صفحات این شماره

تعداد بازدید : 151
دنیا به روایت تصویر


تلگراف- نگهبانی در سرما و زیر برف، روسیه

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

تعداد بازدید : 55
شیطان دشمنی آشکار است
حجت الاسلام والمسلمین قرائتی در تفسیر آیات 59 تا 62 سوره «یس» در پرهیز از وسوسه های شیطان و سرنوشت آن با این مضمون که «و (گفته میشود) ای گناهکاران و مجرمین! امروز (از نیکوکاران) جدا شوید. ای فرزندان آدم! مگر با شما پیمان نبستم که شیطان را اطاعت نکنید که همانا او برای شما دشمنی آشکار است و تنها مرا بپرستید که راه مستقیم همین است. امّا شیطان گروه زیادی از شما را گمراه کرد، پس چرا تعقّل نمیکردید؟» نکاتی را مطرح کرده اند که می خوانید:
1-قیامت روز فیصله و جدایی است. 2-خداوند (از طریق انبیا، عقل و فطرت) از انسان پیمان گرفته است.3-انسان، از دو حال خارج نیست، یا بنده خداست یا بنده شیطان. 4-دشمن بودن شیطان آشکار است. (فکری که سنگ و چوب را به جای خدا برای انسان جلوه میدهد در انحراف آن هیچگونه ابهامی نیست.) 5-راه مستقیم که هر شبانه روز در نماز از خدا میخواهیم، همان اطاعت از او و عبادت اوست. 6-از سرنوشت فریب خوردگان عبرت بگیرید. اندیشه در سرنوشت تلخ قربانیان فریب شیطان، راه نجات از وسوسهها و دامهای اوست.
تفسیر نور

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

تعداد بازدید : 87
یادش بخیر

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

تعداد بازدید : 85
نترسیدن از نام دشمن
یکی ﺍﺯ ﺍﻫﺎﻟﯽ ﺩﻩ ﺑﻪ اسم مش مراد به ﺻﺤﺮﺍ ﺭﻓﺖ. ﺍﺯ ﻗﻀﺎ ﺷﺐ ﺣﯿﻮﺍﻧﯽ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺣﻤﻠﻪ ﮐﺮﺩ. ﭘﺲ ﺍﺯ ﯾﮏ ﺩﺭﮔﯿﺮﯼ ﺳﺨﺖ ﺑﺎﻻﺧﺮﻩ ﺑﺮ ﺣﯿﻮﺍﻥ ﻏﺎﻟﺐ ﺷﺪ ﻭ ﺁﻥ ﺭﺍ ﮐﺸﺖ ﻭ ﺍﺯ ﺁﻥﺟﺎ ﮐﻪ ﭘﻮﺳﺖ ﺣﯿﻮﺍﻥ ﺯﯾﺒﺎ ﺑﻪ ﻧﻈﺮ ﻣﯽﺭﺳﯿﺪ، ﻣﺮﺩ ﺣﯿﻮﺍﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺩﻭﺵ ﺍﻧﺪﺍﺧﺖ ﻭ ﺑﻪ ﺳﻤﺖ ﺁﺑﺎﺩﯼ به ﺭﺍﻩ ﺍﻓﺘﺎﺩ. ﭘﺲ ﺍﺯ ﻭﺭﻭﺩ ﺑﻪ ﺩﻩ، ﻫﻤﺴﺎﯾﻪﺍﺵ ﺍﺯ ﺑﺎﻻﯼ ﺑﺎﻡ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺩﯾﺪ ﻭ ﻓﺮﯾﺎﺩ ﺯﺩ: «ﺁﻫﺎﯼ ﻣﺮﺩﻡ، ﻣﺶ مراد ﯾﮏ ﺷﯿﺮ ﺷﮑﺎﺭ ﮐﺮﺩﻩ!» ﻣﺶ مراد با ﺷﻨﯿﺪﻥ ﺍﺳﻢ ﺷﯿﺮ ﻟﺮﺯﯾﺪ ﻭ ﻏﺶ ﮐﺮﺩ. ﺑﯿﭽﺎﺭﻩ ﻧﻤﯽﺩﺍﻧﺴﺖ ﺣﯿﻮﺍﻧﯽ ﮐﻪ ﺑﺎ ﺍﻭ ﺩﺭﮔﯿﺮ ﺷﺪﻩ، ﺷﯿﺮ ﺑﻮﺩﻩ. ﻭﻗﺘﯽ ﺩﺭﮔﯿﺮ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﻓﮑﺮ ﻣﯽﮐﺮﺩ ﮐﻪ ﺳﮓ پیر ﻣﺶ ﺗﯿﻤﻮﺭ ﺍﺳﺖ، ﻭﮔﺮﻧﻪ ﻫﻤﺎﻥ ﺍﻭﻝ ﻏﺶ ﻣﯽﮐﺮﺩ ﻭ ﺑﻪ ﺍﺣﺘﻤﺎﻝ ﺯﯾﺎﺩ ﺧﻮﺭﺍﮎ ﺷﯿﺮ ﻣﯽﺷﺪ!
عصر ایران

