- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
تا حالا فکر کردهاید سروکله پشهها، این شکارچیهای ریزهمیزه قدرتمند از کجا پیدا میشود؟ تواناییشان در ردیابی، حمله و بعد هم فرار آنقدر بالاست که خیلی وقتها اصلا نمیفهمیم از کجا خوردهایم! پشهها چطور ما را –هرجا که باشیم- پیدا میکنند؟
عرق بدن ما را لو میدهد
پشهها میتوانند عرق بدن انسان را با استفاده از گیرندههای شیمیایی منحصربهفردی که در شاخکها و فک بالاییشان وجود دارد، احساس کنند. اما حتی زمانی که محققان بهطور ژنتیکی گیرندههای شیمیایی مخصوص انسان را در پشهها غیرفعال کنند، آنها باز هم میتوانند رد ما را پیدا کنند. تحقیق تازهای در دانشگاه «بوستون» و «راکفلر» دلیل این موضوع را توضیح میدهد؛ این مطالعه میگوید دستکم یک گونه پشه، با نام «آئدس» به روشی کاملا متفاوت از سایر حیوانات برای سامان دهی سیستم بویایی خود مجهز است. محققان با استفاده از ابزار مخصوص اصلاح ژنتیکی، پشههایی تولید کردند که نورونهای بویاییشان حاوی پروتئینهای فلورسنت بودند و وقتی بوی خاصی در پیرامونشان وجود داشت، این پروتئینها زیر میکروسکوپ میدرخشیدند. این کار به محققان کمک کرد تا بهطور عینی ببینند که چطور بوهای مختلف، سیستم بویایی پشهها را تحریک میکند. نتیجه حیرتآور بود. معلوم شد که پشه آئدس، چندین گیرنده بویایی را به یک نورون متصل میکند؛ فرایندی که به آن «همابرازی» گفته میشود. نکته حیرتآور قضیه دقیقا همینجاست؛ علم بویایی تا امروز معتقد بود که نورون فقط یک گیرنده شیمیایی مرتبط با خود دارد اما این یافتههای تازه، اساس این علم را زیرورو میکند.
دانشمندان بهدنبال راهی برای خلاصی از نیش پشه
«یانگر» یکی از محققان دخیل در این پژوهش، میگوید: «عقیده کلی که میگوید سلولهای بویایی درون بینی قرار دارند و هرکدام فقط به یک نوع گیرنده بویایی متصلاند، درباره حشراتی مثل زنبور عسل، کرم تنباکو و مگس میوه صدق میکند اما در پشه آئدس، دستکم دوبرابر گیرنده با عنوانِ «گرومرول» وجود دارد که شگفتانگیز است.» این یافته از یک سیستم بویایی نامتعارف خبر میدهد که شامل چندین گیرنده حسی در نورونهای متعدد است. این قضیه، سیستم بویایی پشهها را تقویت میکند و توضیح میدهد که ما انسانها چرا حتی با وجود دستکاریهای ژنتیکی نمیتوانیم این سیستم را مختل کنیم و از دست پشهها درامان بمانیم. هدف از تحقیق حاضر این است که انواعی از دورکننده پشه ساخته شود تا بوی انسان را مخفی یا بویی تولید کند که پشه را از نیش زدن منصرف کند. درست است که نیش زدن انسان برای پشههای ماده، حیاتی است و آنها ازطریق خون انسان (و البته حیوانات) تولیدمثل میکنند اما استعداد آنها در شناسایی ما، بدون دردسر نیست. پشهها عامل انتشار بیماریهای «زیکا»، «تب زرد» و «تب دنگی» هستند و سالانه باعث مرگ حدود 700هزار نفر میشوند.
منبع sciencealert.com
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
من کیام؟
مهربد شاملی هستم، 19ساله و متولد اهواز. 9ساله که بودم، ازطریق کارتینگ رنتال [پیستهای رنتال برای استفاده تفریحی عموم مردم است] با رشته اتومبیلرانی آشنا شدم. راندن در این پیست آنقدر احساس خوبی داشت که از همان موقع تا الان تمرکزم را گذاشتم روی این رشته. یعنی دورههای آموزشی گذراندم، گواهی نامه مخصوص مسابقات گرفتم و از سال 93 که وارد رقابتهای حرفهای شدم، چندین مقام قهرمانی کسب کردم؛ مقام سوم سال در کلاس جونیور [نوجوانان] (سال 94)، مقام اول سال جونیور (سال 95)، مقام اول سال جونیور و همزمان دوم سینیور [بزرگ سالان] در سال 96، دوم سال در کلاس سینیور در مسابقات خاورمیانه (سال 97) و... .
