گتی ایمیج|    حضور گردشگران در رستورانی که بر لبه پرتگاه کوهستان ساخته شده، چین 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

یاهو|  فیلبانی که فیلش را در رودخانه می شوید، هندوستان

 

خواهی که برنخیزدت از دیده رود خون

دل در وفای صحبت رود کسان مبند

گر جلوه می‌نمایی و گر طعنه می‌زنی

  ما نیستیم معتقد شیخ خودپسند

 

از آن‌جایی که ما در این ستون با کسی تعارف نداریم و سعی می‌کنیم لحظه‌ای حق و حقیقت را فراموش نکنیم، بر خود لازم می‌بینیم که طبق معمول درباره کلیپ جدید وزیر بهداشت هم اظهار نظر کنیم. ولی بی‌طرفانه و منصفانه می‌گوییم کلیپ‌هایی که این روزها از هر کسی با توضیحات و نظرهای جنجالی و مغرضانه پخش می‌شوند، واقعیت تمام و کمال نیستند. نمونه‌اش همین کلیپ وزیر بهداشت که به آن خرابیِ توپ و تشرهایی که بهش وارد شد، نبود. هر آدم بی‌طرفی متوجه می‌شود که آقای وزیر می‌خواهد با شوخی کردن آن پیرمرد را کمی آرام کند تا حرص نخورد و شاید دردش کمتر شود، ولی حیف که آقای دکتر دست به شوخی‌اش خوب نیست و زمان و مکان را هم در نظر نمی‌گیرد و یادش می‌رود عده‌ای گوشی به دست در کمین نشسته‌اند!

به هرحال چون وزیر مملکت که دکتر هم هست یک حرفی زده، ما هم وظیفه خود می‌دانیم به آن عمل کرده و طبق دستور ایشان که به‌جای فیزیوتراپی مالش دادن را تجویز کرده‌اند، چند مورد دیگر را مشابه‌سازی کنیم تا دیگر با چنین کلیپ‌هایی روبه‌رو نشویم و مردم قبل از مراجعه به وزیر، خودشان بدانند چه کار باید بکنند. اگر بیماری از سردرد رنج می‌برد، کافی است به سرش دستمال ببندد. از قدیم گفته‌اند سری را که درد نمی کند، دستمال نمی‌بندند؛ پس بدیهی است به سری که درد می‌کند باید دستمال ببندیم و امیدوار باشیم توموری، سرطانی، چیزی نباشد و اگر خدای نکرده هست، با فشار همان دستمال خشک بشود و بیفتد! در همین راستا دندانی را هم که درد می‌کند باید کشید، به همین راحتی!

اگر کسی چشمانش مشکل دارد و خوب نمی‌بیند کافی است عینک بزند. این را که دیگر ما و آقای وزیر نباید بگوییم، یعنی خودش نمی‌فهمد علاج دید بد، عینک است؟ اگر هم خیلی مشکلش حاد است روزی سه وعده آب هویج بخورد، ردخور ندارد! اگر هموطنی از درد کلیه به خود می‌پیچد و پزشکان تشخیص سنگ داده‌اند ولی دستگاه سنگ‌شکن وقت ندارد و هزینه‌ها هم بالاست، کافی است آن‌قدر آب بخورد تا سنگش دفع یا حل شود. وسط آب خوردن می‌تواند طناب هم بزند تا هم سرش گرم شود و دردش یادش برود، هم بلکه سنگش خرد شود!

یک سری روش‌های خوددرمانی دیگر هم بلدیم که متاسفانه دیگر جا نداریم و به همین فرمول کلی بسنده می‌کنیم که هر درد و مرضی که داریم، اگر از اعصاب یا این ویروس جدیدها یا حساسیت فصلی نباشد، علاجش عرق نعناع با نبات است، مگر این که نیاز به مالیدن ویکس داشته باشد!

 

فاجعه هیلزبورو در دیدار تیم های فوتبال لیورپول و شفیلد اتفاق افتاد که در آن ده ها نفر در ورزشگاه زیر دست و پا له شدند. این جا یادبود قربانیان آن حادثه در لیورپول انگلیس است. آن زمان روزنامه «سان» (به معنی خورشید) در مقاله ای هواداران مست و سرکش لیورپول را عامل حادثه معرفی کرد. از آن به بعد ٢٩ سال است که فروش این روزنامه در لیورپول ممنوع است و همه جای شهر کاغذهایی هست که روی آن نوشته شده «کسوف کامل خورشید، سان این جا جای تو نیست».

