- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
درختها، ریشههای محکم حیات ما در سیاره زمیناند؛ اکسیژن و سوخت و سرپناه و سایه و خوراک و تعدیل دمای زمین و خلاصه هرآن چه را که برای زیستن لازم است، از درختان باشکوه و قوی و زیبا داریم. آنها زیستگاه حیوانات بسیاری هستند، جلوی فرسایش خاک را میگیرند و در برابر سیلهای ویرانگر از ما دفاع میکنند. درختها در سیاره ما قدمت بسیار زیادی دارند، به گواه یافته های علمی عمر قدیمیترین فسیل درخت به حدود 385میلیون سال پیش میرسد. در اطلاعات عمومی این هفته درختها را بیشتر میشناسیم.
زرهای به نام «تنه»
تا حالا به تنه زمخت و محکم درختها فکر کردهاید؟ خب همه ما میدانیم که انتقال آب و مواد غذایی از ریشه به شاخه از طریق تنه انجام میشود اما این تنها وظیفه تنه نیست. یکی دیگر از کارهایش نگه داشتن برگها در ارتفاع بالاست تا به درخت کمک کند به نور برسد و فتوسنتز به خوبی انجام شود. همچنین باعث میشود درخت بالاتر از سایر گیاهان رشد کند و پوست ضخیمش به عنوان یک مانع محافظ عمل میکند.
راز بلندترین درخت جهان
بلندترین درخت جهان، «هایپریون» نام دارد؛ یک درخت چوب قرمز در کالیفرنیای شمالی که بیش از 115متر ارتفاع و حدود 800سال عمر دارد. طبیعت شناسانی که این درخت شگفتانگیز را کشف کردند، مکان دقیقش را هرگز فاش نکردند چون نگران بودند که هجوم بازدیدکنندگان به هایپریون بلندبالا و کهنسال صدمه بزند.
همدستی درخت با توفان
درختها با همه فوایدشان میتوانند خطرناک باشند. شاید فکر کنید خطرشان فقط برای ماجراجوهایی است که از درخت بالا میروند اما
این طور نیست؛ هنگام توفان، پناه گرفتن زیر درخت برای هر کسی خطرناک است. آب یکی از بهترین رساناهای الکتریسیته است و صاعقه برای رسیدن به زمین همیشه مسیر کم مقاومتتر و سریعتر را طی میکند؛ پس بعد از عبور از تنه درخت خیلی سریع جذب رسانای الکتریکی بهتری یعنی بدن انسان (با درصد آب بیشتر) میشود. بنابراین بهترین راه برای درامان ماندن از صاعقه، پناه گرفتن در جایی است که رسانای الکتریکی قویتری میان بدن انسان و صاعقه وجود داشته باشد، مثلا داخل یک ماشین.
تلاش برای بقا
سال 1954، پسری به نام «دان» یک دوچرخه دخترانه هدیه گرفت و از آن جایی که خجالت میکشید دوستانش او را مسخره کنند، یک روز دوچرخهاش را در جنگل در حالی که به درختی تکیه داده بود ، پنهان کرد و به مادرش گفت که گمش کرده است. 50سال بعد خبر رسید که در جنگلی در واشنگتن، دوچرخهای معلق در ارتفاع و پناه گرفته در تنه یک درخت پیدا شده است. با پرسوجو معلوم شد که درخت، دوچرخه پنهانشده دان را بلعیده و اطراف آن به رشد خودش ادامه داده است. درختان مهارت زیادی در سازگار کردن خودشان با محیط دارند.
