تعداد بازدید : 83
دنیا به روایت تصویر
آسوشیتدپرس| دیوار یخ نوردی، جمهوری چک
گتی ایمیج | کتاب فروشی با قفسه ها و آینه کاری زیبا، چین
رویترز| دانشمند پرنده شناس و یک جغد خاکستری دو ساله، روسیه
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
تعداد بازدید : 24
حدیث روز
پیامبر اکرم(ص): خدایا! آموزگاران را بیامرز، عمرشان را دراز و کسبشان را با برکت کن.
تاریخ بغداد
ذکر روزیک شنبه
صد مرتبه «یا ذاالجلال و الاکرام»
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
در محضر بزرگان
تعداد بازدید : 37
ایمان به معاد
استاد محمدرضا حکیمی می فرمایند:معاد یعنی اعتقاد داشتن به این که انسان، به سوی خداوند باز می گردد و در نزد او حاضر می شود و به پاداش اعمال خود می رسد. اعتقاد به معاد از نظر تربیت دینی، اهمیت بسیار دارد. ممکن است مردمان بسیار از سرزمین های مختلف و از زمینه های اعتقادی و تربیتی گوناگون، به مبدأیی و اصلی برای عالم معتقد باشند، اما ایمان به خدا، دینداری و دینباری، حقیقتا، در ایمان به معاد و ایمان به بازگشت به خدا و حضور نزد خدا، معلوم می شود و نتیجه می دهد.
«بعثت، غدیر، عاشورا، مهدی»
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
تعداد بازدید : 34
قرار مدار
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
تعداد بازدید : 21
تفأل
این خرد خام به میخانه بر
تا می لعل آوردش خون به جوش
گر چه وصالش نه به کوشش دهند
هر قدر ای دل که توانی بکوش
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
دی روزنامه
تعداد بازدید : 33
درس هایی که از باخت تیم ژاپن می گیریم
نویسنده : علیرضا کاردار | طنزپرداز
سرانجام جام ملتهای آسیا تمام و قهرمان مشخص شد و متاسفانه بازی ردهبندی هم نداشت که دستکم آن جا هم بیشتر حرص بخوریم و بعد در حالی که چیزهای بیشتری از ارزشهایمان کم نشده، مسابقات را ترک کنیم. به هرحال همانطور که ژاوی پیشبینی کرده بود، شد. اولین روزی که نتیجه پیشبینی ژاوی اعلام شد، آقای خیابانی با حالت تمسخر- متلک گونهای گفت اگر به من هم دلار نفتی میدادند، میگفتم قطر به فینال میرسد که خب باز هم آقای خیابانی نشان داد در گفتن جملات قصارحرف اول را میزند و هنوز فرق صحبت کارشناسی با متلک غیرکارشناسی را نمیداند. بگذریم، قرار نیست با ذکر مثالهای بیشمار از هنرنماییهای استاد خیابانی، خاطره آلمانی و ژاپنی حرف زدن ایشان با اشک و شور و شعور بیشتر را فراموش کنیم!
ژاپن که به ما سه تا زده بود، سه تا از قطر خورد و دستش به جام نرسید، همان ژاپنی که از حرص باختمان میخواستیم کف تمام ورزشگاه پوست تخمه بریزیم تا تماشاگرانش جمع کنند و مسخرهشان کنیم و وقتی بازیکنان ما در حال اعتراض به خطای خیالی بودند و گردن بازیکنانشان را میشکستند و حرکات منشوری رو به آن ها انجام میدادند، بازیکنان آن ها به ما گل میزدند!