راننده حرفهای چه ویژگیهایی دارد؟
یک راننده حرفهای باید قوای جسمانی بسیار بالا داشتهباشد و تمرینات خیلی سخت را به جان بخرد. قدرت تمرکز در این رشته خیلی مهم است و تمرکز درحد هزارمثانیه هم نباید ازدست برود. راننده فرمولا درطول مسابقه حدود سه تا پنج کیلو وزن کم میکند، فشار گرانش بالایی را تحمل میکند و در سرعتهای بالای 300کیلومتر باید بتواند بدون هیچ خطایی تصمیمگیری کند.
نوجوانهای علاقهمند به اتومبیلرانی چطور میتوانند وارد این رشته بشوند؟
علاقهمندان به رانندگی باید از کارتینگ شروع کنند چون هم پایه تمام شاخههای اتومبیلرانی است، هم تا پیش از رسیدن به سن قانونی و گواهی نامه گرفتن، تنها کارتینگ است که فرصت راندن را فراهم میکند. بهعلاوه به شما این امکان را میدهد که استعدادتان را شناسایی کنید و اگر به ادامه دادن این مسیر مطمئن شدید، زیرنظر مربیان حرفهای ادامه بدهید. بعد از کارتینگ، هر راننده به سمت رشته موردعلاقه خود میرود؛ فرمولا، رالی، سالنکار، دریفت و... . در این رشته باید تا جایی که شرایط اجازه میدهد در مسابقات کشوری و برونمرزی حاضر شوید.
شرایط سنی و آموزشی راننده مسابقه شدن چیست؟
علاقهمندان به اتومبیلرانی در دنیا از پنجسالگی وارد آکادمی میشوند و بعد از گذراندن آموزشهای اولیه سالانه در حدود 30 مسابقه شرکت میکنند. در این مدت استعدادیابها آنها را زیرنظر دارند و افراد مستعد ازسوی تیمهای بزرگ، تحتپوشش قرار میگیرند و شانس پیشرفتشان بالا میرود. از آنجاییکه این رشته بسیار پرهزینه است، این حمایت کردن نقش تأثیرگذاری دارد. همین الان در بالاترین سطح اتومبیلرانی یعنی فرمول یک، دستکم هفت نفر هستند که وضعیت مالی ضعیفی داشتهاند و با پوشش تیمها به جایگاه فعلی رسیدهاند. خب باید بگویم که در کشور ما متأسفانه این حمایتها و استعدادیابیها چندان وجود ندارد و کار برای علاقهمندان، سخت میشود. علاقهمندان به اتومبیلرانی در ایران از 10سالگی میتوانند بهطور حرفهای کارشان را شروع کنند چون کارت [ماشین کارتینگ] میکرو و مینی وجود ندارد که بچههای کمسنتر بتوانند سوار شوند.
چه آیندهای پیش روی یک راننده حرفهای قرار دارد؟
در سطح حرفهای، چند راننده فرمول یک، جزو پردرآمدترین ورزشکارهای جهان هستند اما نکته مهم این است که راننده چه میزان پشتیبانی ازسوی کشورش دریافت میکند. چون در سطح بالا، رانندهها خیلی ازنظر حرفهای بههم نزدیک هستند و شانس با رانندهای خواهدبود که ازنظر مالی و شرایط بیرونی از حمایت بهتری برخوردار باشد. البته این رشته خطرات خودش را هم دارد؛ ضربان قلب بسیار بالا، احتمال تصادفهای وحشتناک و اشتباهات کوچک غیرقابل جبران، چیزهایی است که این رشته را بسیار سخت میکند اما من لذت و هیجان رانندگی را با هیچچیزی عوض نمیکنم.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
بهطور معمول مخاطب سینما و سریال، آثار را با ژانر و موضوعشان میشناسد؛ از اکشن تا درام و جاسوسی و... که هفتههای قبل بهطور مفصل دربارهشان گپ زدیم اما گاهی در مجلات و سایتهای سینمایی با عبارات دیگری آشنا میشویم که یک اثر را توصیف میکنند. عباراتی که مثل ژانرها کلمات شفافی نیستند اما شناختن آنها به انتخاب بهتر یک اثر قبل از تماشا و مطالعه نقد آن بعد از تماشا کمک میکند. با چند مورد از این اصطلاحات آشنا میشویم.
