جک پسری است که کفشهای ورزشی قدیمیاش را خیلی دوست دارد. اما مادر جک اصرار دارد تا برای او یک جفت کفش نو بخرد. کفشهای جدید جک برای او مشکلساز میشود. چون آنها خیلی عجیب هستند. دوستان خوبم، شما میتوانید ماجرای جک و کفشهایش را در کتاب «کفشهای هیولایی» نوشته اما لیبورن بخوانید. این کتاب را فروزنده داورپناه ترجمه کرده و نشر پیدایش ویژه شما عزیزان ۶ تا ۱۲ سال به چاپ رسانده است.
برشی از کتاب
با انگشتهایی لرزان، شروع کردم بند کفشها را باز کنم. نالیدم و گفتم: «نمیتوانم آن ها را دربیاورم!» مامان گفت: «به خانه که رسیدیم؛ درشان بیاور.» و به طرف صندوق به راه افتاد. مثل یک فیل، گُرُپ گُرُپ کنان دنبالش راه افتادم. مامان! دست نگهدار! اما مامان داشت پول کفشها را حساب میکرد و من داخل یک جفت کفشِ هیولایی گیر افتاده بودم!