از این باخت دو درس میگیریم. اول این که ژاپنیهایی که آخر فناوری هستند، نتوانستند مقابل دلارهای نفتی قطریهایی که با آن دلارها علم روز را به کار گرفته بودند، دوام بیاورند. پس یاد گرفتیم که پاسخ علم بهتر است یا ثروت، این است که: علم همراه با ثروت بهترین است! مسئله بعدی استوری بهداد سلیمی، وزنهبردار قدر کشورمان است که بعد از شنیدن خبر پاداش چند صد میلیونی فوتبالیستهایمان اعصابش به هم ریخت و از خجالت بعضیها درآمد. پس درس دوم این که تصور کنیم اگر قرار بود فدراسیون ژاپن با فوتبالیستهایشان که بازنده فینال بودند همان رفتاری را که فدراسیون ما با تیممان داشت، داشته باشد، خود بازیکنان ژاپنی نه تنها یک «ین» پاداش نمیگرفتند که همانطور دولا و در حال عذرخواهی از هواپیما پیاده میشدند و حتی اگر توی فرودگاه کسی با دسته و حلقه گل به استقبالشان میرفت، همانجا «هاراگیری» میکردند! البته بعدا که خشم بهداد سلیمی فروکش کرد، معذرت خواست و شانس آوردیم «حامد بهداد» به این موضوع واکنش نشان نداد، وگرنه در یک حرکت سامورایی- نینجایی، کل فدراسیون را متلاشی میکرد و درس سوم را هم به سختی می گرفتیم!
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
نیم دقیقه ای
تعداد بازدید : 53
علاقه دختر و پدر
دو دختر دانشجو بعد از پایان کلاس به سمت خانه می رفتند که از جلوی یک بانک رد شدند. اولی با حسرت گفت: «خیلی دلم می خواد توی یک قرعه کشی 100 میلیون دلار برنده بشم... درست مثل پدرم!»
دومی با تعجب پرسید: «وااای... باورم نمیشه پدرت 100 میلیون برنده شده باشه!»
اولی گفت: «نه بابا! پدرم هم مثل من دوست داشت که برنده بشه!»
ترجمه و تصویرسازی: فرنگیس یاقوتی، سعید مرادی
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
تعداد بازدید : 0
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
تعداد بازدید : 22
ما و شما
* چقدر از فوتبال می نویسید؟ کم در اطراف مان فوتبال می بینیم و می شنویم، تا روزنامه و زندگی سلام را هم باز می کنیم از فوتبال نوشته! بس کنید، خسته شدیم!
* این جانب ساکن روستا هستم، به دلیل تصادف و سه میلیون تومان پول، زندگی ام دارد از هم می پاشد. یعنی در این زمانه خیری پیدا می شود مشکل من را حل کند و من هم در آینده قرضش را اداکنم؟ با تشکر، از قوچان
* چقدر خوب که داستان چاق و لاغر دارین! من دهه شصتی هستم و عاشق این برنامه کودک بودم، به خصوص برام یادآور دهه فجر و جشن هاست. لطفا با قدرت ادامه اش بدین ببینیم چی میشه آخر داستانش! مصطفی محمودی
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
تعداد بازدید : 60
سه نقطه
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
اندکی صبر
تعداد بازدید : 27
گندم زار
نویسنده : امیر برقبانی
فقط تو
گندم زار گیسوانت را
به دست باد بسپار...
از نسیم واژه گرفتن
غزل و شعر نوشتن
همه یکجا با من!
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
تعداد بازدید : 7
مارپیچ(سختی 60 ٪)
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
مسابقه چی شده؟
تعداد بازدید : 68
مد تراشه مدادی رسید!
سلام. این بار یه عکس عجیب برای مسابقه داریم که فقط دیدنش هم خنده داره! حالا شما باید برای این عکس، یک شرح حال یا دیالوگ بامزه بنویسید و تا ساعت 24 فردا شب (دوشنبه) برای ما به پیامک 2000999 یا شماره 09354394576 در تلگرام بفرستید. حتما کلمه «چی شده؟» و نام و نام خانوادگی تون رو هم بنویسید. بانمکترین و خلاقانهترین جملهها که اسم نویسنده دارن، روز چهارشنبه به اسم خود نویسندهها چاپ میشه. همیشه خوش باشید. و حالا چند نمونه:
* وقتی می رسی دم در خونه و می بینی صاحبخونه ایستاده تا اجاره خونه 3 ماه عقب افتاده اش رو بگیره و فوری با هرچی دم دسته استتار می کنی!
* وقتی دم عیده و از بس پوشاک گرون شده، دسته جمعی این شکلی می ریم عید دیدنی!
