از وقتی کرونا با ورودش به جامعه جهانی زندگی‌ همه‌ ما را تحت تاثیر قرار داده‌است، تقریبا یک‌سالی می‌گذرد و عجیب نیست که به‌دلیل قرنطینه و محدودیت‌های عمومی تحرک کمتری در طول شبانه‌روز داشته‌ باشیم. این فعالیت نکردن، در بدن ما خودش را به‌شکل تجمع چربی نشان می‌دهد و چه جایی بدتر از پهلو‌ها؟ در سالم‌باشک این هفته دو حرکت کاربردی با چوب (می‌توانید به‌جای چوب از دسته تی یا جارو استفاده کنید) برای آب‌کردن چربی‌های پهلو به شما پیشنهاد می‌دهیم.
   حرکت پهلو با چوب
صاف بایستید. یک چوب بردارید و آن را در قسمت کتف بگذارید. پاها را به‌اندازه عرض شانه‌ها باز کنید و کمرتان را کاملا صاف نگه دارید. حالا به‌آرامی به سمت چپ و راست خم شوید و روی عضلات پهلو تمرکز کنید تا فشار را روی این قسمت احساس کنید. این حرکت را برای هر طرف ۳۰بار و در سه مرحله تکرار کنید.
   حرکت پهلو با چوب ایستاده
صاف بایستید و چوب را با دست‌های‌تان که به‌اندازه عرض شانه باز کرده‌اید، بالای سر ببرید. حالا همزمان دست و پای موافق را از پهلو به‌هم نزدیک کنید. این حرکت را برای هر طرف، 20بار و در سه مرحله تکرار کنید.
 

عکس از: theguardian.com

 

   تاریخ برای همه به یک‎اندازه جالب نیست؛ بعضی‎ها موقع خواندن و شنیدن ماجرا‎های تاریخی چشم‎های‎شان گرد و حواس‎شان تیز می‎شود و بعضی‎های دیگر، با دهان‎دره و کش‎وقوس دادن به بدن‎شان، کسالت‎شان را نشان می‎دهند. از آن‌جایی که تعداد این گروه دوم معمولا بیشتر است، نیم‎ساعت آخر ساعت تاریخ، «خسته نباشید» تبدیل می‎شود به موسیقی پس‎زمینه کلاس. اما آن‎چه در ادامه می‎آید، حتی اگر جزو گروه دوم باشید، چشم‎های‎تان را گرد و حواس‎تان را تیز می‎کند. می‎گویید نه؟ خب بخوانید.
 

    تاریخ افسانه‎ای
تمدن‎های قدیمی معمولا پیدایش و تاریخچه خودشان را به یک افسانه پیوند می‎دهند که غالبا آن‎ها را قدیمی‎تر، باشکوه‎تر و برای فرمانروایی بر جهان از دیگران سزاوارتر نشان بدهد. افسانه روم باستان یکی از این قصه‌های شنیدنی ا‎ست. ماجرا از این قرار است که می‎گویند دو برادر به‎نام‎های «رموس» و «روملوس» بلافاصله بعد از تولدشان رها می‎شوند. گرگ ماده‎ای آن دو را پیدا می‎کند و پیش خودش نگه می‎دارد. پسرها وقتی بزرگ می‎شوند، شهری پیدا می‎کنند و مثل همه برادرهای افسانه‎ای بر سر حاکمیت بر آن شهر به جان هم می‎افتند. روملوس، برادرش را می‎کشد و شهر را به‎ اسم خودش «روم‎»، می‏‌نامد.
    رژیم و رسم غذایی عجیب
در روم باستان، خوردن حیواناتی مثل فلامینگو اصلا عجیب‎وغریب نبوده‎است اما فقط رژیم غذایی رومی‎ها باعث حیرت نیست و آداب ‎و رسوم غذا خوردن‎شان هم دست ‎کمی از رژیم‎شان نداشته ‎است. مثلا این‎ که عادت داشتند موقع شام خوردن، دراز بکشند یعنی شما اگر در روم باستان به مهمانی شام دعوت می‎شدید، به اتاقی راهنمایی‎تان می‎کردند که به‎جای میز و صندلی، کاناپه‎هایی برای لمیدن وجود داشت. اگر برای‎تان سوال شده‎است که در موقعیت درازکشیده چطور غذا می‎خوردند، باید بهتان بگویم که به‎سختی! دست چپ‎شان را تکیه‎گاه سرشان می‎کردند و با دست راست غذا را توی دهان‎شان می‎گذاشتند. در همین لحظه که ما از سبک زندگی رومی‌های باستان شگفت‎زده شده‎ایم، چند تا تنبل حرفه‎ای دارند با خودشان فکر می‎کنند: «خوابیده غذاخوردن؟ چرا به فکر خودم نرسیده‎بود؟»
     روش شست‎وشوی حال‎به‎هم‎زن
در روم باستان، مردم لباس‎های‎شان را در ادرار می‎شستند. آن‎ها می‎دانستند که ادرار انسان حاوی آمونیاک است که ماده سفیدکننده خوبی به‎شمار می‎رود. قبول دارم که قضیه خیلی چندش‎آور است ولی خب این ایده شست‎وشو امروز که مواد شوینده متنوع و زیادی دردسترس‎مان است، حال‎به‎هم‎زن به‎نظر می‎رسد. رومی‎ها آن زمان چاره‎ای جز این نداشتند و اتفاقا می‎شود گفت روش هوشمندانه‎ای برای شست‎وشو پیدا کرده‎بودند.
     نبردهای دریایی ساختگی
در روم باستان، سرگرمی‎ها و تفریحات هم غیرعادی و عجیب بودند. یکی از تفریحات رومی‎ها این بود که تماشاخانه «کولوسئوم» یا ورزشگاه «سیرک ماکسیموس» را پر از آب می‎کردند و بعد از درست کردن یک دریای ساختگی، قایق‎ها را به آب می‎انداختند و نبرد دریایی نمایشی آغاز می‎شد. گاهی که خیلی در نقش‎شان فرومی‎رفتند، برای طبیعی‎تر جلوه دادن ماجرا، چندتا تمساح هم به صحنه اضافه می‎کردند. در کولوسئوم غیر از این تفریح خشن، گلادیاتورها با هم و حیوانات وحشی می‎جنگیدند و تماشاچی‎ها با دیدن این صحنه‎ها سر ذوق می‎آمدند. شانس آوردیم که سلیقه بشر طی سال‎ها ترقی کرده‎است!
منبع: eatingeurope.com

