پرونده
تعداد بازدید : 111
شــکــارچی شکوه دماوند
گفتوگو با «مجید بهزاد» که در 10 سال اخیر 100 سفر به دماوند برای ثبت عکسهایی از آن در شرایط جوی گوناگون داشته به بهانه روز جهانی عکاسی
نویسنده : محمدعلی محمدپور | روزنامهنگار
آنجا که ملکالشعرای بهار میسراید: «ای دیو سپید پای دربند/ ای گنبد گیتی ای دماوند» گویی که تصویری از شکوه دماوند را مقابل خودش داشته و این شعر را سروده است. هم اکنون بیشتر ما ایرانیها، اگر هم شخصا نتوانیم به دماوند یا هر مکان طبیعی دیگر در ایران برویم، عظمت و شکوه این مکانها را میتوانیم به مدد تصاویری که از آنها به دستمان رسیده تجربه کنیم. امروز یعنی 19 آگوست، روزجهانی عکاسی است و به همین بهانه در پرونده امروز زندگی سلام، گفتوگویی با «مجید بهزاد» عکاس تلاشگر ایرانی انجام دادهایم که بیش از 10 سال است با پروژه عکاسی دماوند، تصاویر بینظیر و درخشانی از این قله باصلابت به ثبت رسانده است. بهزاد متولد سال 59 است و به گفته خودش از روی علاقه تمام این سالها از زوایای مختلف با همراهی دو دوستش دماوند را با دوربین نشانه رفته و لحظات درخشانی را ماندگار کرده است. با او علاوه بر عکاسی، ویژگیهای عکس خوب و ... درباره پروژهاش هم صحبت کردهایم.
شکوه دماوند وصف نشدنی است
ایستادن مقابل آن عظمت و شکوه بیشک باید حس ویژهای به آدم بدهد. بهزاد هم بارها در خلال صحبتهایش به این حس ویژه و عجیب اشاره میکند و میگوید: «واقعیت مشخص این است که بعضی حسها را به هیچ شکل نمیتوان به گفتار درآورد. میتوانم بگویم لحظاتی چنان تحت تاثیر این عظمت بودهام که دیگر عکاسی مسئلهام نبود، بعضی تصاویر هیچوقت و به هیچ نحو از ذهنم پاک نمیشود. لحظاتی که اشک بر چشمانم جاری شده و فقط ایستادهام و آن شکوه منحصر به فرد را تماشا کردهام. من خوشحال هستم اگر فقط قسمتی از این احساس را توانسته باشم با ثبت عکس به مخاطبانم که دسترسی به دماوند ندارند داده باشم و در این شور و شکوه سهیمشان کرده باشم. همین که آثار باعث تغییر نگاه شده باشد و مردم حس تعلق بیشتری پیدا کرده باشند برای من نتیجه دلخواهی است. در همین قضیه اخیر وقف دماوند دیدیم مردم چطور واکنش نشان دادند. اینها همه باعث میشود من به خودم و به سرزمینم ببالم».
طبیعتگردی مرا به سمت عکاسی کشاند
آشنایی خیلی از ما با عکاسی با عکس گرفتن در سفرها و دورهمیهای خانوادگی شروع میشود. مجید بهزاد هم درباره آشنایی خودش با دنیای زیبای عکاسی میگوید: «من از بچگی عکاسی کردن را دوست داشتم. همین علاقه در سال 84 مرا به سمتی کشاند که توانستم اولین دوربین شخصی خودم را خریداری کنم. این دوربین، یک کامپکت بود که من عکاسی خودم را عملا با آن شروع کردم. از همان بچگی به واسطه سفرها و گشتوگذارهایی که با خانواده میرفتیم علاقه خاصی به طبیعت داشتم که همین باعث شد تمایل بیشتری به فعالیت در زمینه عکاسی طبیعت داشته باشم. بنابراین هر موقع طبیعت میرفتیم من عکسهای زیادی با این دوربین میگرفتم. تا این که 4 سال به این صورت گذشت و در سال 88 توانستم تجهیزات حرفهایتری خریداری کنم و به شکل ویژهتری این فعالیت را ادامه دهم».
