
پرونده
تعداد بازدید : 120
توصیههای منتشرنشده استاد «فاطمینیا» به جوانان
«حبیب اعلمملکی» از شاگردان نزدیک استاد فاطمینیا بهمناسبت سالروز درگذشت این عالمِ واعظِ درسآموز توصیه هایی منتشر نشده از ایشان را در اختیار ما گذاشت
نویسنده : مجید حسینزاده | روزنامهنگار
توصیف شخصیت برجسته ای چون آیت ا... فاطمینیا با چند صفت و عبارت ساده، دقیق و کامل نیست. سخنان و منبرهای اخلاقی ایشان در نهایت تعادل و لطافت بود و حکمتهای شیرینی را عرضه میکرد که در عین استحکام و انطباق با آیات و روایات، برای مردم امروز هم قابل فهم و پذیرش بود. 26 اردیبهشت، اولین سالروز درگذشت ایشان است. به همین مناسبت و در پرونده امروز زندگیسلام، بهسراغ «حبیب اعلمملکی» از شاگردان نزدیک آیتا... سیدعبدا... فاطمینیا رفتیم تا برای ما بیشتر از خصوصیات شخصیتی، علمی و عرفانی ایشان بگوید. «اعلمملکی» بیش از ۲۰ سال با این عالم ربانی ارتباط نزدیک داشت و نکات و خاطرات جالبی از ایشان در سینه دارد. علاوه بر مرور برخی از این خاطرات، او یک فایل صوتی از گفتوگوی اختصاصی خودش با علامهمحقق فاطمینیا را در اختیار ما گذاشت که تاکنون منتشر نشده است. مرحوم فاطمینیا در این گفتوگو که گزیدهای از آن را در پرونده امروز زندگیسلام میخوانید، درباره سبکزندگی آیتا... ادیب العلما نکاتی را مطرح میکنند و میگویند: «... در ادامه من میخواهم چند تا نکته مهم عرض بکنم که دوستان توجه داشته باشند. اینها خیلی مهم است بهخصوص برای جوانان، یک جورهایی امیدوارم حتما به گوششان برسد...»
از نوجوانی شیفته ایشان شدم
«اعلمملکی» در ابتدای صحبتهایش به این نکته اشاره میکند: «اجازه میخواهم قبل از هرسخنی تصحیح کنم که این حقیر بدون تواضع، یکی از کمترین ارادتمندان آیتا... فاطمینیا هستم و نه شاگرد و نه دیگر ... .» او درباره نحوه آشناییاش میگوید: «بنده توسط مرحوم پدرم با استاد فاطمینیای بیبدیل آشنا شدم. در دهه ۶۰ شرح دعای ابوحمزه ثمالی با بیان استاد از رادیو پخش میشد و پدرم سحرهای ماه مبارک رمضان که از خواب بیدارم میکردند، من را تشویق میکردند صحبتهای این آقا را گوش کنم، با این که نوجوان بودم و از آن مطالب درک عمیقی نداشتم،برایم جذاب بود، تا این که دیری نگذشت که در بعضی از جلسات معارفی توفیق ملاقات مییافتم».
سبک تربیتیشان، رفاقتی، محبتی و مشورتی بود
وی درباره مشاهداتش از ارتباط آیتا... فاطمینیا با دیگران میگوید: «استاد فاطمینیا معمولا با اشخاصی که با ایشان آشنا میشدند ارتباط بسیار خوبی داشتند و نوعا هر آشنایی تصور میکرد محبوبترین یا صمیمیترین فرد نزد استاد است... در ضمن، نگاه و شیوه حاج آقا در امر تعلیم و تربیت واقعاً بسیار موثر بود. این معلم مهربان، طبیبی بهروز بودند. اگر در فردی زمینه علمی در رشتهای یا هنری یا مهارتی در زمینهای خاص تشخیص میدادند مشوق و راهنما میشدند و در مواردی هم که اطلاعات داشتند ارائه طریق میکردند. سبک تربیتیشان به شکل آموزشهای رسمی نبود بلکه بسیار رفاقتی، محبتی و مشورتی بود.»
حتی روی تخت بیمارستان هم مطالعه میکردند
«اعلمملکی» که بیش از 20 سال با ایشان ارتباط نزدیک داشته، درباره یکی از مهمترین توصیههای استاد فاطمینیا به دیگران میگوید: «مرحوم استاد فاطمینیا توصیه میفرمودند برای کتابخوانی و مطالعه وقت زیادی بگذارید و مطایبه هم داشتند و میگفتند امیدوارم مرض کتاب و کتاببازی به شما هم سرایت کند... . کتاب و مطالعه آنقدر برایشان مهم و شیرین بود که حتی روی تخت بیمارستان هم مطالعه میکردند و از اندک حال و فرصتی برای این امر بهره میجستند.»