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

تعداد بازدید : 66
نوبت پدر
وقتی به سن قانونی برای دریافت گواهینامه رانندگی رسیدم، پدرم قبول کرد که من را برای آموزش رانندگی به بیرون از شهر ببرد. پدرم با یک نیشخند در صندلی پشت سر راننده نشست. با تعجب از او پرسیدم: «پدر چرا صندلی کنار راننده ننشستی؟» پدر با خنده ای خاص پاسخ داد: «دخترم من سال هاست در انتظار این لحظه هستم! این که نوبت من بشود و تو پشت فرمان بنشینی و من با پاهایم به صندلی جلویی بکوبم!»
ترجمه: فرنگیس یاقوتی

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

تعداد بازدید : 71
کاریکلماتور

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

تعداد بازدید : 40
نیستی
تو نیستی
و بعد از تو
خاطره ها
سرشار از آواز سکوت است...
بهزاد محمودیان

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

تعداد بازدید : 0

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

تعداد بازدید : 89
اَبَر ماه گرفتگی

عکس: امین جوشش

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

تعداد بازدید : 141
دور دنیا

آدیتی سنترال- در روستایی کوچک در غرب سیبری، میلیون ها گربه در کنار هم زندگی می کنند. اولین بار یک زوج که مزرعه ای بزرگ در این منطقه داشتند، دو گربه را پرورش دادند، اما هرگز فکرش را هم نمی کردند که در کمتر از 50 سال، این دهکده محل زندگی هزاران گربه نژاد سیبری شود. «کوشلاندیا» نامی است که بومیان منطقه برای این دهکده انتخاب کرده اند و به معنای سرزمین گربه هاست.

آدیتی سنترال- «السی الر» زن 84 ساله آمریکایی تنها سکنه شهری به نام «موناوی» در نبراسکای آمریکاست. او هر سال خودش انتخابات شورای شهر را برگزار می کند و به خودش رای می دهد! طبق قوانین ایالتی برای این که بودجه برای شهر او در نظر گرفته شود، باید مالیات بپردازد تا حق برق کشی و لوله کشی آب به شهرش را دریافت کند. او همچنین مبلغی را به عنوان حمایت از دولت دریافت می کند که برای حفاظت از شهرش و تبدیل نشدن آن به شهر ارواح است!

شین هوا- صنعت مد همیشه زیر سلطه مدل های جوان بوده است و معمولا این افراد از 30 سالگی به بعد کنار گذاشته می شوند. اما یک شرکت طراحی مد تصمیم گرفته است روی این قوانین پا بگذارد. شرط سنی این شرکت پذیرش مدل های 45 سال به بالاست! مسن ترین مدل این شرکت روسی یک پیرمرد 85 ساله است. به استثنای یک فرد 45 ساله، جوان ترین مدل شرکت «اولدشکا»ی 60 ساله است.

آدیتی سنترال- زن رمالی که ادعا داشت می تواند زنانی را که از بچه دار شدن نا امید شده اند، با نوعی گیاه حامله کند در آفریقا دستگیر شد. او جوشانده گیاه مسمومی را به این زنان می داد که باعث حالت تهوع و درد های شکمی شدید و پف کردن آن ها می شد و ادعا می کرد که همه این ها نشانه ای از بارداری است! او مبلغ قابل توجهی برای این جوشانده عجیب سمی دریافت می کرد و از زنان می خواست به هیچ وجه به بیمارستان مراجعه نکنند. آن ها هم با وجود علایم شدید درد های شکمی این معجون را می خوردند تا بیشتر پف کنند!

