- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ابزارهای سادهای که در زندگی روزمرهمان از آنها استفاده میکنیم و آنقدر بودنشان را بدیهی میدانیم که حتی به آنها فکر هم نمیکنیم، هرکدام از راه دور ودرازی به زمان ما رسیدهاند. کلی تغییر و تحول پشتسر گذاشته و خودشان را با نیازهای ما تطبیق دادهاند تا امروز جزئی ضروری و البته نامرئی از زندگی ما باشند. در ادامه با تاریخچه برخی از اشیای روزمره آشنا میشویم.
بالشتهای سنگی
هیچچیز مثل یک بالشت نرم از پر یا پنبه پرشده، خوابیدن را لذتبخش نمیکند اما بالشتها همیشه اینقدر لطیف و گوگولی نبودهاند. در فرهنگهای باستانی، بالشت از چوب، سنگ یا سرامیک درست میشد. مردم باستان بیشتر از آنکه به آسودگی هنگام خوابیدن فکر کنند، نیاز داشتند با چالشهایی مثل دور کردن حشرات و هجوم ارواح شیطانی –که به خواب بد نسبت داده میشد- دستوپنجه نرم کنند بنابراین بالشتهایشان را از مصالحی درست میکردند که گمان میکردند برای این موارد مناسب است. مثلا مصریها بالشتهای ازجنس مرمر و عاجشان را با تصاویری از خدایان تزیین میکردند که در خواب با ارواح شیطانی ملاقات نکنند.
مسواکی از موی گراز
خیلی سال پیش از تولد مسواک، انسانها روشی برای تمیز و تازه کردن دهانشان پیدا کردهبودند؛ جویدن گیاهانی مثل شاخه «چریش». حدود قرن 14 میلادی بود که شخصی در چین، ایده چسباندن موهای گراز به یک دسته بامبو به ذهنش رسید و مسواک مدرن –که در نگاه امروز ما چندشآور بهنظر میرسد- متولد شد. تا حدود قرن نوزدهم که موهای نایلونی در مسواک بهکار رفت، استفاده از موی گراز همچنان مرسوم بود. اگر فکر میکنید مسواک زدن امروز خیلی آسان شدهاست، باید نظر فضانوردان را بپرسید. آنها برایتان خواهندگفت که چون جایی برای بیرون انداختن آب دهان ندارند، مجبورند خمیردندان را ببلعند.
جاروشارژی روی سطح ماه
وقتی دوستتان یکهویی خبر آمدنش را میدهد و شما وقت زیادی برای جمعوجور کردن اتاقتان ندارید، جاروشارژی مثل سوپرمن ظاهر میشود و آبروی شما را میخرد. فکرش را هم نمیکردید که این وسیله کاربردی از ناسا آمدهباشد. ناسا به ابزاری سبک و ساده نیاز داشت که بهوسیله آن بتواند نمونههای سنگ را از سطح ماه جمع و با باتری کار کند. این دستگاه آنقدر در انجام وظیفهاش خوب بود که با کمی تغییر از ماه به بیمارستانها، هتلها و خانههای ما رسید.
پاک کردن کاغذ با نان
بعد از اختراع مداد، حدود 200سال طول کشید تا بتوانیم آثار اشتباهش را پاک کنیم. این اتفاق اولینبار کاملا تصادفی رخ داد. زمانی که یک مهندس بریتانیایی در قرن هجدهم، تصمیم داشت لکه روی کاغذش را ازبین ببرد و برای این کار از یک تکه نان استفاده کرد. این روش تا سالهای زیادی تنها راه ممکن برای پاک کردن کاغذ بود تا اینکه پاککن از راه رسید.
منبع: rd.com
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
اینجا قصه حرف اول را میزند. فرقی ندارد به چه زبانی حرف میزنی، چندسالهای و کاروبارت چیست، اگر اهل دنیای قصه باشی، جایت اینجاست؛ اینجا یعنی جشنواره بینالمللی قصهگویی که همه از بچههای کوچک گرفته تا پدربزرگ و مادربزرگهای 80ساله دورهم جمع میشوند تا قصههایشان را تعریف کنند. بیستوچهارمین جشنواره قصهگویی امسال در شهر یزد برگزار شد و شرکتکنندگان در بخشهای ملی، بینالملل، زبان اشاره، پادکست، آیینی-سنتی و... با هم رقابت کردند. جوانه اینهفته بهسراغ نوجوانی رفته که در مسابقه قصهگویی رتبه اول بخش ملی را بهدست آوردهاست؛ این شما و این هم «فاطمه محمدیِ» 17ساله اهل قزوین که خوب بلد است قصه را به گوش دوستدارانش برساند.