همسرشان یک بار هم عصبانیت ایشان را ندیده بود
«اعلمملکی» یک خاطره درسآموز هم درباره منش آیتا... فاطمینیا در خانواده دارد که میگوید: «از همسر گرامی استاد فاطمینیا که الحق خودشان بانویی با فضیلت و از بیت علم و سیادت هستند، شنیدم که میگفتند: در طول همه سالهای زندگی مشترک حتی یک بار هم عصبانیت حاج آقا را ندیدهام و حتی صدای بلند و هیچگونه تندخویی از ایشان نشنیدم و ندیدم. وقتی که این مطلب را شنیدم اصرار کردم که واقعی میفرمایید یا تعارف و احترام است؟ همسر محترم ایشان تاکید کردند صادقانه حتی یک مورد هم خلاف این نبوده است. در واقع ایشان علاوه بر توصیههایی که روی منبر و کرسی درس داشتند خودشان هم عامل بودند. یک بار به استاد گفتم که شما خبر دارید حاج خانم درباره شما این چنین فرمودند؟ آقای فاطمینیا با تبسمی گفتند حاج خانم به من خیلی لطف دارند؛ عرض کردم خداییش همه این مدت که خدمت شما هستم رفتاری غیر از این از شما ندیدهام، خواهش میکنم بفرمایید قضیه این توانایی چیست؟ فرمودند: الحمدلله خدا مرحمت فرموده، دستم را گرفته و من مالک غضبم هستم. یقینا و حتما استاد روی کظم غیظ و کف نفس کار کرده بودند و اوصافشان به همینها محدود نبود...»منبع این بخش: ایکنا
خدا را با باطن پاک عبادت کن
آیتا... فاطمینیا در این گفتوگو که برای اولین بار منتشر میشود، نکاتی را برای همه به ویژه جوانان درمیان گذاشتند
«اعلمملکی» در ابتدای فایل صوتی این گفتوگوی ارزشمند با استاد فاطمینیا که در اختیار ما قرار داده، میگوید: «با نام و یاد خدای متعال؛ بهترین و شایستهترین صلواتالهی بر حضرت سید انبیا و اوصیای بر حقشان. خدا را شاکریم توفیق مغتنمی برای دیدار و گفتوگوی اختصاصی با سرور ارجمند جناب استاد فاطمینیا با محوریت شخصیت آیتا... ادیب العلما، باتوجه به شناخت حضرتعالی از امتیازهای علمی و معنوی ایشان نصیبمان شده تا مجموعهای برای معرفی این عالم گران قدر آماده شود و در اختیار مشتاقان قرار گیرد. همچنین بفرمایید که بهطور کلی چه عواملی را در حصول عبودیت و توفیقات عالی برای اولیای خدا موثر میدانید؟ در خدمتتان هستیم.» استاد فاطمینیا هم در پاسخ چنین نکات و مطالب نغز و نابی را فرمودند: «بسما... الرحمن الرحیم. خدمت شما عرض کنم که شناخت بنده از مرحوم آیتا...آقا میرزا محمدعلی ادیبالعلما(ارتقایی) برمیگردد به سالهای خیلی پیش که من نوجوان بودم. حتی پدر بزرگوارشان هم اهل علم بودند. البته من این را در حاشیه بگویم که هم ایشان و هم پدرشان خطاط بودند. الغرض آن موقع که نوجوان بودم، پدر ایشان از من خواست که عصرها بروم در کتابداری به ایشان در یک مدرسه، 2 یا 3 ساعت کمک کنم. من هم 2 یا 3 ماه رفتم، طوری بود که طلبهها کتاب میخواستند، شماره این کتابها ملکه ذهنم شده بود. در ادامه من میخواهم چندتا نکته مهم عرض بکنم که دوستان توجه داشته باشند. اینها خیلی مهم است بهخصوص برای جوانان، یک جورهایی که امیدوارم حتما به گوششان برسد.» در ادامه، برگزیدهای از صحبتهای استاد فاطمینیا را در این گفتوگو خواهید خواند.