انتقال حس
در عکاسی مهم است
از بهزاد درباره نحوه گرفتن یک عکس خوب و ویژگیهای یک عکاس خوب میپرسم که پاسخ میدهد: «هر ژانری تکنیکهای خاص خودش را دارد و نیاز به دانش خودش دارد. چون من در زمینه عکاسی طبیعت کار کردهام باید بگویم سه موضوع بهطور کلی مهم و موثر هستند. اول قرار گرفتن در نور خوب و مناسب است، دوم کادر درست بستن و نهایتا انتخاب سوژه غالب که مهم ترین پارامتر است. مخصوصا در عکاسی طبیعت گاهی با صحنههایی مواجه میشوید که نمیتوانید ترکیببندی یا قاب خوبی داشته باشید اما باید بتوانید موقعیت مناسب خودتان را پیدا کنید. من این سه عامل را خیلی مهم میدانم. وقتی این موارد بهخوبی رعایت شود مرحله بعدی انتقال حس و عواطف به مخاطب است، حس شادی، انرژیبخش، موفقیت، غم یا ترس و خلاصه هر حسی که عکاس بتواند ثبت کند و انتقال دهد در کنار همه تکنیکهایی که در عکاسی لحاظ کرده است باعث میشود عکس ماندگاری از صاحب اثر به جا بماند».
برای عکاسی طبیعت
باید حلقه دوستان داشت
انجام چنین پروژهای شاید به تنهایی واقعا کار سختی باشد. بهزاد هم با تاکید بر اینکه دو تن از بهترین دوستانش در این پروژه با او همکاری کردهاند، به ضرورت کار تیمی اشاره میکند و میگوید: «ما سه نفر بودیم. من و دو نفر از دوستانم آقای صحت و آقای بابایی که از من بزرگتر هستند و بسیار دوستان فرهیخته و بااخلاقی هستند که در این پروژه در کنار من بودند. ما پیش از این پروژه هم تجربههای طبیعت گردی زیادی با هم داشتیم. البته تعدادی از این سفرها را هم پیش آمده که به تنهایی دماوند رفتهام. میتوانم بگویم ما سه نفر در قالب این پروژه بیش از 100 سفر به دماوند داشته ایم. از تمام جهات مختلف جنوب، شمال، شرق و غرب در فصول مختلف عکس ثبت کردهایم. من شخصا از هر دو عزیز چیزهای زیادی یاد گرفتم. به بچههایی که در کارگاههای عکاسیام شرکت میکنند همیشه میگویم یک حلقه خوبی از دوستان تشکیل دهید که به صورت تیمی در کنار هم بتوانید پروژههایتان را جلو ببرید».
عکاسی طبیعت
باید مستند باشد
عکاسی امروزه ژانرها و سبکهای مختلفی دارد که عکاسان معمولا در آغاز کارشان هر از گاهی به انواع مختلف آن گریزی میزنند اما در نهایت در یک زمینه خاص فعالیت میکنند. عکاسی طبیعت به عنوان یک زیرشاخه عکاسی مستند باید ویژگیهایی داشته باشد، این عکاس باتجربه در این باره میگوید: «من بیشترین انرژی که گذاشته و تحقیق و تمرینی که داشته ام در بحث عکاسی منظره بوده است. البته در زمینه عکاسی طبیعت برخی چه خارجی و چه داخلی کار فاین آرت میکنند. یعنی آثاری را خلق میکنند که بر مبنای یک عکس حقیقی و با دستکاری نرم افزاری با خروجی غیرواقعی منتشر میشوند. از نقطه نظر من عکاسی منظره و طبیعت هر چه مستندتر و بدون دستکاری باشد معتبرتر است. به عنوان مثال در طبیعت میتوان تپهای را با هر روشی تغییر شکل داد، قلهای را تیزتر کرد. حالا اگر مخاطب جایی عکس را ببیند و در مواجهه با منظره واقعی هم قرار بگیرد، میتواند این غیرواقعی بودن عکس وجهه بدی برای تمام عکاسان منظره داشته باشد. بهطوری که مخاطبان تصور کنند همه عکاسان همینگونه عکسهایشان ساختگی است که در نهایت منجر به از بین رفتن اعتماد عمومی نسبت به کل جامعه عکاسی طبیعت و منظره می شود. البته این را هم بگویم ما وقتی از طبیعت عکاسی میکنیم، فایل خروجیمان خام است و در ادامه از نظر کنتراست ورنگ نور تصحیح یا تقویت میشود اما المانهای عکس تغییری نمیکند».