منبع: facts.net
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
در «یورکشایر» انگلستان آبشار عجیبی وجود دارد که هر شیئی را که زیر آن قرار بگیرد، بعد از مدتی تبدیل به سنگ میکند. در سال ۱۵۳۸ یک باستان شناس از تأثیر آب این آبشار در درمان بعضی از بیماریها خبر داد و توجه بازدیدکنندگان را برای دستیابی به خواص درمانی آب به سمت این آبشار جلب کرد. مردم تا مدتها معتقد بودند نوشیدن از آب این آبشار یا دوش گرفتن با آن، شفابخش است تا این که در سال ۱۶۰۰ بعد از تحقیق روی آب منطقه، مشخص شد فراوانی مواد معدنی این آب برای بدن انسان بسیار مضر است. دانشمندان دلیل سنگساز بودن این آبشار را میزان بالای مواد معدنی در آن میدانند که باعث میشود پوستهای سخت از مواد معدنی روی اجسام مختلف ایجاد شود. امروزه بازدیدکنندگان، اشیای زیادی را در آبشار میبینند که توسط افراد کنجکاو در آب انداخته و سنگی شدهاند؛ از دوچرخه و کتری گرفته تا کاسه و کوزه و عروسک. محبوبترین این اشیا، عروسکهای خرسی هستند که فرایند سنگ شدنشان حدود شش ماه طول میکشد و گردشگران میتوانند یکی از آنها را به عنوان یادگاری از مغازههای اطراف بخرند. پشت این آبشار، چاهِ آب 300سالهای قرار دارد که به باور محلیها آرزوها را برآورده میکند. افراد زیادی مدعی شدهاند که آرزوهایشان به حقیقت پیوسته است و بارها به این منطقه میآیند تا آرزوی دیگری بکنند. عجیبتر این که گردشگران میتوانند آب چاه آرزو را به عنوان سوغاتی از فروشگاههای این منطقه بخرند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
رقابت های هندبال قهرمانی نوجوانان جهان که در شهر «اسکوپیه» مقدونیه برگزار شد، چند روز پیش به پایان رسید. دخترهای ملیپوش ما هم که فروردین امسال با قهرمانی تاریخی در مسابقات نوجوانان آسیا جواز حضور در مسابقات جهانی را به دست آوردند، برای اولین بار توانستند در رقابتی جهانی حضور پیدا کنند اما این فقط بخشی از کار مهم آنهاست. این دخترهای کاردرست با کسب پیروزی مقابل تیم سنگال، به عنوان اولین رشته توپی بانوان ایران به جمع 16تیم برتر دنیا راه پیدا کردند که در تاریخ ورزش بانوان اتفاق مهمی به شمار میرود. در ادامه گپ ما با «فاطمه مریخ» بازیکن برتر مقابل تیم سنگال را میخوانید. فاطمه، 17ساله است و اهل «بهبهان» استان خوزستان. او که هنگام انجام این مصاحبه در اردو بود، به نمایندگی از همتیمیهایش دعوت ما به گفتوگو را پذیرفت. ما هم به نمایندگی از رفقای جوانه، به بچههای تیم هندبال دختران خسته نباشید میگوییم. برویم با فاطمه مریخ آشنا شویم.
چطور سر از هندبال درآوردی؟
از 12سالگی هندبال را به صورت حرفهای بازی میکنم. اولین بار خیلی اتفاقی با این ورزش آشنا شدم، مثل همه بچههای دیگر در زنگ ورزش، مربی یک توپ بهمان داد و من هم که عاشق بازی و ورزش و توپ بودم، شروع کردم به بازی کردن. بعد از مدتی ورزش را گذاشتم کنار چون نگران بودم به درسم لطمه بخورد اما خیلی طول نکشید که دوباره برگشتم چون واقعا از هندبال بازی کردن لذت میبردم. کمکم پایم به مسابقات باز شد؛ لیگ دو، لیگ یک، بازیکنان بزرگ ملی را دیدم و ماجرا جدی شد. برای خودم هدفگذاری کردم. هدف اولم رفتن به لیگ بود که به آن رسیدم و رفتهرفته اهدافم بزرگتر میشد؛ رفتن به تیم ملی، حضور در مسابقات آسیایی و جهانی.
یک بازیکن ملی که در سطح جهانی موفق میشود، چقدر باید تلاش کند؟
خیلی زیاد. زندگی یک ورزشکار با بقیه مردم فرق زیادی دارد. خوابت باید منظم باشد، تغذیهات باید اصولی باشد، رفتار و اخلاقت باید حرفهای و هماهنگ با تیم باشد، تمرینهای منظم و فشرده و سخت هم نباید خسته و مأیوست کند. من معتقدم آدم باید عاشق چیزی باشد تا بتواند با تمام قدرت برای رسیدن به آن تلاش کند و من واقعا عاشق هندبال هستم. خب حامیان زیادی هم داشتم از جمله مربیانم که موفقیت الانم را مدیون آنها میدانم.
به جز هندبال، چه سرگرمیها و علایقی داری؟
سرگرمی و علاقهمندی دیگری
به جز هندبال ندارم ولی هدف، چرا؛ درس خواندن برایم خیلی مهم است چون فکر نمیکنم بدون درس خواندن بتوانم در آینده موفق شوم. البته به دلیل اردوهای پشت سر هم و تمرینهای پرفشار کمی از درس عقب ماندم، به ویژه به این دلیل که در شهرستان زندگی میکنم و همیشه باید یک روز زودتر از گروه برگزاری اردوها راه بیفتم تا خودم را به بقیه بچهها برسانم ولی به محض این که برگردم، با جدیت درسم را میخوانم.
