پیامبر اکرم(ص): هر که
جامه ای می پوشد، باید پاکیزه اش نگه دارد.
الکافی
ذکر روز شنبه
صد مرتبه «یا رب العالمین»
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
«یرسل علیکما شواظ...» کلمه «شواظ» به معنای شعله بی دود آتش است. مجمع البیان هم آن را به شعله سبز رنگی معنا کرده است که از آتش برمی خیزد، کلمه «نحاس» به معنای دود است و راغب آن را به شعله بی دود معنا کرده است، می فرماید: آتشی سبز رنگ و بدون دود یا به شکل دود بر شما مسلط می کندو آن وقت دیگر نخواهید توانست یکدیگر را یاری کنید. «فلا تنتصران» یعنی نمی توانید یکدیگر را نصرت دهید و بلا را از یکدیگر برطرف کنید، در نتیجه همگی از رنج آن رهایی یابید، برای این که آن روز همه اسباب از کار می افتند و هیچ حافظی از امر خدا وجود ندارد.
تفسیر المیزان
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
بیماری از بهلول برای دفع مرضش سرکه هفت ساله خواست. بهلول گفت: «سرکه هفت ساله دارم ولی به کسی نمی دهم!» بیمار پرسید: «چرا نمی دهی؟» بهلول پاسخ داد: «اگر می خواستم بدهم که هفت سال نمی ماند!»
برگرفته از «حکایت های بهلول دانا»
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ما کارگرای سرگردون، کس و کاری نداریم. تو دنیا هیشکی نیست که به فکر ما باشه! هیشکی دلش برای ما نمی سوزه!
لنی:«اما ما دوتا که نه... قصه حالامونو بگو!» جورج: «آره، ما دوتا فرق داریم، ما دوتا غیر از همه ایم، برای این که من تو رو دارم.»لنی: «منم تو رو، ما همدیگه رو داریم، ما دلمون برای هم می سوزه.»
برگرفته از «موش ها و آدم ها»
اثر جان اشتاین بک
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
دیگر با پروانه ها
قرار می گذارم عصرها
که نزول اجلال نموده
بر گل های مسیر و همان اطراف
کمی پرگشایی کنند تا
این دل پرواز طلب سبک شود
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
در دل غار «سن بیتوس» در کشور سوئیس گردشگران با تابلویی رو به رو می شوند که روی آن نوشته شده «کوه نور» که برای ما ایرانیان نام آشنایی است. این بخش از غار به دلیل شباهت اش به جواهر کوه نور این گونه نام گذاری شده است. الماس کوه نور زمانی بزرگ ترین الماس برش خورده دنیا بود که نادرشاه افشار از هند به غنیمت آورد، اما بعد دست به دست به ملکه بریتانیا رسید و بخشی از تاج وی شد. این جواهر معروف اکنون در بریتانیا نگهداری می شود.
دکتر ناصر مکارم، استاد دانشگاه اسکاتلند
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
سحر اقنوم- همیشه زمان حضور و غیاب در کلاس، وقتی استاد نام یکی از بچه ها را می خواند، کسی به جای او حاضر می گفت. تا این که یک روز استاد دوباره اسم ها را خواند و خواست هرکس فامیلش خوانده می شود دستش را هم بالا ببرد تا همه را ببیند. این بار هم اسم آن دختر حاضر خورد اما تعداد دانشجویان در کلاس یکی کمتر از لیست حضور و غیاب بود. ما که خیلی کنجکاو شده بودیم به استاد پیشنهاد دادیم زمان خواندن اسم ها، بچه ها از کلاس خارج شوند تا متوجه شویم چه کسی نیست. استاد این کار را انجام داد. نوبت اسم من که رسید، گوشی استاد زنگ خورد و رفت بیرون. تنها من مانده بودم و دو اسم، منتظر برگشتن استاد بودم که صدایی از پشت سرم شنیدم. برگشتم عقب، استاد بود...
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
کافی است نیت کنید چند دقیقه تلویزیون تماشا کنید، انواع و اقسام قرعه کشی های اغواگر به سراغ تان می آید؛ حالا قرعه کشی وسط فینال پرهیجان جام جهانی را می شود تحمل کرد، اما قبل، حین و بعد از بازی های ضعیف لیگ برتر خودمان دیگر نوبر است. بازی هایی که از اول تا آخرش بعضی تماشاگران در حال سنگ پرانی و فحاشی هستند و گزارشگر هم با حرف های عجیب به طور ضمنی سعی در توجیه رفتار همان بعضی از تماشاگران دارد. بازی بی کیفیتی مثل پرسپولیس و استقلال اهواز که به خاطر خطاهای زیاد و سنگ پرانی مدام برخی تماشاگران قطع می شود، به خودی خود شکنجه واقعی است و با رپرتاژ قرعه کشی های 100 میلیونی دیگر تبدیل به تجربه ای فراتر از شکنجه می شود. مجال گپ خودمونی ما کم است و گرنه می شد کلی از بازی و گزارشگر و عوامل دیگرش به خصوص سرمربی تیم میزبان و حرف های عجیب اش گفت و ماجراها را نقد کرد. اما فعلا از همان قصه قرعه کشی ها بگوییم کافی است.