توی جشنواره چه خبر بود؟
جشنواره قصهگویی، 24سال است که در سطح بینالمللی برگزار میشود و شرکتکنندهها در گروههای سنی مختلف با هم رقابت میکنند؛ مسابقهای شیرین و پرشور. من در بخش ملی، با قصه «قوقولی» شرکت کردم. ماجرای خروسی که صدایش از دستش فرار میکند چون خروس بیمحل است. صدای خروس درطول قصه دنبال جای تازهای برای خودش میگردد و اما دستآخر برمیگردد سرجای خودش. ویرایش قصه و کارگردانیاش را مربیام، خانم «میربها» برعهده داشتند و راوی قصه، من بودم.
کی و چطور سر از دنیای قصهگویی درآوردی؟
همهچیز از هشتسالگی و شرکت در کلاسهای داستاننویسی و قصهگویی کانون شروع شد. اولینبار چهارسال پیش در بخش 90ثانیه جشنواره قصهگویی شرکت کردم. دوسال بعدش در بخش ملی شرکت کردم اما رتبه نیاوردم. امسال با آمادگی بیشتر شروع کردم به تمرین کردن و خداراشکر نتیجه گرفتم. راستش را بخواهید اولش خستگی تمرین کردن و نتیجه نگرفتنهای قبلی توی تنم بود اما این مسیر آنقدر پر از درس تجربه و خوشمزه است که دلم خواست باز هم تجربهاش کنم. یاد گرفتم ناامید شدن و کم آوردن، معنی ندارد و وقتی کاری را شروع میکنی، باید تا تهش بروی.
اجازه میدهی کمی توی رویاها و فانتزیهایت سرک بکشیم؟
در رویاهای من، همه ساختمانهای شهر، صاف و قشنگاند که این رویا، از هدفم در زندگی ناشی میشود؛ من دوست دارم در آینده معمار بشوم. شاید برایتان عجیب باشد که قصهگویی و معماری چه ربطی بههم دارند. قصهگویی، چیدن یکسری عناصر کنار هم و طی کردن مراحل برای رسیدن به یک نتیجه است که لذت این فرایند را به دیگران منتقل میکنی. این چیدمان لذتبخش در معماری هم وجود دارد. خب درباره فانتزیام هم بگویم که در خیالاتم همیشه به این فکر میکنم که کاش وقتی از خانه بیرون میروم، مردم خندهرو باشند. نمیدانم چطور، مثلا هوا قلقلکی باشد و خنده روی صورت آدمها بیاورد.
دوست و آشنا چه نگاهی به فعالیت موردعلاقه تو یعنی قصهگویی دارند؟
تا حالا خیلی پیش آمده که دوستانم از من بپرسند چطور خوب و روان صحبت میکنم و بهراحتی ازپس کارهایی مثل اجرا کردن در مدرسه یا انشا نوشتن برمیآیم. من هم برایشان توضیح دادهام و تا حالا چندنفر از دوستانم عضو کانون شدهاند. خب خیلی دلگرمکننده است. اصولا تشویق شدن بهویژه از سمت خانواده، من را مطمئن میکند که قدمهایم را محکمتر بردارم اما همیشه هم نظر دیگران مثبت نیست. گاهی از دوست و آشنا و مسئولان مدرسه میشنوم «این راهی نیست که بهدردت بخورد.»، «بنشین سر درست!» و چیزهایی شبیه به اینها. من این حرفها را میگذارم بهحساب ناآشنایی آنها با جهان قصهگویی.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
در نگاه اول لایههای رنگارنگش بهنظر ساختگی میرسد اما کوههای«وینیکونکا» -بهمعنی رنگینکمان- با رنگهای فیروزهای، بنفش کمرنگ، ارغوانی و طلاییاش در رشتهکوه آند واقع شدهاست. این کوهها که در ۱۰۰کیلومتری شهر «کوسکو»ی پرو قرار گرفته، برای مردم محلی مقدس بهشمار میرود و با عنوان «خدای کوسکو» نقش عبادتگاه را در این شهر دارد. البته که رسیدن به آن، بسیار دشوار است و حرفهایترین کوهنوردان دستکم شش روز پیادهروی میکنند تا خودشان را به وینیکونکا برسانند. بهگفته مردم محلی، کوههای رنگین کمان طی میلیونها سال از رسوب های ذخایر معدنی شکل گرفته و حدود 7سال پیش بهدلیل تغییرات آبوهوایی کشف شد. به ظاهر این کوه پیش از این پوشیده از برف بوده که گرمایش جهانی موجب آب شدن یخها شده و کوه رنگارنگ از زیر آن نمایان شدهاست. دلیل به وجود آمدن این رنگها، آب شدن تدریجی یخها و ترکیب آن با مواد معدنی روی کوههاست. پس از کشف این منطقه صدها روستاییِ کوچ کرده