فاطمه به کجا برسد، خیلی خوشحال و راضی است؟
الان دارم برای لژیونر شدن میجنگم و این قدم بعدی در ورزش حرفهایام است که وقتی به آن برسم، خیلی خوشحال میشوم. شاید خیلی از بچههای مثل من به مربی شدن در آینده فکر کنند اما این رویای من نیست. به نظرم مربی، خیلی زحمت میکشد و از لحاظ روانی تحت فشار است. من، بازیکن بودن را بیشتر دوست دارم. در رشته تحصیلیام هم اگر در یکی از رشتههای پزشکی یا پیراپزشکی مورد علاقهام قبول شوم، به هدفم رسیدهام.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
نوبتی هم که باشد، نوبت پویانمایی است؛ اولین چیزی که ما را با دنیای تصویر آشنا میکند اما منحصر به دوران کودکی نمیماند و در هر سن و سالی جذاب و
سرگرم کننده است. عالم پویانمایی از نظر پیچیدگی، دشواری و جزئیات چیزی از فیلمهای سینمایی کم ندارد. در این شماره سینماتوگراف به طور مختصر با فرایند ساخت پویانمایی سهبعدی آشنا میشویم.
استوری برد Story Boarding
استوری برد مجموعه نقاشیهای سادهای است که برای تجسم کلیت کار و انتقال ایدهها در انیمیشنسازی، ضروری است؛ جزئیات صحنه، اتفاقات و حرکات دوربین همراه با یادداشتهای کوتاهی به این تصاویر اضافه میشوند تا تصویری از کار آماده شود.
لیاوت Layouts
هنرمندان بخش لیاوت براساس استوری برد
تصمیم میگیرند که چه چیزی باید نمایش داده شود. ویژگیهای اساسی کاراکترها مانند اندازه، شکل و محیط، درقالب مدلهای ساده سهبعدی و بدون کیفیت آماده میشود. جهتها، حرکتها، مقیاسها و هرآن چه برای نمایش بصری فیلم لازم است، در این مرحله آماده میشود.
مدلسازی Modelling
بعد از کشیدن طرحهای اولیه، نوبت به مرحله مدلسازی میرسد که در آن شخصیتها و فضاها شکل میگیرند. براساس اطلاعات استوری برد، کیفیت و جزئیات مدلها تعیین میشود؛ مثلا این که این شخصیت چقدر به دوربین نزدیک است و آن یکی، چقدر فاصله دارد.
بافت سازی Texturing
مدلها بعد از آماده شدن، به صورت فرمهای خاکستری رنگ، به هنرمندان طراح بافت تحویل داده میشوند و او به آنها رنگ و بافت (جزئیات پوست صورت، طرح پارچه لباس، بافت پوست درختها و حیوانات) میدهد و خصوصیات نوری مختلف (انعکاس نور، شفافیت، شکست نور و...) را اضافه میکند. این مرحله در واقع به شخصیتها جان میبخشد.
استخوان بندی Rigging
در این مرحله مدل برای متحرک سازی آماده میشود؛ اسکلتبندی، محدوده حرکت مفاصل و کنترل حرکت اعضای مختلف بدن در این مرحله انجام میشود. استخوانبندی البته فقط مختص مدلهای انسانی نیست بلکه برای هر چیزی که حرکت دارد، به کار میرود؛ ماشینها، حیوانات و... .
متحرک سازی Animate
متحرک سازی، فرایندی است که با آن حس حرکت به تماشاچی القا میشود. ما میدانیم شخصیتهای انیمیشن مثل فیلمهای سینمایی بهخودیِ خود حرکت ندارند اما حرکاتشان آن قدر طبیعی است که اغلب یادمان میرود کسی آنها را به حرکت واداشته است. انیمیت به روشهای مختلف انجام میشود؛ ازجمله روش
«موشن کپچر» که در آن تعدادی بازیگر با پوشیدن لباسهای مخصوص در استودیو شروع به اجرای نقش میکنند، دوربین حرکات آنها را ضبط و به وسیله نرمافزار به شخصیتهای انیمیشنی منتقل میکند.
جلوههای بصری VFX
جلوههای بصری، بعد از ضبط فیلم به صورت کامپیوتری به کار اضافه میشوند؛ آتش، آب، دود، انفجار، تخریب، شبیهسازی جمعیت و همه حرکتها و اتفاقاتی که در مرحله انیمیت درآوردن آنها دشوار است، به تیم جلوههای بصری سپرده میشود.
نورپردازی Lighting
در دنیای واقعی اشیا به کمک نور دیده میشوند، در انیمیشن هم نور باید باشد تا حسوحال صحنه، زمان، وضعیت آبوهوا و مانند آن را بتوان نمایش داد. اهمیت نورپردازی در انیمیشن به حدی است که بیدقتی در آن میتواند کل زحمات تیمهای قبلی را نابود کند.
