرگ این
شهر روایت میکند. در گذر مازاریها بوی حنای تازه تا هفت گذر آنطرفتر پیچیده و میرود تا مغز سرت. صدابهصدا نمیرسد و هوا غباری از حنا دارد. یک آسیاب به شکل سنگِ دوار خیلی بزرگ که یک سرش به یک محور وصل است و سر دیگرش به یک موتور میرسد همینطور روی زمین میچرخد. یک دستک بیل مانند هم به سنگ وصل است که برگهای حنا را به مرکز این دمودستگاه میرساند تا برگهای حنا آسیاب شوند. کمی این طرفتر هم بساط حناهای آسیابشده پهن است و بستهبندی و مهرهای سنتی که روی کیسههای پارچهای میزنند. امروز قرار است با زندگی سلام به یزد، گذر مازاریها و حجره آقای علی جوشن سفر کنید. او 4دهه از عمر67سالهاش را در گذر مازاریها و شغل پدریاش صرفکرده و یکی از مازاریهای قدیمی گذر است. هرچند این گذر مانند قبل پررونق نیست و بعضی در کنار حنا، ادویه هم میسابند اما هنوز قصههای زیادی از حنا که راوی بخشی از فرهنگ ایران کهن است، در این گذر پیدا میشود. آقای جوشن میگوید این گذر حدود سال 1315 یک زمین بایر بوده و بعد به همت والیان آن دوره به 20 کارگاه یک شکل و گذر مازاریها تبدیلشده است که تنها در پرداخت نهایی و نماها فرقهایی دارند.
حنا را درو نکننددرخت میشود
گیاه حنا برای اینکه حنا شود یک سفر طولانی را پشتِ سر میگذارد. گیاه حنا در ایران بیشتر در جنوب شرقی کشور کاشته میشود؛ از بم و جیرفت و ایرانشهر تا دلگان و نزدیکیهای بندرعباس و اطراف دریاچه جازموریان. آقای جوشن یکی از مازاریهای قدیمی یزد درباره کشت حنا میگوید: «ریشه حنا شاید 40، 50 سال روی زمین بماند. اگر حنا را درو نکنند یک درخت بزرگ میشود. حنا را در مناطق گرمسیرتر سالی سه بار و در مناطق سردسیر سالی دو بار از یک سانتیمتری زمین درو میکنند و ساقههایشان در همین مدت گاهی به رنگ قهوهای و چوبی درمیآید. حنای درو شده را به شکل خاصی کنار مزرعه میگذارند تا خشک شوند و با یک شیوه مخصوص میکوبند تا برگها تا از ساقه جدا شود ولی پودر نشود. در این مرحله شاید برگها کمی بشکنند. در نهایت برگهای حنا را غربال میکنند و برای ما می فرستند. آنچیزی که ما میخریم باید تقریبا برگ حنای خشک و خرد شده و بدون ساقه و هر چیزی باشد. این بستگی دارد به غیرت کشاورز که در مزرعهاش علف باشد یا نباشد و چقدر حنا را غربال و دوباره خشک کند. دروی حنا تخصص میخواهد و مهم است که حنا را به موقع درو کنند تا هم رسیده باشد و هم رنگش زرد نباشد. گیاه حنا اگر خیلی رسیده باشد زرد میشود و اگر زودتر برداشت شود رنگ کمی دارد.»
مشتری حنا را به اعتبار مُهرش میخرد
کار برگهای حنا بعد از رسیدن به کارگاه مازاریهای یزد بعد از درو، خشککردن و غربال، تازه شروعمیشود. آقای جوشن که کار هر روز و هرسالش با حنا گره خوردهاست ادامه سفر حنا را اینطور روایت میکند: «برگ حنا بر اساس این که در کدام منطقه کاشته میشود از نظر ویژگیهای ریز با هم متفاوت است. یکی زودتر رنگ میدهد، یکی دیرتر. یکی پرنگتر است و یکی کمرنگتر. یک گیاه دوام رنگش بیشتر است و یکی کمتر. دروی حنا هم متفاوت است. مثلا اوج دروی اول حنا، آخر خرداد است، دروی دوم مرداد و شهریور و دروی سوم آبان و آذر. من و همکارانم سعیمیکنیم ترکیبی از این حنا را بدهیم تا محصولی که میخواهیم به مردم عرضه کنیم یکنواخت باشد. مثلا مشتری ما عادتکرده حنا نیم ساعت روی سرش بماند و زمان رنگدهی و میزانش دستش آمده. ما سعیمیکنیم ترکیبی از این عوامل داشته باشیم تا حنا یکنواخت باشد. وقتی برگ حنا وارد کارگاه ما میشود ممکن است مال دلگان، ایرانشهر یا جیرفت باشد. ما وقتی میخواهیم حنا را بسابیم ترکیب خاصی از حناهای هر منطقه را برمیداریم تا حنای یکنواختی که گفتم به دستبیاید.» جوشن صاحب دو مهر اخوت و زکریا اضافهمیکند: «هر کارگاه مازاری برای خودش مهر دارد و مشتری به اعتبار مهرش حنا را می خرد. مثل شما که همیشه برای خودتان از یک برند شوینده میخرید و به اعتبار یک برند، چای انتخاب میکنید.»