به سرزمین اجدادی خود بازگشتند تا به عنوان راهنمای گردشگران در کوهستان آند مشغولبهکار شوند. اگرچه صنعت گردشگری، اقتصاد این منطقه دورافتاده را رونق بخشیدهاست اما حامیان محیطزیست، نگران آسیب گردشگران به این منطقه هستند که نگرانی بیجایی هم نیست. تالابی که قبلا پناهگاه اردکهای مهاجر بوده، امروز به پارکینگ بزرگی برای خودروهای گردشگران تبدیل شدهاست.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
فرق یک خوره سینما با مخاطب معمولی چیست؟ شاید بگویید اولی، بیشتر فیلم میبیند یا به هیچ فیلم و سریالی «نه» نمیگوید اما واقعیت اش این است که یک خوره سینمای واقعی، معمولا اطلاعات خوبی درباره دنیای موردعلاقهاش دارد. خب این کاری است که ما در سینماتوگراف انجام میدهیم؛ پرداختن به زیروبم سینما برای آنکه چنته دوستدارانش هیچوقت از دانش و اطلاعات خالی نماند. این هفته قرار است دو اصطلاح جدید را با هم یاد بگیریم.
آنتولوژی یعنی چی؟
تا حالا شده سریالی که دوستش دارید، حوصلهتان را سرببرد؟ تا چند قسمت میتوانید شخصیتهای تکراری را ببینید و همچنان به سرنوشت و ماجراهایشان علاقهمند بمانید؟ بعضیها تنوع در شخصیتها، خط داستانی و موقعیتها را ترجیح میدهند و آثار داستانی و نمایشی را –هرقدر هم که جذاب باشند- فقط درصورتی دنبال میکنند که به این علاقهشان پاسخ بدهد. خب «آنتولوژی» برای همین خلق شدهاست.
آثار آنتولوژیک چه مشخصاتی دارند؟
آنتولوژی در همه انواع آثار سرگرمکننده وجود دارد؛ در رمان، فیلم، سریالهای تلویزیونی و حتی بازیهای کامپیوتری. وقتی هر فصل، شخصیتهای تازه و موضوعات جدید خاص خودش را دارد، اثر مدنظر در دسته آثار آنتولوژیک قرار میگیرد. همانطور که این تغییرات در یک اثر واحد برای مخاطبهای تنوعدوست ، جذاب است، نویسندگان و کارگردانها را هم سر ذوق میآورد. خالقان آثار نمایشی و داستانی میتوانند یک عنوان و قالب را حفظ کنند اما آن را با شخصیتها، موقعیتها و حتی ژانرهای مختلف پرکنند بدون آنکه کسی بهشان خرده بگیرد. جذاب نیست؟ سریال «عشق، مرگ و روباتها» یک نمونه عالی از آنتولوژی است. این پویانمایی که برای مخاطب بزرگ سال است، از 18 اثر کوتاه در ژانرهای مختلف علمی-تخیلی، ترسناک و کمدی تشکیل شده و جالب اینکه هر کدام از قسمتهایش را یک گروه انیماتور متفاوت از کشورهای مختلف ساختهاند.
مامبلکور به چی میگن؟
سینما برای عموم مردم در فیلمهای پرهزینه و شلوغی تعریف میشود که بازیگرهای معروف در آنها هنرنمایی میکنند، استودیوهای بزرگ فیلمسازی پشت آنها هستند و زرقوبرق فیلم و فراز و فرود قصه، بینندهها را سرگرم میکند اما در سینما آثار هنری و غیرتجاری هم وجود دارد که در استودیوهای کوچک ساخته میشوند و دلشان میخواهد درکنار تولید سرگرمی، حرفی برای گفتن داشتهباشند. یکی از زیرعنوانهای این سینما که تحتعنوان «مستقل» شناخته میشود تا راه خودش را از فیلمهای هالیوودی جدا کند، فیلمهای «مامبلکور/ Mumblecore» است.