دکتر ناصر مکارم، استاد دانشگاه از اسکاتلند

 

* از صبر و تحمل همسران جانبازان هم نباید غافل شد. برای این که خیلی هایشان سلامت خود را وقف پرستاری از جانبازان کرده اند. یاد و خاطره شهدا، اسرا، جانبازان و رزمندگان 8 سال دفاع مقدس گرامی.

* پسر عزیزم آقا محمد پارسا، قبولی ات در مدرسه تیزهوشان و تولدت را تبریک می گوییم. خوشحالیم به وسیله صفحه زندگی سلام این پیام را می رسانیم.

* یادش به خیر روزهای اول مهر سال 57 و 58 دبستان ایوب نصیرزاده. هنوز هم بعد از این همه سال با شنیدن سرود دلنشین «همشاگردی سلام» دلتنگ خاطرات آن سال ها می شوم .

* اگر «کی روش» می رفت و نمی ماند باید در سلامت عقل او شک می کردیم. چرا برود و اصلا کجا برود؟ آب این جا، نان این جا، ارز و دلار هم این جا، کجا بهتر از این جا؟

* این ‌حقیر حاضرم‌ مشکل ‌مالی ‌این ‌شخصی‌ را که به ۲ میلیون ‌تومان ‌وام نیاز ‌دارد حل‌ کنم. ‌‌در صورت ‌نیاز با بنده‌ تماس‌ بگیرید! (شماره تلفن محفوظ است)

* با تشکر از کارکنان خوب تون به ویژه همکاران زندگی سلام، یه خواهشی ازتون دارم اونم این که تو انتخاب عکس ها و مطالب تون خیلی دقت کنید چون خواننده زیاد دارین. عکس مطلب «شکست عاطفی» کاش این قدر بی حجاب نبود.

* خراسان عزیز، بی نهایت سپاس گزارم. بی صبرانه منتظر یک شماره تماس از دوستم هادی لقایا هستم. دیدار زیبایی میشه بعد از بیست و سه سال. مجنونپور

* لطفا مسابقه جدید با جایزه تو زندگی سلام بذارین. 

علی کشته گر، درگز

* از خداوند بزرگ برای پسران با ایمان خود آرزوی سلامتی و موفقیت دارم. سروش و سهیل عزیز شما مایه افتخار خانواده هستید و تنها خواهرتان نازنین هم دعاگوی شماست.

 سوسن اباذریان

* پیام صرفه جویی: یکی از سنت های پسندیده ما اینه که معمولا یک چراغ کوچک جلوی در ورودی یا بالای ایوان خونه هامون رو روشن می ذاریم تا شب ها راه عابران رو روشن کنه. برای این که این کار باعث اسراف نشه، میشه از چراغ های کم مصرف و سنسور حرکت استفاده کرد تا با رد شدن عابر پیاده، روشن بشه.

 

خانم و آقای فرگوسن که تازه ازدواج کرده بودند، در خیابان در حال قدم زدن بودند که خانم برای این که خودش را برای همسرش لوس کند و میزان عشقش را بسنجد، از او پرسید: «عزیزم اگه من داخل چاه بیفتم، تو میای منو نجات بدی؟»آقای فرگوسن که سعی می کرد لبخندش را مخفی کند، با ذوق گفت: «اگه بگم آره، تو می پری؟!»

 

طلوع مهر در صبح دبستان 

صدای زنگ در گوش خیابان

دوباره دفتر و کیف و کتابم

دوباره آب، بابا، باد، باران...

 

به سعید گفتم: «بالاخره دانشگاه قبول شدی یا نه؟» سعید فوری مچم را گرفت و گفت: «اول یه سوزن به خودت بزن بعد یه جوالدوز به دیگران!» گفتم: «نمی دونم چی می گی؟ فقط پرسیدم دانشگاه قبول شدی یا نه؟» گفت: «نه قبول نشدم. خیلی هم مهم نیست. 

تازه خیالم راحت شد، حالا دیگه می تونم برم تو بازار کار کنم. ولی ببین داداش، تو به همه می گی فارسی رو پاس بدارن ولی خودت می گی «بالاخره»!» خنده ای کردم و گفتم: «منم آدمم و تو همین اجتماع زندگی می کنم. حالا به جای بالاخره چی بگم؟» گفت: «می تونی بگی «دست آخر» یا «سرانجام» یا با حذف «ال» واژه فارسی «آخرش» رو بگی.» سعید راست می گفت، همه ما به گوشزد نیازمندیم و چقدر خوب است که کار امروز را به فردا نیفکنیم.