بعد از الک حنا، نوبت چربی زدن است
برگهای حنا باید در یک زمین سرد و خشک سابیدهشود چون باگر موقع سابیدن، داغشود بهدردنمیخورد، رنگ میبازد، بویش میپرد و عطرش تماممیشود. آقای جوشن همه اینها را با لهجه خوش یزدی میگوید و فرایند تبدیلشدن برگ حنا به پودر را توضیحمیدهد: «سنگ مازار باید به آرامی بچرخد تا برگها در حین ساییدهشدن، داغ نشوند. قدیمها پهنای سنگها کمتر بود تا شتر زور چرخاندنش را داشتهباشد اما الان موتورهای برقی جای شترها را گرفته و سنگها پهنتر شدهاست. از وقتی برگها به آسیاب ریختهمیشود معمولا سه، چهار ساعت باید زیر آسیاب باشد تا پودر شود. هرچند باز هم کامل پودر نمیشوند. وقتی حنا سابیدهشد تقریبا 70 درصد آن میرود زیر الک. نخالههایی را هم که به هر دلیلی خوب سابیدهنشدند دور نمیریزیم و دوباره میرود زیر سنگ تا الک شود. بعد از این که حنا تقریبا پودر شد معمولا به آن یک چربی میزنیم که چند خاصیت دارد؛ از گردوخاک محیط کار کم میشود و حناها به هم میچسبد. رنگ حنا را یک خرده جلا میدهد و سبزتر و مشتریپسند میشود. هم وقتی آن را در کیسههای متقالی که در تاروپودش منفذ دارد، بستهبندی میکنیم، از پارچه رد نمیشود. قدیمها این چربی روغن بید انجیر یا همان کرچک بود و حالا روغن تخم آفتابگردان. این چربی باید بیبو باشد، فاسد نشود و دوام هم داشتهباشد.»
بازار وابسته به ماههای شمسی و قمری است
سنگهای مازاری بین یک تا هفت تن وزن دارند. جوشن از قدیمیهای گذر مازاریهاست و حالا بعد از 4دهه تولید حنا، همه مراحلش را از بَر است. میگوید :«معمولا هر سنگ یا هر دوسنگ آسیاب، یک نفر کارگر میخواهد که پایش بایستد و حواسش باشد. ما حنا را هنوز سنتی و در بستههای نیمکیلویی، 750گرمی و یک کیلویی بستهبندی میکنیم. حنا امسال ترقی کرد و هر کیلو بین 40 تا 50هزارتومان فروخته میشود. هر کارگر در 8 ساعت بین 500 تا 600 کیسه حنا را میتواند بکشد. چون باید آن را وزنکند، بدوزد و مهر بزند. تعداد کارگرهای کارگاه هم بستگی به بازار دارد. بازار حنا افتوخیز دارد و وابسته به ماههای شمسی و قمری است. مثلا محرم وصفر مصرف حنا پایین میآید و در اعیاد بالا میرود. حنایی که ما تولید میکنیم منشا گیاهی دارد و ما مدت اعتباری که میزنیم تا دو سال قابل مصرف است. نه این که حنا طوری شود ولی کهنه میشود و حنای کهنه عطری ندارد و رنگش را می بازد. ما سعی میکنیم حنا برای زمان مصرف مشتریمان خوب باشد. یعنی موقع مصرف، تولید میکنیم؛ مثل نانوایی که نان تازه میدهد دست مردم. این است که کارگرهای ما معمولا با نوسان بازار کم و زیاد میشوند. معمولا دو تا سه نفر کارگر داریم و وقتی بازار اوج بگیرد تعدادشان بیشتر میشود.»