هر زاویهاش شکوه خودش را دارد
مجید بهزاد را این روزها خیلیها با پروژه دماوندش میشناسند و حتما بسیاری از شما عکسهای او از دماوند را در فضای مجازی دیدهاید. او درباره این پروژه مهمش میگوید: «اولین چیزی که من را به سمت دماوند کشاند، عشق و علاقه نسبت به این پدیده زیبای کشور بود.
خیلی از ما ایرانیها دماوند را به عنوان سمبل صلابت و استواری میشناسیم ولی بهنظرم عکاسی کلا به محل زندگی خیلی بستگی دارد. مثلا من که تهران زندگی میکنم طبیعتا برای عکاسی حیات وحش فضای مناسبی ندارد اما مثلا در اراک شما میتوانید به مکانها و سوژههای خوبی در زمینه حیات وحش دسترسی داشته باشید. پس یکی از دلایل من برای پرداختن به دماوند همین نزدیکی به رشته کوه های البرز بوده است. همچنین حدود 11 سال پیش که پروژه دماوند را آغاز کردم با تمام احترامی که برای عکاسان قبلی قائلم ولی واقعا عکسهای خیلی باکیفیت و مناسبی از این قله وجود نداشت. مثلا چند وقت پیش سر بحث روز ملی دماوند دیدم یک نفر در فضای مجازی نوشته: 15 سال پیش پروژهای داشتم که قرار بود دماوند را روی دیواری در بزرگراه نیایش کار کنم اما هیچ عکس باکیفیتی از دماوند پیدا نکردم. عکسها یا در زمان خوبی گرفته نشده بود مثلا سر ظهر گرفته شده بود که نور عمود است یا مثلا عکاس از کنار جاده هراز گذشته بود اما خدا را شکر هم اکنون تعداد زیادی عکس از دماوند در جهات مختلف ثبت شده است.»
پشت هر فریم، ساعتها تلاش بوده است
برای ما که از تماشای منظرههای ثبت شده لذت میبریم و برایمان چشمنواز است قطعا تصور دشواریهای کار راحت نیست. این عکاس تلاشگر درباره دشواریهای کاری که انجام دادهاند میگوید: «عکاسی از دماوند کار خیلی سختی است. ما برای انتخاب هر کادری که میخواستیم ببندیم باید قبلش کلی تحقیق و بررسی میدانی میکردیم تا مکان درست را پیدا کنیم. زوایای نوری مختلف را آزمایش میکردیم. بعضی مکانها راه و جاده خوبی برای دسترسی نداشت. برای بعضی دامنهها باید پیمایش سختی میداشتیم. گذشته از همه اینها مسئله آبوهوا برای جایی مثل دماوند مصایب و دشواریهای خودش را دارد. آبوهوای منطقه دماوند بسیار متغیر است. مثلا مواقعی بوده که با پیشبینی درصدی ابر به محل رفتهایم بعد ناگهان کل قله را ابر فراگرفته یا بارندگی اتفاق افتاده است و برعکس بارها در فصل سرد سال جاده بسته بوده و امکان دسترسی ما به محل مورد هدفمان غیرممکن میشده است. مثلا در یکی از سفرهای زمستانی جایی رفتیم که دمای 20- درجه بود و با باد شدیدی که میوزید واقعا اوضاع نامناسب بود به گونهای که حتی دست من روی شاتر دوربین نمیرفت. همیشه برای ثبت یک عکس از هنگام طلوع باید شب قبلش به محل می رفتم تا از یکی، دو ساعت قبل با تجهیزات کامل در محل آماده و مستقر باشم».