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

تعداد بازدید : 85
زندگی سلام
* پارسال با بابام بحثم شد، گفتم بالاخره یک روز از این خونه می رم. الان یک ساله هر روز موقع شام و ناهار می گه به به، شما که هنوز نرفتی!
* این ترم از واحدهام خیلی راضی بودم، ترم بعد هم همینا رو برمی دارم!
* اسم سرخ پوستی چای نبات می شه علاج هر درد!
* دبستانی که بودیم وقتی نمره پایینی می گرفتیم می گفتن «بچهتون باهوشه ولی بیدقته». تو زمان دانشگاه هم همین حالت وجود داره، فقط اسمش شده مشروطی!
* وقتی شب می مونی جایی، می فهمی پریز کنار تختت چه نعمتی بوده و قدرش رو نمی دونستی!
* اگه توی یک جزیره گیر کردی و روزهای هفته از دستت در رفت، راحت می تونی اون روزی رو که صبح زود از خواب بیدار می شی و دیگه نمی تونی بخوابی جمعه فرض کنی!
* محمد رضا گلزار فکر کرد خوانندگی هم مثل بازیگریشه، بدون هیچ هنری فقط خوشگل و خوش تیپ باشه کافیه و کارش می گیره که مثل این که درست هم فکر میکرد!

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

تعداد بازدید : 100
بچههای مردم

از این یه سال و نیمی که این بچه از خدا عمر گرفته، یه سال و چهار ماهش رو خونه ما بوده، دو ماهش رو خونه خودشون. چون ما یه بار یه اشتباهی کردیم بعد زایمان این همسایهمون گفتیم: «الهییی چه بچه نازی» اینم فکر کرد که این جمله به این معناست که: «ما بچه نداریم ولی بچه شما رو این قدر دوست داریم که حاضریم شما بری سرِکار، مهمونی، باشگاه، خرید، سفر و... ما نگهش داریم» البته اشتباه خودمون بود. بالاسر همون نوزاد یه سری میگفتن این نوزاد شبیه بچه قورباغه است، یه چیزی میدونستن. قطعا نمیخواستن روشون توی روی پدر و مادر این بچه باز شه.
بابا این پدر و مادر من اگه الان آمادگی بچهدار شدن داشتن که خودشون بلد بودن، سه تا میآوردن. البته به نظر همسایه مون بچه دار شدن آمادگی نمیخواد... کاری نداره که. برای همین هی ازمون میپرسه: «شما بچه نمیارین؟ اون قدرا هم که فکر میکنین سخت نیستا. چشم رو هم میذارین بزرگ میشه» تز اصلیش هم برای این که بچه رو میذاره خونه ما اینه که آمادگیمون برای بچه بعدی بالا بره، نه تو رو خدا! بیا منت هم سرمون بذار. بله منم اگه بچه ام رو میذاشتم خونه همسایه همین نظر رو داشتم. ولی جدا از اینا به نظرم بیشتر میخواد مطمئن بشه که کارت باشگاهش رو یه سال دیگه تمدید کنه یا نه!
زهرا فرنیا

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

تعداد بازدید : 106
جوان ترین گلزن دربی


ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

تعداد بازدید : 99
تقلب بی موقع!

سوتی های بامزه تون رو در تلگرام به شماره 09215203915 بفرستید.