تریلوژی 3تا 3تا
تریلوژی یا سهگانه به فیلمهایی گفته میشود که بهطور معمول داستان مستقلی دارند اما یک موضوع یا اتمسفر مشترک آنها را بههم پیوند دادهاست. بعضی از تریلوژیها ارتباط معنایی و استقلال داستانی دارند، مثل سهگانه « رنگها» از «کیشلوفسکی» و اولویت خاصی برای تماشایشان نیست. اما برخی تریلوژیها کاملا بههم وابسته هستند مثل «اربابحلقهها» که اگر قسمت اولش را نبینیم، نمیتوانیم داستان قسمت دوم را درک کنیم.
اسپینآف محصول جانبی یک اتفاق خوب
اسپینآف بیشتر در دنیای سریالسازی اتفاق میافتد؛ به اینصورت که براساس یک اثر معروف و موفق، یک سریال حول یکی از شخصیتهای فرعی یا داستانهای حاشیهای ساخته میشود. اسپینآف درحقیقت یک محصول جانبی است که به دلیل ظرفیت و شهرت یک اثر موفق ساخته شدهاست. بهطور مثال دو اسپینآف از سریال محبوب «واکینگدد» ساخته شده و سریال جدید «خاندان اژدها» یک اسپینآف برای «بازی تاج و تخت» است.
فرانچایز یک دنیای پرسود
فرانچایز هم در دنیای سینما کاربرد دارد و هم سریال. «انتقامجویان» بهترین مثال برای توصیف فرانچایز است. وقتی براساس یک دنیای داستانی، چندین محصول مختلف ساخته میشود، با فرانچایز طرف هستیم. «هالک»، «ثور»، «مرد آهنی» و... همه فرانچایزهای دنیای انتقامجویان هستند. «جنگ ستارگان»، «هریپاتر»، «سریعوخشن »و... فرانچایزهای معروف دیگر هستند.
آنتولوژی هربار یک چیزی
اگر هر قسمت یک سریال، داستان و عوامل مجزایی داشتهباشد، با آنتولوژی طرف هستیم. تفاوت سریال آنتولوژی با اپیزودیک در نوع استفاده از عوامل آنهاست. در آنتولوژی براساس داستان در هر قسمت، مثل «آینه سیاه» یا در هر فصل مثل «فارگو» با تغییر کامل داستان و عوامل مواجه می شویم اما در سریال اپیزودیک مثل «شرلوک هولمز»، در هر قسمت داستان جدیدی داریم و عوامل تغییر نمیکنند.
لایواکشن بازسازیهای پرخرج
لایواکشن به فیلمهایی در ژانرهای مختلف گفته میشود که براساس یک بازی یا پویانمایی ساخته شدهاند و بهطور معمول جلوههای ویژه زیادی دارند. شرکت معروف دیزنی که بهخاطر پویانماییهای جذابش معروف بود، به تازگی از روی داستانهای کلاسیک لایواکشنهای پرخرجی مثل «شیر شاه»، «علاءالدین»، «بامبو» و نمونه آخر «پینوکیو» را ساختهاست.