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
دور دنیا
تعداد بازدید : 70
چالش شلوار جین یخ زده
فاکس نیوز- مردم آمریکا و اروپا با آمدن گردباد قطبی و رسیدن دما به کمتر از منفی 30 درجه از این واقعه استفاده کرده و چالش شلوار یخ زده راه انداختهاند! در این چالش شلوارهای یخ زده خود را به صورت ایستاده و حالت های خنده دار در برف قرار میدهند و عکسهای جالبی از آن ها را در فضای مجازی منتشر می کنند. البته این روزها این چالش فقط محدود به شلوار جین آبی نبوده و تصاویر جالبی از لباس فرم کاراته، لباس بچگانه و... یخ زده هم دیده می شود!
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ترسانک
تعداد بازدید : 39
مجسمه مهربان
نویسنده : ناصر علیرضایی
وقتی چشمانم را باز کردم، صدایی گفت: «به هوش اومد... به هوش اومد...» روی تخت بیمارستان بودم، چند نفر اطرافم ایستاده بودند، سرم درد می کرد و دهانم خشک شده بود. یک نفر با مهربانی دستم را فشرد، دقت کردم و همکارم را شناختم، اشک هایش جاری بود، گفت: «به خدا تقصیر من بود، من رو ببخش... فراموش کردم بگم یکی از پله های زیرزمین شکسته...» و بعد به گریه افتاد. به مغزم فشار آوردم تا بالاخره یادم آمد آخرین بار همکارم کلید منزلش را به من داد و گفت: «یک گلدان بزرگ و یک مجسمه دکوری سفارش دادم. پولش رو هم پرداخت کردم، شما فقط زحمت بکش برو بیارشون خونه ما و بذار توی زیرزمین.» همکارم رفت که مادرش را از شهرستان بیاورد، من هم رفتم دنبال سفارش. مجسمه با لپ های قرمز و خندان در حال نواختن ساکسیفون و تقریبا همقد خودم بود، درخت گلدان هم دست کمی ازش نداشت. با وانت آوردمشان منزل همکارم.
چراغ حیاط را روشن کردم. مجسمه را بغل کردم و از پله های زیرزمین پایین رفتم. هرچه دنبال کلید برق گشتم پیدا نکردم، کورمال کورمال مجسمه را گذاشتم روی زمین و رفتم گلدان را آوردم توی زیرزمین... عجیب بود. دیدم مجسمه نیست، اول فکر کردم افتاده روی زمین، هرچه گشتم نبود... ترس برم داشت، احساس کردم صدای شیپور شنیدم... ناگهان دیدم مجسمه کنارم ایستاده و نفسش به صورتم می خورد... به آرامی گفت: «بهتر نیست لامپ رو روشن کنی...» با تمام قدرت به طرف پله ها دویدم، سرم محکم به چارچوب بالای در خورد.
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
تعداد بازدید : 46
کاریکلماتور
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
تعداد بازدید : 49
تاپخند
نوشته ساعت تردد خودتون رو جوری تنظیم کنید به اوج ترافیک مترو و ... نخورید، والا منم دوست دارم ساعت ۱۱ برم سرکار اما رئیسم بعد از ۹ برسم از حقوقم کم میکنه!
حواستون پرت جنگیدن علیه جبهه حامد همایون و بهنام بانی بود که «آهای عالیجناب عشق» از پشت حمله کرد!
گنجشکها یه جوری زود بیدار میشن که انگار برای صبح زود بیدار شدن حقوق میگیرن ماهیانه، اونم به دلار!
ظاهرا حتی حسام نواب صفوی هم نمیتونه جلوی تولید سری فیلمهای «سریع و خشمگین» رو بگیره!
کاش ژاوی پیشبینی کنه چند روز دیگه من پولدار می شم!
یه قانونی هست که میگه تو وقتی پیام من رو فردا جواب میدی من چرا پیام تو رو دو ماه دیگه جواب ندم؟!
سال ۲۰۱۹ شد شما هنوز دنبال رازهای لاغری هستید!؟ رازش کنار گذاشتن تنبلی و ورزش کردن است!
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.