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

تعداد بازدید : 50
ما ایرانیهای نقدپذیر
یکی از خوبیهای ما ایرانیها این است که اصولا خیلی آدمهای نقدپذیری هستیم. فرقی هم ندارد، چه مردم و چه مسئولان همه انتقاد را با دل و جان روی هوا میزنیم. مثلا به تازگی یکی از فرمانداران وقتی دید خبرنگاری از او فیلم میگیرد که چند وقت پیش در رسانهاش عملکرد او را نقد کرده بود، بهش گفت: عزیزم یا فیلم نگیر یا میزنمت می اندازمت بیرون. البته عزیزمش را کمی آرام گفت و احتمالا خیلیها نشنیدند اما من توی ویدئوچک از روی لبخوانی بهش رسیدم. الان شما میتوانی هر روز ببینی که مسئولان در حالی که دارند به خودشان نمره هجده، نوزده و بیست میدهند از مردم میخواهند ازشان انتقاد کنند و هر چه دل تنگشان میخواهد بگویند. البته در کنارش از مردم انتظار دارند که موقع بحران هم مسئولیت خودشان را به خوبی انجام دهند. (قابل توجه آقای دایی و خیابانی) واقعا ما که توی برف اخیر خیلی خجالت کشیدیم که نیامدیم نمکدانهایمان را توی کوچه خالی کنیم یا درختان را بتکانیم. قول میدهیم برفهای بعدی جبران کنیم تا آقایان شهردار بدون عذاب وجدان بتوانند بیست را به خودشان بدهند.
اصلا شما همین صبح شنبهای میتوانی امتحان کنی و الان بروی اتاق رئیس ات و ضمن عرض خسته نباشید از او یک انتقاد کوچولو کنی، مثلا بگویی: «رئیس بزرگوارم، کاش حداقل کت و شلوار را با کفش کتونی صورتی ست نمیکردید!» اگر رئیس ات با روی گشاده و چهرهای بشاش برگه تسویه حسابت را دستت نداد، هر چی دوست داشتی بیا توی ستون ما و شما به من بگو. شاید شما حواستان نباشد اما همین روی گشاده خیلی مهم و زیباست و برخلاف خارجیها که معمولا ادای گشادهروها را درمیآورند، این که ما ایرانیها از خودمان نشان میدهیم کاملا واقعی و از ته دل است.ما ایرانیها اصلا از دیرباز همین طور آدمهای اهل انتقادی بودیم و زمانی که ملل دیگر از حشرات تغذیه میکردند و صخرهها را گاز میزدند، ما در این سرزمین در هر غار، سوراخ «انتقادات و پیشنهادات» داشتیم که همه میتوانستند نظرشان را روی پوست بز، پر پرنده یا برگ درخت بنویسند و داخلش بیندازند. همین است که الان شما به هر اداره و سازمانی بروی، حتما یک صندوق انتقادات و پیشنهادات میبینی که میشود از طریق آن با مدیران ارتباط برقرار کرد. مدیران هم حتی به تندترین و گزندهترین نقدها هیچ واکنش نامعقولی نشان نمیدهند، حالا این که کلید صندوق انتقادات و پیشنهادات را کسی ندارد و سالی یک بار هم باز نمیشود، در این موضوع بیتاثیر نیست!
محمدعلی محمدپور

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

تعداد بازدید : 107
باس ماس

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

تعداد بازدید : 67
ما و شما
* بابت چاپ شعر طنز شوخی و اندکی صبر ازتون ممنونم. خیلی باحاله. علی کشته گر، درگز
* در مطلب «دیاسپوراها»، از ایرانی ها با جمعیتی حدود پنج میلیون نفر نامی برده نشده!
* فکر کنم اصلا آق کمال یک شخصیت خیالی است و طبق معمول نویسنده اش یا صابری است یا کاردار!
* آقکمال جان؛ با این برف و بورانی که بر شهر ما حاکم است، پیشنهاد می کنم شهرمان میزبان المپیک ورزش های زمستانی شود. آیا جناب عالی با پیشنهاد این حقیر موافقید؟!
آق کمال: والا مو کوچیکتر از اویم که در ای باره نظر بدم، ضمن ای که هنوز تو کف پیام بالاییم که گفتن مو خیالی ام!
* عکس نفس آتشین در بخش «دنیا به روایت تصویر» خیلی زیبا بود. مخصوصا اون یکی لاما که با اخم به دوربین نگاه می کنه!
* مطلب آقای کاردار «چگونه از کار بر کنار نشویم» عالی بود، ممنون.
* نازنین، همسرم از این که 26 بهار از زندگی ات را در کنار من بودی، ازتو ممنونم. 14بهمن تولدت رو بهت تبریک می گم. همسرت رضا
پاسخ خفن استریپ شماره قبل: جانشین - سربرگ - سیراب شیردان

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.