تصویر نهایی Rendering
حالا وقت آن رسیده که از همه آن چه تا الان انجام شدهاست، خروجی گرفته شود. تمام تنظیمات مراحل قبل به صورت محاسبات سنگین ریاضی به وسیله نرمافزارهای قدرتمند پردازش میشود تا تصاویر باکیفیت سهبعدی خلق شود. البته کار هنوز کاملا تمام نشده و مراحل مهمی مثل صداگذاری مانده است اما تولید تصویری انیمیشن
کم و بیش در همه پروژهها چنین فرایندی را طی میکند.
منبع: parsimation.com
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
نویسنده: سوفی کلورلی
ترجمه: شهره نورصالحی
نشر: پیدایش
داستان این کتاب درباره خواهران دوقلو، «اسکارلت» و «آیوی» است. اسکارلت با بدجنسی نامادریاش به مدرسه شبانهروزی میرود و بعد از مدتی ناپدید میشود. مدیر مدرسه که زنی مرموز و وحشتناک است، از آیوی میخواهد به جای خواهرش به مدرسه برود. آیوی میپذیرد تا معمای ناپدید شدن خواهرش را حل کند اما در این مسیر با مشکلاتی مواجه میشود. اگر دوست دارید بدانید آیوی چطور با این مسئله مواجه میشود و اگر از ماجراجویی خوشتان میآید، پیشنهاد میکنم این کتاب را بخوانید. داستانهای اسکارلت و آیوی یک مجموعه شش جلدی است که من جلد اولش را برایتان معرفی کردم. اگر از آن خوشتان بیاید، با خیال راحت میتوانید بروید سراغ بقیه جلدهایش. شخصیتها در «اسکارلت و آیوی، دوقلوی گمشده»، به خوبی شکل گرفتهاند. در این داستان 347صفحهای، هیجان، ترس و سردرگمی را تجربه خواهید کرد و کنجکاویتان برانگیخته میشود تا بدانید آخر قصه چه میشود. امیدوارم شما هم مثل من از این داستان که معنای واقعی دوستی و شجاعت را به آدم نشان میدهد، خوشتان بیاید.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
باز هم مثل همیشه کلی غذا روی گاز مانده بود، آخر همیشه فراموش میکرد که بچههایش برای ناهار به خانه نمیآیند. آنها دیگر بزرگ شده بودند و دغدغهشان کارهایی بود که هیچگاه تمام نمیشد. حتی عید نوروز هم فراموش کردند به دیدن او بروند و با یک تلفن خشکوخالی تبریک گفته بودند. پسر بزرگش قول داده بود که در همین روزهای نزدیک به او سر بزند. بانو هرروز غذاهای مورد علاقه پسرش را میپخت مبادا بیخبر بیاید و بدون غذا بماند و هر روز تمام آن غذاها سهم رفتگرهایی میشد که صبحبهصبح کوچه را جارو میزدند. پسر بزرگتر بالاخره یک روز توانست برنامههای کاریاش را طوری تنظیم کند که چند ساعتی پیش بانو بماند. فرزندانش را هم همراه خود برد. وقتی بچهها رسیدند، مثل همیشه غذای بانو آماده بود ولی از برق چشمانش خبری نبود. بعد از خوردن ناهار، بانو با تسبیح شاهمقصودش یک گوشه نشست و شروع کرد به ذکر گفتن. از آن بانوی همیشگی خبری نبود؛ کسی که میگفت و میخندید و سربهسر نوهها میگذاشت. پسر بزرگتر، کنار بانو نشست و خواست با او حرف بزند ولی با حرکت دست بانو فهمید باید صبر کند تا ذکر گفتنش تمام شود. تسبیح شاهمقصود که روی دامن بانو آرام گرفت، پسر پرسید: «چی شده که بانوجان ما این قدر غمگین است؟ پس کو آن همه شوخیها و حاضرجوابیهایش؟ چرا دیگر از دیگهای آش و شلهزرد خبری نیست؟ دیگهایی که یک روز هم استراحت نمیکردند، حالا گوشه انباری خاک میخورند.» بانو نمیخواست پسرش را ناراحت کند. لبخندی زد و گفت: «چیزی نیست، خودت یک روز میفهمی.» وقت رفتن رسیده بود. حال بانو هم بهتر شده بود. حالا که فکر میکرد، میفهمید نباید خودش را در گذشته جا بگذارد. هرچه که بود، مال قدیم بود. گرفتاری مال بچهها و تنهایی مال او. دیگر دلش نمیخواست خوشحالیاش به چیزی بیرون از خودش وابسته باشد؛ نه به بچههای همیشه گرفتارش و نه به بانویی که پیش از این میشناخت.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.