 

شنبه‎هااین جا با هم زبان تمرین می کنیم . به ما بگوییدیاد گرفتن چه چیزهایی در زبان انگلیسی برای تان سخت است تا راه آسان تر
 کردنش را با هم پیدا کنیم .

ایده و اجرا:
محمدپور - مرادی

شاید فکر کنید پیام های  ارسالی شما به مجلات و روزنامه های مورد علاقه تان، خوانده نمی شود در صورتی که این طور نیست ؛ خوانده می شود،   آن هم به طور کامل اما در کمال ناباوری با بی توجهی که کشنده ترین سلاح است، تکه و پاره
می شود .ما چون خیلی طرفدار صلح هستیم،  این ستون را راه انداختیم که با شما دوست باشیم و اختلاط کنیم .  

   جوانه الان که این پیامو برات می‌فرستم نزدیک صبحه. از ساعت ۹ شب می‌خواستم مسواک بزنم، نزدم. حالا که دیگه لازم نیست بزنم؟ مسواک برای شبه دیگه!
   ببین عزیزم، احتمال قوی می‌دهم که آن‌قدر تنبل و خسته‌ای که به‌خاطر مسواک نزدن تا خود صبح بیدار ماندی. درعین‌حال آن‌قدر احساس مسئولیت می‌کنی که دنبال بهانه برای مسواک نزدنی، پیش خودت نمی‌گویی ولش کن امشب مسواک نمی‌زنم. درباره زمان مسواک زدن هم باید بگویم که باکتری‌ها و قندها و مواد مضر برای دندان‌ها قبل از خواب با مسواک از بین می‌روند. حالا چرا شب قبل از خواب؟ چون منتظرند بخوابی و از غفلتت استفاده کنند و به دندان‌هایت شبیخون بزنند. این قضیه در علم دندان پزشکی کاملا اثبات شده ‌است. پس اگر قصد داری بروی بخوابی، قبلش مسواک بزن. حالا هرموقع که باشد.
   جوانه می‌بینی؟ دو هفته پیش امتحانا شروع شده‌بود، بهت پیام دادم غر زدم. هنوزم امتحان دارم! چرا تموم نمی‌شه؟
    تحقیقات نشان داده ‌است در امتحانات پنیر پیتزا می‌ریزند که کش می‌آید. همین مدت را اگر سفر بروی و خوش بگذرانی، یک ربع تا 20دقیقه طول می‌کشد. اصلا امتحانات لوس‌ترین بچه‌ای است که ممکن است در زندگی‌تان ببینید. لااقل 12سال دست از سرتان برنمی‌دارد و هی دستور می‌دهد. سالی دوبار جشن تولد دارد و اعلام وجود می‌کند، توقع دارد برایش درس بخوانید و جزوه بنویسید. اگر توجه کافی را دریافت نکند، پا زمین می‌کوبد و نمره‌های‌تان را خراب می‌کند. مدارا کنید عزیزانم. دکترای‌تان را که گرفتید، دیگر خبری از امتحان و این داستان‌ها نخواهد بود! خیلی زود.

 

نویسنده: لیزا یی
مترجم: فریبا چاوشی
قیمت: ۴۰هزار تومان
 

طناز عادل فهمیده|   خبرنگار افتخاری جوانه

 سلام!  امیدوارم حال‌تان خوب باشد و از کرونا دور باشید. امروز می‌خواهم شما را با کتابی از نشر هوپا آشنا کنم؛ «میلیسنت مین، دختر نابغه». شخصیت اصلی داستان همان‎طور که از اسم کتاب معلوم است، دختری به‌نام میلیسنت مین (میلی) است. میلی یک نابغه تمام‌عیار است و از شانس او هرجا که می‌رود، خبر نابغه بودنش از خودش زودتر می‌رسد. پدر و مادر و اطرافیان میلی اما او را مرتب سرزنش می‌کنند انگار نابغه بودن کار بدی است. میلی دوستی پیدا می‌کند ولی دوستش هم وقتی متوجه می‌شود که میلی سطحش خیلی بالاتر از اوست، ترکش می‎کند. میلی از این بابت بسیار ناراحت می‎شود و دنبال دوستی برای خود می‎گردد که مادرش او را در کلاس والیبال ثبت‌نام می‎کند ولی بدون اطلاع دادن به میلی. خب میلی از دست مادرش دلخور می‎شود ولی مجبور است که به کلاس والیبال برود. او در این ورزش اصلا خوب نیست و این موضوع باعث ناراحتی‎اش می‎شود چون همکلاسی‌هایش او را مسخره می‌کنند. معلم والیبال هم مدام می‎گوید «تو باید سعی و تلاش کنی تا به چیزی که می‌خواهی، برسی» ولی فقط یک نفر میلی را مسخره نمی‎کند. به‌نظر شما او چه کسی است؟ امیدوارم این کتاب را تهیه کنید و از خواندنش لذت ببرید. شما هم اگر کتاب مفیدی می‎شناسید، به ما معرفی کنید.