مادرم یک داستان جالب را به نقل از مادرش برایم تعریف می کرد. قصه پسر جوانی که کل دارایی خانواده را برای تجارت به بازار می برد و آن جا با فردی روبهرو می شود که «پند» می فروشد. کل پولش را می دهد و سه پند جالب از آن مرد می شنود و همان پندها طی حوادثی زمینه تحول مادی و معنوی زندگی او و خانواده اش را فراهم می کنند. البته ابتدای ماجرا، خانواده از این که پسر جوان به جای خرید کالایی پر سود رفته پولش را بند پند کرده شاکی می شوند اما در آخر همه می فهمند با ارزش ترین چیز در زندگی که هیچ وقت قیمت اش افت نمی کند و به سرقت هم نمی رود همین آگاهی ناشی از پندهاست. خلاصه طبق قصه های قدیمی باید کار می کردیم و زحمت می کشیدیم و پول را خرج دانایی می کردیم. اما حالا تلویزیون ما که قرار است دانشگاهی در ابعاد ملی باشد با تاکید روی مشکلات مالی مردم یک شبه پولدار شدن را ترویج می کند و اصالت عجیبی به پولدار شدن می دهد. هر روز و در هر برنامه ای که پربیننده است این اتفاق تکرار می شود و با این وضع عجیب نیست ملت پولی به کتاب و روزنامه ندهند و مدام افسوس بالا و پایین رفتن قیمت دلار و سکه را بخورند. خود ورزشی هم که جای توسعه اخلاق و رفاقت نباشد خروجی سکوهایش می شود چیزهایی که نمی شود به زبان آورد.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
گاردین| فروش پنکه دستی در خیابان به بهانه گرم شدن بی سابقه هوا در عرض 111 سال گذشته، سئول کره جنوبی
فرانس پرس| همزیستی پروانه و زنبور
رویترز| مسابقه سرخپوستان بومی آمریکا
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
حواسم بهتون هست، زمستون باز بگین دلم واسه تابستون تنگ شده با شیلنگ کبودتون می کنم!
این رستوران باکلاس هایی که تو بشقاب شون اندازه دو تا قاشق برنج می ریزن، هدفشون چیه دقیقا؟ چرا آدم رو مجبور می کنین با خودش نون بیاره تو رستوران؟!
دیروز یک خرید آنلاین کردم؛ تا الان چهار بار موقعیت مکانی اش رو چک کردم ببینم کجاست. دیگه کالایه، الان پیام داد عزیزم داریم می ریم تو تونل آنتن نداریم؛ نگران نشو!
وضعیت اون قدر بغرنجه که وزیر کار، بیکار شده... بعد انتظار دارند ما با مدرک کاردانی از دانشگاه پشتکوه تپه چشم بازار رو کور کنیم!
اون قدر که گوشی من تلاش میکنه بگه باتری نداره، اگه انرژیش رو نگه میداشت، کار من راه میافتاد!
می خوام یک کتاب بنویسم با عنوان «چرا شب ها نمی خوابیم؟» و تمام صفحاتش با «بی نازنین 14» بنویسم «چون مرض داریم. چون مرض داریم. چون مرض...»!
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
گران ترین کتاب دنیا
آدیتی سنترال- اگر از عاشقان ماشین «فراری» باشید، احتمالا با 30 هزار دلار پول هیچ وقت به آن دست پیدا نمی کنید، اما می توانید کتابی را بخرید که این برند لاکچری از تاریخ ماشین فراری تهیه کرده است! ممکن است فکر کنید این مبلغ بالایی برای یک کتاب است اما باید بدانید که این یک کتاب ساده نیست. این کتاب دارای یک میز از جنس آلومینیوم است که کتاب در آن قرار دارد و موقع باز شدن، روی آن قرار می گیرد. بدنه استیل کتاب، شبیه سیلندر و موتور «فراری 12» است و جلوه زیبایی به این کتاب بخشیده است.
شستن ظرف بدون کثیف شدن دست ها
آدیتی سنترال- بیشتر مردم از شستن ظرف ها متنفرند. به خصوص اگر ظرف های زیادی کثیف باشد و مجبور باشند آشغال شان را تمیز کنند. یک شرکت ژاپنی دستگاهی را طراحی کرده که یک بازوی متحرک دارد و به صورت هوشمند متوجه کثیفی و آشغال ظرف می شود و آن را تمیز می کند. تنها کاری که شما باید انجام دهید، قرار دادن دستگاه در بالای ظرف ها برای شروع حرکت دورانی شست و سو است.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ما را که درد عشق و بلای خمار کشت
یا وصل دوست یا می صافی دوا کند
جان رفت در سر می و حافظ به عشق سوخت
عیسی دمی کجاست که احیای ما کند
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
روان شناسان در مقابله با بحرانهای زندگی برای انسان پنج مرحله قائل هستند. راستش ما در برخورد با خبرهای این روزها این پنج مرحله را از سر میگذرانیم و در واقع مدام این قضیه را با گوشت و پوستمان تجربه میکنیم.