 

حجت الاسلام قرائتی می فرمایند:

«در فرهنگ قرآن و مکتب اهل‏‌بیت‏(ع) به انگیزه و نیت عمل بهای اصلی داده شده است. تا آن جا که نیت مؤمن برای انجام کار خیر با ارزش‏‌تر از عمل او شمرده شده است. از بسیاری کارهای انجام نشده، به خاطر انگیزه‌‏های مثبت ستایش شده و از بسیاری کارهای انجام گرفته، به خاطر انگیزه‌‏های منفی انتقاد شده است. مثلا اقدام حضرت ابراهیم(ع) برای قربانی کردن فرزند، یا اویس قرنی برای دیدار پیامبر(ص) به مدینه رفت و با آن که به دیدار حضرت موفق نشد امّا زیارتش قبول شد در مقابل، افرادی در کنار حضرت بودند و او را آزار می‌‏دادند. و همچنین کسانی که چون با محبّت اهل بیت(ع) از دنیا رفتند، پاداش شهید دریافت می‌‏کنند.»

برگرفته از کتاب 

«400 نکته از تفسیر نمونه»

 

امام حسن(ع): با همسایه ات به نیکی همسایگی کن تا مسلمان باشی.بحار الانوار

ذکر روز سه شنبه

صد مرتبه «یا ارحم الراحمین»

 

آن طور که باخبر شده‌ایم فیلم «ابد و یک روز» به کتاب های درسی راه پیدا کرده است و در کتاب درسی به دانش‌آموزان پیشنهاد شده‌ بروند فیلم را ببینند تا از فیلم درس زندگی بگیرند. واقعا ببینید از کجا به کجا رسیدیم. ما یک زمانی از کار آقای دهقان فداکار و تصمیم کبری درس می‌گرفتیم، حالا باید به جای آن‌ها شاهد حضور نوید محمدزاده با عرقگیر و چهره‌ای خمار توی کتاب‌های درسی باشیم؟ یعنی واقعا به نظر شما «ابد و یک روز» به بچه‌ها، دقیقا چه درس زندگی می‌دهد؟ این که یاد بگیرند نباید اجازه بدهند سمیه برود؟ این که حواس‌شان باشد اگر سمیه برود بقیه خواهر برادرها به مادر آب و غذا نمی‌دهند که یک موقع شماره یک و دویش نگیرد؟ پس اگر به نظر شما این فیلم برای بچه‌ها مناسب است، ما هم چند تا فیلم دیگر معرفی می‌کنیم دانش‌آموزان بروند ببینند و درس زندگی بگیرند.

برای نهادینه کردن قوانین راهنمایی و رانندگی در ذهن دانش‌آموزان توصیه می‌کنیم بچه‌ها بروند مجموعه فیلم «سریع و خشن» را تماشا کنند تا از آن فیلم عبرت بگیرند. آن‌ها در طول قصه فیلم با رانندگی‌های عجیب و غریب آشنا خواهند شد و این کمک می‌کند ما فردا راننده‌هایی مسئولیت‌پذیر داشته باشیم، البته به این شکل که هر کار را توی فیلم انجام دادند بچه‌های ما خلافش را انجام دهند. اما یکی از مراحل دیگر این نوگل‌های باغ زندگی در آینده مرحله ازدواج خواهد بود. به نظرم برای این مرحله هم دوستان باید فیلم مناسبی را برای درس گرفتن انتخاب کنند. پیشنهاد ما فیلم «جدایی نادر از سیمین» است که دانش‌آموز می‌تواند به خوبی با مسئله جدایی آشنا شود. خوبی فیلم هم این است که تهش باز است و معلم می‌تواند از بچه‌ها بخواهد به عنوان تکلیف شب خودشان پایان جدایی را ادامه دهند و دوباره نادر را به سیمین برسانند.