در گذر مازاریها زیر 10نفر باقیماندهاند
«دخترهای امروزی شاید رنگ قرمز حنا پسندشان نباشد و میروند موهایشان را هایلایت میکنند. در هر صورت چون حنا ارگانیک است هنوز هم برای مصرفکننده سنتی اعتبار دارد. بیشتر مشتریهای ما هم از جاهایی است که هنوز مردمِ سنتی در آن زندگیمیکنند مثل آذربایجان، لرستان، کردستان کل سلسله جبال البرز و زاگرس. کشورهای عربی هم مصرف حنا دارند ولی صادرات بستگی به روابط دولتها دارد. الان سنگهای آسیاب بزرگتر و قدرت تولید بیشتر شده. وقتی مشتری در بازار نگردد میشود کلید آسیاب را زد و خاموشکرد و مثل قدیم نیست که باید از شتر مواظبتکرد. الان در مقایسه با گذشته و متناسب با رشد جمعیت مصرف حنا رشد نکرده و در گذر مازاریها زیر 10 نفر مشغول تولید حنا هستند. بعضی در کنار ادویه هم میسابند چون حنا به تنهایی جوابگوی خرجها نیست. برای همین اجازهنمیدهم هیچکدام از اعضای خانوادهام مازاری شوند. یک شغلهایی با فناوری هماهنگ نیست و دارد میرود پی کارش. حنا هم عین همین است و دارد منسوخ میشود. من الان به خیلی از دوست و آشناها میگویم اگر الان یک کیسه حنای مجانی به شما بدهم چه کار میکنید؟ میگویند استفاده نمیکنیم. حنا و مازاری هم کالا و شغلی است که آدم های مدرن به آن نظر ندارند. امروزه شغلهایی مانند پیتزا فروشی و کافینت و ... پیشرفت میکند که مورد توجه جوانهاست.» این درد دلهای آقای جوشن درباره پیشه حناسابی است که بخش بزرگی از فرهنگ ایران کهن است و دارد به فراموشی سپردهمیشود.
حنا آدم را پوستکلفت میکند
میخواهم از آقای جوشن خداحافظیکنم که میگوید بگذارید از قلقهای حنا گذاشتن هم بگویم و اینطور ادامهمیدهد: «روش مصرف حنا و رنگدادن آن در هر بدنی و هر آدمی فرق دارد. رنگگیری حنا در نقاط مختلف بدن متفاوت است؛ مثلا اگر پشت و روی دست را به یک اندازه از یک حنا بگذارید رنگش فرقمیکند چون رنگ حنا، بسته به ذات مو و بدن و پوست انسانهاست. پایه موی هر آدم هم متفاوت است. بعضی موهایشان روشنتر و نرمتر است و زود رنگ میگیرد و بعضی موهای پرکلاغی دارند و رنگ حنا روی سرشان دیر جواب میدهد. برای مصرف حنا باید پودر آن را با آب ولرم خیسکنید تا خمیر حنا به اصطلاح وربیاید، رنگدانههایش آزاد شود و بعد آن را روی پوست یا مو بگذارید. اگر قرار است روی سرتان باشد بهتر است موهایتان خشک باشد و بسته به نوع حنا و زمان دلخواه خمیر را روی سرتان بگذارید. حنا هر جای بدن که ممکناست عرقسوز شود را خوب و آدم را پوستکلفت میکند. برای همین قدیمها سرانگشت خیاطها را که با سوزن سروکار داشت یا کسانی که در شالیزار باید مدت زیادی پایشان توی آب باشد، حنا میبستند تا پوستشان کلفتتر شود.»
همای سعادت؛ افسانه یا واقعی؟!
ویدئویی از یک پرنده نادر در شبکههایاجتماعی پربازدید شده که گفته میشود خوشبختی میآورد؛ درباره آن چه میدانید؟
مجید حسین زاده| روزنامهنگار-هما، پرندهای افسانهای در فرهنگ ایرانی، نماد سعادت و خوشبختی است که دیدن آن به ندرت اتفاق میافتد. با استناد به این ویدئویی که به تازگی در شبکههای اجتماعی پربازدید شده، برخی میگویند پرندهای که «همای سعادت» نام دارد در طالقان دیده شده است. هما پرنده کمیابی نیست ولی کم جمعیت است. در زاگرس و البرز و البته از شمال آفریقا تا آسیای میانه، پراکنش دارد. گونه در معرض خطری هم نیست اما آسیبپذیر است. بهخاطر رفتار، تغذیه و سبک زندگی منحصر به فرد، در ایران پرندهای اسطورهای است. با این حال در چند روز اخیر آنقدر واکنشها گسترده بوده که هشتگ #همای-سعادت تبدیل به ترند شبکههای اجتماعی شده است. به همین بهانه و در مینی پرونده امروز زندگیسلام بیشتر با این پرنده آشنا خواهیم شد.