مرحله اول، مرحله انکار است. فرض کنید خبری که ما میشنویم به همین صراحت است: «170 هزار تن کاغذ در گاوداریها احتکار شدهاند». خب ما اولش مسئله را به کلی انکار میکنیم و با خودمان میگوییم اصلا گاوها را چه به کاغذ؟ اصلا تا وقتی یک گاوداری میتواند لاستیک توی گاوداری انبار کند یا برود با ارز دولتی، گوشی موبایل وارد کند چرا به صنعت کاغذ وارد شود؟ اما به هرحال این مرحله گذراست و ما وقتی گاوها را میبینیم که در حال نشخوار کاغذها هستند مجبور میشویم دست از انکار برداریم و با خودمان نجوا کنیم: «چیزها دیدم در روی زمین، در چراگاه نصیحت گاوی دیدم کاغذ میخورد...».
مرحله دوم به این شکل است که ما از این خبرها دچار خشم میشویم. مثلا با عصبانیت سه بار فریاد میزنیم: «چرا کاغذها را میریزی تو گاوداریها؟» در حقیقت در این مرحله مدام تلگرام را زیر و رو میکنیم و خبر را میخوانیم که دست آخر از عصبانیت گوشی را میکوبیم به دیوار، حالا کار نداریم که بعدش مثل چی از کارمان پشیمان میشویم، اما به هر حال خشم خودمان را نشان میدهیم و به همه ثابت میکنیم از نظر خشمگینی توی دنیا رئیس کیست.
مرحله سوم چانهزنی است. ما در این مرحله، گوشی درب و داغان خودمان را چسبکاری میکنیم و دوباره خبرها را میخوانیم و شروع میکنیم به چانهزنی که ان شاءا... 170 هزار تن کاغذ نبوده و 169 هزار تن کاغذ بوده است. البته واقعا نمیدانیم چه فرق خاصی میکند، ولی ما عادت داریم حتما چانه را بزنیم و کلا بدون چانه زدن هیچ کاری بهمان نمیچسبد.
مرحله چهارم که اتفاق میافتد مرحله افسردگی است. در این مرحله با درد بیکاغذی توی روزنامه مینشینیم به در و دیوار نگاه میکنیم و از خودمان میپرسیم حالا روزنامهها را روی چی چاپ کنیم، روی پاپیروس؟ روی سنگ؟ رو ی درخت؟ روی پر پرنده؟
و اما مرحله پنجم را بهش میگویند مرحله پذیرش. در واقع به این جای کار که میرسیم خیلی ریلکس اخباری را که میشنویم، قبول میکنیم و میپذیریم که خب 170 هزار تن کاغذ واقعا توی گاوداری است و کاریش هم نمیشود کرد. این جاست که حتی وقتی خبر میرسد مسئولان عزیز تصمیم گرفتهاند به مناسبت روز خبرنگار به خبرنگاران قبر رایگان بدهند هم دیگر راحت میپذیریم، نه مرگ را انکار میکنیم، نه خشمگین میشویم، نه سر اندازه قبر چانه میزنیم و نه افسرده میشویم، بلکه خیلی راحت میپذیریم که این شتری است که درِ خانه همه میخوابد.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
به تازگی تصویری در شبکه های اجتماعی بازپخش می شود که در توضیح آن نوشته شده «خلاقیت در تولید مترسک» اما جالب است بدانید این عکس متعلق به کشاورزی چینی است که پس از این که همسرش منزلش را ترک کرد و باز نگشت، وی از شدت غصه سر به چمنزار گذاشت و سال ها در میان علف ها زندگی کرد و فقط علف خورد تا سرانجام به این حال و روز افتاد. از سوی دیگر برخی منابع خبری در توضیح این عکس مدعی شده اند این موجود نیمه انسان، نیمه گیاه، سال ها پیش در جنگل های آمازون دیده شده و عکس اش به صورت اتفاقی از آرشیو ناسا به بیرون درز کرده است.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
داستانک، ترسانک، سوتی، شعر، عکس و هر ایده بامزه و جالب خود را به پیامک 2000999 یا شماره 09215203915 در تلگرام بفرستید.
* آقکمال؛ جناب عالی اگه آقکمال نبودید دوست داشتید جای چه شخصیتی باشید؟!
آق کمال: الان نون توی آقازادگیه، دوست داشتم آقازاده آق کمال باشُم!
* دوست خوبم ستایش عزیزم، تولدت آغاز زیبایی هاست، هزاران گل یاس سپید تقدیم ات می کنم. دوست ات شکیبا
* تقدیم به همسرم: حال و روزم دوباره زار شد، غصه در زندان برایم کار شد، بهترین ایام عمرم خوار شد، بس که نالیدم صدایم تار شد... بهرام طاهری
* و تو آن شبنم عشقی که با آمدنت به روزگار تیره و تارم رنگ مهر و وفا بخشیدی. بیستم مرداد تولد دخترمه، فاطمه جان تولدت مبارک. بابا احمد
* همسر عزیزم آقا رضا محسنی نیا، 20 مرداد تولد 40 سالگی ات مبارک. الهی 140سالگی ات رو ببینم.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.