درباره شخصیتهای بزرگ معنوی، افسانههای زیادی درست میشود
شخصیتهای بزرگ به ویژه شخصیتهای معنوی که باطنی دارند و معنایی دارند، درباره این ها افسانهها و ادعاهای بسیار درست میشود. مثلا به شما بگویم یک عده بودند که آقامیرزا جعفر مجتهدی را اصلا ندیده بودند، میگفتند ما یک روز پیش آقای مجتهدی بودیم، ایشان چنین گفت. یا آقای شیخ محمدعلی ادیب را درست و حسابی ندیدند اما برای این که خودشان را ببرند بالا، میگویند که من یک وقتی با ایشان بودم، به من چنین گفت و چنان گفت. خلاصه از این نقلها درباره شخصیتهای بزرگ بسیار هست. جوانان ما باید حواسشان جمع باشد. درضمن این را هم در حاشیه بگویم چون بنده رشتهام کتاب شناسی است، کتابهای منسوب به شخصیتهای بزرگ و علما هم زیاد درست میشود. برای این که اینها شهرت داشتند، کتاب به نام اینها میساختند تا به فروش بالایی برسد برای نفع مادی. مثلا کتابهای زیادی به علامه مجلسی نسبت داده شده که اصلا مال ایشان نیست مانند تعبیرخواب. کتابهای زیادی که به غزالی نسبت داده شده که مال ایشان نیست و من این ها را تحقیق کردم. برگردیم به موضوع اصلیمان، مرحوم ادیبالعلما شخصیت بینظیر یا باید بگوییم کمنظیری بود چون من شناخت کافی از ایشان داشتم. ایشان عالم بود و بسیار ملتزم، متدین و متخلق به اخلاق حسنه... .
کرامت با علومغریبه فرق دارد
ایشان در علوم متنوع باطنیه دست داشت. امروز من میبینم یک خلط مبحثی در تهران بهوجود آمده که کرامت را بعضیها به اشتباه میگویند علومغریبه یا این که بعضی علمهای باطنی را که شخص دارد، میگویند علومغریبه دارد و این اصطلاح دارد خیلی به ویژه در تهران رایج میشود که بسیار اصطلاح عوامانه و منحطی است. حتی من شنیدم درباره خیلی از بزرگان میگویند که ایشان علومغریبه داشت. ببینید عزیزان من، باید این ها را تفکیک کنید. کرامت یک بحثی است، باطن یک شخص یک بحثی و علوم غریبه یک بحث مستقل است... درباره علوم غریبه مرحوم نراقی در خزائن میفرمایند که این ها درست است و نه این که نباشد اما شرایط زیادی دارد. من حتی خودم دیدم که اگر کسی بخواهد به اینها عمل کند نباید زندگی داشته باشد، زن و بچه داشته باشد و خیلی چیزهای دیگر.... .
در دین ما هم ظاهر مهم است و هم باطن
آیتا... ادیبالعلما زندگی طبیعی داشت و من میدانستم زندگی زاهدانه و کمرنگی دارد. هر وقت خدمتشان میرسیدم، دور و برش چندتا نسخه خطی بود و یک سماور کوچک. ایشان در علومغریبه از آدمهایی بود که نظیرش نبود یا کم بود اما عالم بود و باطن داشت. باطن این نیست که آدم علومغریبه بداند. ممکن است اصلا در عمرش علومغریبه نداند. ما دینمان هم ظاهر دارد و هم باطن. به این معنا که ما بخشی از دینمان اعمال جوارح است یعنی اعمالی است که با بدنمان انجام میدهیم مثل نماز، روزه و چیزهای دیگر و اگر این ها نباشد، ما به هیچ جایی نمیرسیم. اگر کسی عبادات روزمرهاش را بلد نباشد و مدعی عرفان باشد، این آدم دروغگویی است و اصلا چنین چیزی نمیشود. بنابراین اولین چیزی که ما داریم، عبادات ماست، اعمال جوارح است، وظایف یومیه ماست. منتها اینها یک حیاط خلوتی دارند و آن در اصطلاح اخلاقیون، «معرف اسرار قلوب» یعنی معرف اسرار باطن است. مثلا ما الان میخواهیم وضو بگیریم، غسل کنیم، نماز بخوانیم، آخر چه میشود؟ میگویند اقم الصلاة لذکری. این لذکری، حیاط خلوت همه عبادات است. بنابراین اگر نماز را با همه شرایط بخوانیم اما لذکری نباشد، برای یاد خدا نباشد، این جاست که مرحوم سید بحرالعلوم میفرمایند که باطن را از ظاهر بیشتر آراسته کن یعنی خدا را با باطن پاک عبادت کن. آدم وقتی میخواهد مهمان دعوت کند، اول باید خانه را تمیز کند. آقا میرزا جواد ملکی تبریزی، ایشان از همه رساتر گفته و من وقتی این جمله را میگویم، خجالت میکشم. ایشان میفرمایند این بدن ما قشری است روی روح ما و این لباسی که بر تن میکنیم، قشرِ قشر است. اگر این لباس ما که قشرِ قشر است متنجس بشود، نماز باطل است، آن وقت با باطن آلوده ما چگونه نماز میخوانیم؟ طرف حسود است هنوز برای حسدش فکری نکرده. ریاکار است هنوز برای ریاکاریاش فکری نکرده و چیزهای دیگر. اجمال مطلب این است که این باطنی که میگوییم منظور این است و آقا میرزا محمدعلی از این باطن بهرهمند بود. عرض کردم تمام عباداتی که بهجا میآوریم، حیاط خلوتش معرف اسرار قلوب است و باید به درونت برسی. نماز «تنهی علی الفحشا و المنکر» است، این شوخی ندارد. اینکه خم میشویم، به رکوع و سجود میرویم، این را پروردگار گذاشته و آثاری دارد که ما را از منکر و فحشا دور میکند.