ریبوت نقطهسرخط
گاهی یک فرانچایز موفق و پولساز در مسیر کسب درآمد و فروش به بنبست میخورد و برای همین ریبوت میشود. بهطور مثال «مرد عنکبوتی» تا بهحال سهمرتبه ریبوت شده، یعنی همان شخصیت و دنیا با تغییرات اساسی در بازیگر، داستان و موقعیتها مواجه شدهاست.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
گاهیاوقات بدون اینکه عمدی درکار باشد، احساسات دیگران را جریحهدار میکنیم. اما گاهی عمدا بدجنسی میکنیم و بعد احساس بدی به ما دست میدهد؛ در هر دو صورت میدانیم که باید عذرخواهی کنیم. این راهی است که بگوییم از کاری که انجام دادهایم و باعث ناراحتی دوستمان شده، متأسفیم و سعی خواهیمکرد در آینده رفتار بهتری داشتهباشیم. ماجرا به این سادگی نیست. اگر عذرخواهی کردن و شرایطش را بلد نباشیم، ممکن است وضع را بدتر کنیم و دوستانمان را ازدست بدهیم.
عذرخواهی یکجور همدلی است
«ببخشید»، «معذرت میخوام»، «متأسفم»؛ اینها چیزی بیشتر از یک کلمهاند. ما با ابراز تأسف، به طرف مقابلمان این پیام را میدهیم که برایش احترام قائلیم و به احساساتش اهمیت میدهیم. معذرتخواهی درواقع یکجور همدلی است که هم باعث میشود خودمان احساس بهتری داشتهباشیم و هم از احساس بدی که طرف مقابلمان تجربه میکند، بکاهیم. پس چرا گاهی وقتی عذرخواهی میکنیم، همهچیز خراب میشود؟ چرا دوستمان عذرخواهی ما را نمیپذیرد و دعوا بالا میگیرد؟ عذرخواهی کردن، اصولی دارد که باید رعایت کنیم. اول چندتا عذرخواهی خوب با هم ببینیم، بعد برویم سراغ یادگرفتن اصول کار؛ «متأسفم بابت حرف بدی که بهت زدم»، «ببخشید، نباید با اون لحن باهات حرف میزدم»، «منو ببخش که باهات بدرفتاری کردم، کارم اشتباه بود و دیگه تکرارش نمیکنم.»
عذرخواهی باید با جبران اشتباه همراه باشد
یک عذرخواهی خوب بهمعنی پذیرفتن تقصیر خود است. وقتی میگوییم «معذرت میخوام اما تو باعث شدی...»، «متأسفم ولی عصبانی بودم...» و معذرتخواهیهای دیگری که در آنها دلیلتراشی وجود دارد، به طرف مقابل این پیام را میدهد که از صمیم قلب بابت اشتباهمان متأسف نیستیم. در عذرخواهی نباید حرف و رفتارمان را توجیه کنیم. مظلومنمایی برای آنکه طرف مقابل را به پذیرفتن عذرخواهی وادار کنیم هم روش اشتباهی است. همچنین نباید توقع داشتهباشیم که با یک «متأسفم گفتن» همهچیز بهخوبی و خوشی تمام شود. ممکن است مدتی طول بکشد تا طرف مقابل احساس ناراحتیاش را پشتسر بگذارد. عذرخواهی به این معنی نیست که او موظف است فوری احساس بدش را ازبین ببرد. بنابراین لازم است که به طرف مقابل، زمان بدهید اما نباید همهچیز را هم به گذر زمان بسپارید؛ عذرخواهی باید با تلاش برای رفع اشتباه و جبران همراه باشد. بهعلاوه حرف و رفتاری که باعث ناراحتی دوستمان شده نباید تکرار شود، چون در اینصورت عذرخواهی کردن دیگر معنی ندارد. ابراز تأسف باید با تغییر رفتار همراه شود اما حتی در اینصورت هم کسی موظف نیست عذرخواهی ما را بپذیرد. عذرخواهی کردن، رفتار محترمانهای است اما قرار نیست همیشه پذیرفته شود، حتی اگر همه اصولش را رعایت کنیم. دانستن این نکته وقتی خودمان مخاطب معذرتخواهی هستیم هم ضروری است؛ اگر کسی با حرف یا رفتاری به ما صدمه جبرانناپذیری زدهاست، حق داریم که عذرخواهیاش را نپذیریم.
منبع: kidshealth.org
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
قابل توجه نوجوانان عزیزی که میپرسند: «پس پستههایی که از مهمونی اضافه اومد کجاست؟» همه مامانها یک جاساز دارن تهِ کابینت قابلمهها، پشت شیشههای مربای خالی، یک قوطی سوهان هست که روش نوشته: «پیاز داغ». پستهها اونجاست.