بیوگرافی مختصر از هما یا همان مرغ استخواندار
از منظر پرندهشناسی نام علمی هما یا همان مرغ استخوان خوار، کرکس ریشدار نامیده میشود. هُما گونهای پرنده شکاری بزرگجثه از تیره بازان و راستهبازسانان است که در ایران جنبه افسانهای دارد و حتی در بناهای باقی مانده از دوره هخامنشی هم سر این برنده وجود دارد. این پرنده که در کوههای مرتفع آفریقا، جنوب اروپا و آسیا از جمله مناطقی از ایران همچون منطقه حفاظتشده گنو زندگی میکند. هُما در تمام طول سال یک جا میماند و هر فصل فقط یک یا دو تخم میگذارد. این پرنده مانند دیگر کرکسها عمدتاً لاشهخوار است اما عمده غذای آن را مغز استخوان تشکیل میدهد. هما استخوانهای بزرگ را از ارتفاع زیاد به روی سنگها پرتاب میکند تا به قطعات کوچکتر شکسته شود. گاهی هم از لاکپشتهای کوچک زنده به همین روش تغذیه میکند. این پرنده تنها گونه کرکس است که رژیم غذایی آن تقریباً منحصراً(۷۰ تا ۹۰درصد) استخوان است. هُما را میتوان در ارتفاعات و مناطق کوهستانی یافت. هُما اغلب مناطق متروک و صخرهای یا درههای مشرف به مراتع جایی را که چرندگان و شکارگران آنها زیست میکنند کنام خود میکند. زیست در چنین مناطقی امکان دسترسی بالقوه جانور به اجساد جانوران شکارشده و مردار را فراهم میکند. همای وحشی به پرهایش خاک سرخ میمالد تا ترسناکتر به نظر برسد.
چرا لاشخور شد پرنده سعادت ما؟!
«علیرضا هاشمی»، مدیر انجمن پرندهشناسی طَرلان هم در این باره میگوید: «تعداد کرکسها در دنیا محدود است و در بین این ها، هما خیلی کمتر است و به همین دلیل خیلی مورد توجه هستند. کرکسها در ایران معمولا مهاجر هستند اما گونه هما بومی هست البته سرشماری دقیق درباره تعداد آنها وجود دارد». اکبر نعمتی، کارشناس مدیریت حیاتوحش هم طی رشته توییتی در خصوص پرنده هما که فیلم آن در شبکههای اجتماعی دست به دست میشود، نوشته: «... شاید براتون پارادوکس ایجاد شد که چرا یک کرکس یا لاشخور شد پرنده سعادت در باور ما ایرانیها؟ ... در افسانهها دیدنش موجب خوش یمنی بوده است. جالب است بدانید در ادبیات کهن پارسی هرگاه پادشاهی در میگذشت و وی را وارثی برای جانشینی نبود، مردم را در میدانی جمع و همایی را رها میکردند، هما بر سر و شانه هر که مینشست آن فرد پادشاه سرزمین میشد...».
همای سعادت از سرستونهای تختجمشید تا اشعار سعدی، حافظ و ...
همای سعادت یا مرغ سعادت جایگاه ویژهای در ادبیات و فرهنگ ایران زمین دارد و مشهور است که سایهاش بر سر هر که بیفتد به خوشبختی، سعادت و کامیابی خواهد رسید. به همین دلیل نقش هما در بسیاری از سرستون های تخت جمشید وجود دارد یا حداقل برگرفته از اوست و اشعار بسیاری در ادبیات پارسی سروده شدهاند که هما نقشی اساسی در آنها دارد. مثلا سعدی در یکی از بیتهای اشعارش گفته: «همای بر همه مرغان از آن شرف دارد/که استخوان خورد و جانور نیازارد »، حافظ گفته: «همایِ اوجِ سعادت به دامِ ما افتد/ اگر تو را گذری بر مُقام ما افتد»، صائب تبریزی سروده: «پیرانه سر همای سعادت به من رسید/ وقت زوال سایه دولت به من رسید» و ... .
منابع این بخش از پرونده: ایسنا، خبرآنلاین و ...