فیلمهای مامبلکور رو چطور تشخیص بدیم؟
فیلمهای مامبلکور، آثاری کمهزینه هستند با بازیها و دیالوگهای واقعگرایانه و عموما بداهه. تأکید بیشازحد بر دیالوگ و علاقهمندی به موضوعات جدی مثل روابط بینفردی، خیانت، جدایی و... از دیگر
ویژگی های این آثار است. فیلمهای مامبلکور در ژانر بسیار انعطافپذیرند و میتوانند موضوعات موردعلاقه و شیوه فیلمسازی محبوبشان را تقریبا در تمام انواع ژانرهای شناختهشده پی بگیرند. کارگردان در ساخت چنین فیلمی بهجای آنکه براساس یک طرح ازپیش تعیینشده پیش برود، راه را بر خلاقیت و بداهه باز میکند و بدون آنکه ترسی از اتفاقات غیرقابل پیشبینی داشتهباشد، از پیش آمدنشان استقبال میکند. اگر اصطلاح مامبلکور را پیش از این نشنیدهبودید، تعجبی ندارد چون به رغم سابقهدار بودن فیلمهای مستقل، این زیرعنوان مدت زیادی نیست که جای خودش را در سینما باز کردهاست.
منبع: nofilmschool.com
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
نویسنده: لسلی کانر
مترجم: فرح بهبهانی
انتشارات: افق
رمان «در انتظار یک زندگی طبیعی»، گوشهای از زندگی دختری بهنام «ادی» است. پدر ادی وقتی او کوچک بوده، از دنیا رفتهاست و مادرش دوباره ازدواج میکند. ناپدری ادی خیلی مهربان است و او را دوست دارد. ادی دو خواهر کوچولو دارد. بهخاطر رفتارهای مادر ادی، مادر و ناپدریاش از هم جدا میشوند. دادگاه سرپرستی خواهر کوچولوها را به پدرشان و سرپرستی ادی را به مادرش میدهد. ناپدری، خواهرها و پدربزرگ ادی او را خیلی دوست دارند و از دور مواظبش هستند. ادی که یک دختر 12ساله است، همراه مادرش در خانهای کوچک و آهنی زیر ریل راهآهن زندگی میکند. ادی آرزو دارد یک زندگی طبیعی داشتهباشد اما کارهای مادرش اصلا طبیعی نیست. مادر ادی مغرور و خودخواه است و گاهی چند روز دخترش را در خانه تنها میگذارد. ادی مادرش را خیلی دوست دارد و سعی میکند طوری رفتار کند که هیچکس حتی ناپدری و پدربزرگش متوجه نشوند مادرش در خانه نیست و او را تنها گذاشته است اما بالاخره... .
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
سالهاست برام سواله که وقتی با فِر گاز کیک و پیتزا درست نمیکنیم پس بهچه کاری میاد؟
مگه قراره کیک و پیتزا درست کنین؟ فِر گاز همهجا فقط بهعنوان انباری ظروف خونه استفاده میشه.
من یک سوال از مادرهای گرامی دارم، وقتی قراره در کمدمون رو ببندیم و داخلش دیده نمی شه چرا باید توش مرتب باشه؟
حتی فراتر از اون، وقتی در خونه رو میبندیم و داخلش دیده نمی شه، چرا باید مرتبش کنیم؟
ایناییکه 5دقیقهای دوش میگیرن کیوقت میکنن گروه موزیک کنسرت شون
رو به جمعیت معرفی کنن؟
متأسفانه اینا اجرای زنده ندارن و کنسرتهاشون همهاش پلیبک و لب زدنه.
خستهشدم از بس بچههای فامیل هر کار خوبی کردن، مامانم گفت یاد بگیر.
اینکه خوبه، یکبار بچه فامیل ما یک کار زشت کرد. به مامانم گفتم دیدی چی کار کرد؟ گفت: «بله دیدم، نتیجه رفتوآمدش با تو بود. از تو یاد گرفته!»
واقعا حال خوب آقازادهها رو درک نمیکردم تا بابام مدیر ساختمون شد.
خوشبهحالت، حالا اون گلدون خوشگله ساختمون رو میتونین بذارین جلوی در واحد خودتون.
چرا اینقدر بستههای اینترنت بیبرکت شدن و زود تموم می شن؟
چون باید به سرعتشون که پایینه، بیاد دیگه.
من که سرمایی هستم، چهجوری باید دو سال دیگه مرحله اول کنکور رو تو زمستون شرکت کنم؟
اولش سرده، بعد که از بلندگو می گه داوطلبان گرامی دفترچهتون رو بردارین خودبهخود گُر میگیری.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.