هزینهها وحشتناک
شده است
این روزها با نوسانات قیمت ارز، تجهیزات عکاسی هم حسابی گران و برای خیلیها غیرقابل دسترس شدهاست. از بهزاد درباره هزینههایش در طول این پروژه و درآمدی که احیانا داشته میپرسم که اینگونه پاسخ میدهد: «ببینید در گذشته و زمانی که ما شروع کردیم راستش هزینهها به سنگینی امروز نبود. من 11 سال پیش فکر میکنم با مبلغ 2 میلیون تومان توانستم تجهیزات مد نظرم را تهیه کنم، اما اگر امروز را در نظر بگیریم اوضاع قیمتها وحشتناک است. قیمت دوربینها به بالای 50 تا 60 میلیون و لنز به چند میلیون رسیده است. بنابراین کار امروز برای عکاسان خیلی سخت شده است. درباره درآمد باید بگویم عکاسی منظره درآمد چندانی ندارد و بیشتر عشق و علاقه است. من کارشناسی ارشد مهندسی مواد دانشگاه تهران دارم و زمینه کاریام مهندسی است. از همین کارم در کنارش برای عکاسی هم هزینه میکنم. البته چند سالی هست که با برگزاری کارگاهها و کلاسهای عکاسی و فروش آثار درآمدی هم از کار عکاسی دارم».
علاقهام به دماوند تمامنشدنی است
این تعداد عکسی که از بهزاد و دوستانش دیدهایم تازه بخشی از عکسهایی است که آنها به ثبت رساندهاند. از بهزاد میپرسم فکر میکنی چند عکس از دماوند در این پروژه گرفته باشی که میگوید: «نمیتوانم عدد دقیقی بگویم ولی خیلی زیاد بوده. البته در سالهای اول شاید در هر سفر 100 عکس میگرفتم اما بهتدریج که آدم باتجربهتری شدم عکس گرفتنهایم هدفمندتر شده. مثلا ممکن است الان سفری بروم و 30 فریم بیشتر عکس نگیرم و به خروجی مد نظر خودم برسم». بهزاد درباره نقطه پایان این پروژه و کامل شدن آن میگوید: «چند نقطه دیگر شاید مانده باشد که عکسهای مد نظرمان را به خاطر شرایط جوی یا نور نتوانستهایم بگیریم. شاید آن چند نقطه را که گرفتیم، بتوانیم بگوییم این پروژه تکمیل شده است اما چیزی که هست این است که قطعا علاقه من به این قله تمام نخواهد شد».
استقبال مردم غیرقابل تصور بود
بهزاد درباره دیده شدن کار خود و دوستانش و بازتابهایی که داشته، این طور توضیح میدهد: «در این چند ماه مردم پیامهای بسیاری از نقاط مختلف جهان به من دادهاند، بیش از آن چه که میتوانستم تصورش را بکنم. من واقعا باورم نمی شد این قدر عشق و علاقه عمومی وجود داشته باشد. به هرحال عکاسی جذابیتهای سینما را ندارد اما چیزی که مشاهده کردم این بود که برای مردم زیادی جذاب بوده است. سایتهای معتبر جهان تا این لحظه بیش از 15-14 اثر من از دماوند را منتشر کردهاند. در این مدت در جشنوارههای مختلف بینالمللی شرکت و مقامهایی کسب کرده ام. حتی سازمان ملل یکی از عکسهایم را به عنوان عکس منتخب دهه خشکسالی از 2018 تا 2028 انتخاب کرد. من به تلویزیون دعوت شدم و در یک کلام اقبالی که شد بسیار شعفانگیز و انرژیبخش بود. با این که از صمیم قلب میگویم با عشق کار کرده ام و خستگی در چنین کاری معنا نداشت اما واقعا این بازتابی که اتفاق افتاد حال من را خوب کرد.»