راههای سلوک به عدد انفاس خلایق است
از لحاظ کرامات، من نمیخواهم درباره آیتا... ادیبالعلما اغراق کنم چون ما هرچه در زندگی میگوییم در پرونده اعمالمان نوشته میشود. حالا میخواهیم کسی را مدح کنیم، نوشته میشود یابرعکس. بنابراین من میتوانم بگویم ایشان کرامت داشته و من صحنهای از نزدیک از ایشان دیدهام که میگویم. آن اواخر، ایشان خیلی مریض بود و به زحمت راه میرفت ولی ایشان را دعوت کرده بودند به ناهاری که بهخاطر آن دوست قبول کرده بود. این هم از سلوک او بود، ما فکر میکنیم که سلوک فقط نماز شب است. سلوک اینقدر هست که بزرگان فرمودند سلوک به عدد انفاس خلایق است. یک وقت دیدی شما یک لیوان آب به کسی دادی که سلوکت همان شد، یک وقت به یک مهمانی رفتی، به یک کسی زنگ زدی، یک خودکار به یک کسی دادی، یک آدم بداخلاقی را متحمل شدی، تمام این ها سلوک است. بنده شاهدم که ایشان با همه زحمتی که برایش داشت در آن مهمانی حاضر شد. منتها بعد از اینکه ناهار مختصری میل کردند، یک ماشین آمد تا ایشان را ببرد چون نمیتوانستند بنشینند. من هم تا دم ماشین، ایشان را بدرقه کردم و کرامتی که دیدم، آنجا بود. میگویند مشت نمونه خروار است. من یادم است که یک نفر بود و من در جریان بودم که از افرادی میترسید که برایش خط و نشان کشیده بودند و مضطرب بود. این آدم تا دم ماشین رسید، بدون این که قضیه را توضیح دهد، آقای ادیبالعلما برگشت و به ایشان گفت که نترس، برو دعای یا من تحل بخوان... .
از ارواح علما بخواهید برای شما دعا کنند
انشاءا... در برزخ روح مقدس ایشان دعاگوی ما باشد. چون این جور افراد در برزخ دستشان از دنیا بازتر است یعنی آن جا بیشتر میتوانند دعا کنند. تشبیه کردند بعضی از علما، در منزلی که تعمیرات هست، نقاشی هست، آن جا نردبان میگذارند، تیر و تخته میگذارند که مزاحم رفتوآمد می شود و آن جا را تنگ میکند. وقتی تیر و تخته را برداشتند، آن جا باز میشود و همه میآیند و میروند. میگویند بعضی از بزرگان، بدنشان به حکم آن تیر و تخته است که خانه را شلوغ کرده. وقتی روح از بدنشان خارج میشود، خیلی بهتر میتوانند دعا کنند. این یک اصلی است در عرفان که البته ریشه دارد. درنتیجه این جور افراد در آن جا بهتر میتوانند دعا کنند. خوب است گاهی وقتها هدایایی به روح مقدسشان بفرستیم، پولی از طرف آنها به مستحقی بدهیم، کسی را خوشحال کنیم، با نماز خواندن یا تلاوت قرآن یا به گونهای دیگر از آنها بخواهیم ما را دعا کنند با این که بدون این هدایا هم دعا میکنند ولی این رابطهای که برقرار میکنیم، مصلحت است.