پس بادومها کجاست؟
جوانه رفتم دکتر، منشی گفت مریض شمایی؟ آخه چی بگم به این آدم؟
میگفتی نه من ویروس هستم، اومدم خودم رو تحویل قانون بدم!
آقا یه سوال، چرا تو کتابها، فیلم و سریالها، شخصیتها دستشویی نمیرن؟
همینجوریش آب میبندن بهسریال و هر 10 قسمت یک اتفاق جالب میفته، بعد شما توقع داری دستشویی رفتن و لابد غذاخوردنشون رو هم ببینیم!
از همین تریبون اعلام کنم؛ فهمیدم آنلاین شدی و پُست گذاشتی اما دایرکت منو سین نکردی. واقعا برات متاسفم آقای کریس رونالدو!
صفحه ما رو هم میبینه و بازم بهروی خودش نمیاره، چون پول شعور و معرفت نمیاره.
چرا مامانها هر روز میپرسن چی درست کنم؟
برای اینکه هرچی گفتیم، بگن وسایلش نیست و یک چیز دیگه درست کنن.
نمیدونم چرا هروقت صبح زود کار مهمی دارم، شب خوابم نمیبره.
شما نمیدونی، ما بدونیم؟ من هنوز نمیدونم مخفیگاه پستههای خونهمون کجاست. اونجایی رو که گفته شد هم گشتم، فقط چند قطعه طلای 24عیار پیدا کردم که خوراکی نبود.
جدیجدی مدارس داره شروع
می شه! حالا چی کار کنیم؟
وای وای، چه بد. چه تلخ. شوخی کردم. یکوقت سر لج نیفتین ویروس جدید درست کنین برای تعطیلی مدارس.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
نویسنده: ویکتوریا ترنبول
مترجم: آناهیتا حضرتی
نشر: پرتقال
در کتاب «پاندورا و پرنده»، روباه کوچکی زندگی میکند که اسمش «پاندورا» است. پاندورا تنهاست و کارش این است که از وسایلی که مردم استفاده نمیکنند و آنها را دور میاندازند، وسیلههای جدید درست کند. اینطوری میشود که اطراف پاندورا و خانه او پر از این لوازم میشود اما پاندورا هنوز تنهاست. یک روز یک پرنده از آسمان به زمین میافتد. بال پرنده شکسته است. پاندورا تصمیم میگیرد از پرنده مراقبت کند تا حالش خوب شود ولی... . امیدوارم ادامه داستان را خودتان بخوانید و از پایان آن لذت ببرید. من از داستان «پاندورا و پرنده» آموختم که بیشتر مراقب کره زمین و طبیعت باشم. این کتاب مصور است یعنی در هر صفحه، تصویر داستان همان صفحه کشیده شدهاست. پس میتوانید برای دوستان کوچکتر از خودتان که سواد خواندن ندارند، آن را بخوانید و تصویر هر صفحه را به آنها نشان بدهید.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
مردی درحال قدم زدن بود که چشمش به یک الماس درخشان افتاد و برق شادی در نگاهش نمایان شد. خم شد تا الماس را بردارد و در همین هنگام گردویی توجهش را جلب کرد. وسوسه شد تا گردو را هم بردارد اما ناگهان الماس از دستش رها شد و درون چاهی افتاد. مرد ماند و دهانی باز و یک گردوی پوک با دنیایی از حسرت. این داستان حکایت انسانهایی است که نعمتهای گوناگون و گرانبهای زیادی در کنار خود دارند ولی بهاندازه کافی قدردان حضور آنها نیستند. بیایید مراقب الماسهای زندگیمان باشیم، شاید بهدلیل حضور همیشگی آنها ارزششان را ازیاد ببریم ولی اگر لحظات زندگی ازدست برود، مانند شخصیت داستان بعد از رفتن آنها سراسر حسرت میشویم چراکه دیگر نظیر آنها پیدا نخواهدشد. شما الماسهای زندگیتان را میشناسید؟ خانواده، دوست خوب، سلامتی و... .
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.