اما در پایان از تلویزیون هم بگوییم که یکی از انتقادات جدید مردم به تلویزیون در پخش فصل دوم سریال دلدادگی اتفاق افتاده است. این سریال ظاهرا یک جوری دارد پخش می‌شود که بینندگان برای تماشای آن باید 24 ساعته در کانال‌های مختلف بگردند تا از پخش باخبر شوند. مثلا یک قسمت را امشب ساعت 9 پخش می‌کنند و قسمت بعد را سه روز بعد ساعت 11 شب می‌گذارند تا همه سورپرایز شوند. ما به مسئولان برنامه‌ریزی توصیه می‌کنیم همان طور که دارند ساعات پخش چندباره مختار را برنامه‌ریزی می‌کنند یک ذره نظم در پخش باقی سریال‌ها هم داشته باشند مطمئن باشند ضرر نمی‌کنند.

  تازگیا تلویزیون یاد گرفته برای این که ذهن مردم رو آماده کنه میگه فلان چیز که قرار بود گرون بشه ولی نشد، بعد میری تو بازار می بینی شد!

  گوجه جوری گرون شده که وقتی میری کبابی طرف می‌پرسه کنار گوجه‌‌تون کباب هم بزنم یا نه؟!

  یادش به خیر همیشه تو مدرسه فکر می کردم این پنکه سقفی اگر بیفته، کیا در جا سرشون قطع میشه! از بچگی یه ذره خشن بودم؛ نه؟!

  از آپشن‌های مدرسه ما هم این بود که روز اول مهر می‌پرسیدن رفیق صمیمی پارسالت کی بود؟ بعد که اسمش رو می گفتیم می‌انداختن مون توی دو تا کلاس جداگانه!

‏  دوران راهنمایی وضعیت جوری بود که یک روز از یه معلم کتک نمی خوردیم آخر وقت جلوی مدرسه همدیگه رو می زدیم که کسی شک نکنه!

 معلم های شما هم می گفتن شما بدترین کلاسی هستین که تو این چند سال داشتم؟!

  شما وقتی استاد میاد برپا نگو، ما به همه می گیم دبیرستان مبصر بودی!

  بچه بودم باشگاه فوتبال ثبت نام کردم، مربی منو کشید کنار گفت الان فقط دو سمت زمین بازیکن می خوایم. بال چپ دوست داری یا بال راست؟ گفتم برام چپ و راستش مهم نیست، کلا بال و کتف دوست دارم، فقط کوبیده دوست ندارم. نمی دونم چرا زنگ زدن بابام اینا بیان دنبالم!

 کاغذ دیواری اون قدر گرون شده که دیوارهای خونه ات رو بدی تهمینه میلانی نقاشی کنه ارزون تر درمیاد!

  ما زشت نیستیم، ما فقط نمی‌دونیم از چه زاویه ای و با چه فیلتری از خودمون عکس بگیریم!

  اون موقع که هارد اکسترنال ۳۰۰تومن بود نخریدم، الانم که یک و 600 شده باز نمی خرم، موقعی هم که بشه ۵ تومن بازم نمی‌خرم و این چرخه افسوس خوردن ادامه داره!

 

آدیتی سنترال- مرد میان سال کره ای، 21 جوجه اردک را از زمانی که سر از تخم درآورده اند نگهداری می کند. او اولین نفری است که جوجه ها بعد از تولدشان دیده اند و در تمام فرایند بزرگ شدن شان هم کنارشان بوده است. حالا 21 جوجه بزرگ شده اند و همه جا به دنبال این مرد هستند و اصلا حاضر نیستند او را ترک کنند. ویدئوهایی که او از همراهی جوجه ها منتشر کرده، ترند این روزهای شبکه های مجازی این کشور است.

 

یکی از دوستان شهید ابراهیم هادی از اخلاص شهید در کارهایش خاطره‌ای نقل می کند:

روی موتور نشسته بود. به زیبایی شروع به خواندن اشعاری برای حضرت زهرا(س) کرد. خیلی جالب و سوزناک بود. از ابراهیم خواستم که در هیئت همان اشعار را به همان سبک بخواند، اما زیر بار نرفت! می‌گفت: «این‌جا مداح دارند. من که اصلا صدای خوبی ندارم، بی خیال شو...» اما می‌دانستم هروقت کاری بوی غیر خدا بدهد یا باعث مطرح شدنش شود ترک می‌کند. در مداحی عادت جالبی داشت. به بلندگو، اکو و... مقید نبود. بارها می‌شد که بدون بلندگو می‌خواند.

برگرفته از جلد اول کتاب «سلام بر ابراهیم»