پرونده
تعداد بازدید : 48
فهرست جالب فعالیتهای طلبه دهههفتادی
گفتوگو با حجتالاسلام «مرتضی فلاحنژاد» که علاوه بر نجات هزار تن محصولات کشاورزی در منطقه جیرفت کرمان به ساخت 10 مسجد و مدرسه، ایجاد اشتغال برای بیش از 500 نفر، نجات معتادان، وساطت برای ازدواج و ... مشغول است
نویسنده : مجید حسینزاده | روزنامهنگار
اوایل سال 99 بود که به منطقه جیرفت کرمان رفت. از همان ابتدا، تصمیم نداشت تا فقط بهعنوان یک امام جماعت مسجد در آن جا حضور داشته باشد. خیلی زود آستینها را بالا زد تا بتواند با کمک و همراهی جوانان روستا، گرههای بزرگی از مشکلات اهالی جیرفت را باز کند. حجتالاسلام «مرتضی فلاحنژاد» متولد سال ۱۳۷۵ است و علاوه بر ساخت مدرسه و مسجد برای ۱۰ روستا، آب رسانی به بیش از 7 روستای جنوب کرمان و اشتغال آفرینی برای بیش از 500 نفر با تلاشهای شبانهروزیاش محقق شده است. در پرونده امروز زندگیسلام به سراغ این طلبه دهه هفتادی خوشفکر رفتیم که قدمهای بزرگی برای آبادانی اهالی جیرفت برداشته و محبوبیت زیادی در بین مردم آن خطه دارد.
شروع کار من از زمان شهادت حاج قاسم بود
به عنوان اولین سوال از او میپرسم از چه زمانی تصمیم گرفته که راهی جیرفت برای خدمت به مردم این منطقه شود که میگوید: «شروع کار من از زمان شهادت حاج قاسم سلیمانی بود. آن موقع بود که تصمیم به این کار گرفتم. شهادت ایشان جرقهای در ذهنم زد که من هم باید مثل حاج قاسم برای خدمت به مردم بیشتر از حد توانم، کار کنم و انگار بعد از آن، زنده شدم در این مسیر و تصمیمم را برای انجام کارهای جهادی، جدیتر از قبل عملیاتی کردم.»
دهه هشتادیها بیشتر از بقیه پای کارهایم هستند
باتوجه به تصاویری که از او در بین بچههای اهالی جیرفت دیدم، متوجه ارتباط بسیار خوب او با نوجوانان و جوانان روستا شدم. حجتالاسلام «فلاحنژاد» در همین باره میگوید: «من در جنوب شرق کشور، مردم خونگرم زیادی را دیدم. البته بعضی مردم ذهنیتهای درستی درباره اقشار مختلف جامعه ندارند اما وقتی دیدند که من با لباس طلبگی، برای کمک به آنها وارد میدان شدم، خیلی استقبال کردند و نظرشان متفاوت شد. مردم دنبال یادگیری و مربی هستند چون ذات انسان کمالگراست و دوست دارد که رشد کند. مردم میبینند که البته حرفِ تنها نیست، عمل هم هست و من برای هر کاری در کنارشان هستم، بنابراین خیلی استقبال میکنند. مساجدی در اینجا هست، من هر وقت فراخوان میدهم، بیشتر از همه نوجوانان و دهه هشتادیها میآیند پای کار. من هم هر روز، ساعتی را برای همنشینی با آنها اختصاص میدهم تا این رابطه دو طرفه، بیشتر تقویت شود.»
هم مانع دلالان و هم خرابشدن محصولات شدم
احتمالا شما هم بارها از خرابشدن محصولات مختلف کشاورزی در شهرهای مختلف کشور شنیدهاید. محصولاتی که با سودجوییهای دلالان یا گاهی به دلیل نبودن بازار و فراوری نشدن نابود میشود. این طلبه دهه هفتادی میگوید: «سیبزمینی، پیاز و گوجهفرنگی جزو اصلیترین محصولات کشاورزان منطقه جنوب کرمان است که متاسفانه با مشکلات بسیاری هرساله مواجه میشود. بعد از استقرار در مسجد با جمعی از جوانان تصمیم گرفتیم برای محرومیتزدایی از مردم این منطقه تلاش کنیم. با کمک خیران و اعتماد آنان هزار تن محصول کشاورزان را خریداری کردیم. محصولات را در سه مسیر مصرف کردیم. اول بخشی را میان نیازمندان رایگان توزیع کردیم. بخش دوم را با کمک نیروهای جهادی و جوانان شهر برای حذف دلالان خودمان به بازارهای هدف مانند بازار میوه و تره بار تهران ارسال کردیم و با قیمت مناسب فروختیم. بخش دیگری از محصولات را هم فراوری کردیم که با قیمت بسیار بالاتری به بازار عرضه شد، سود بسیاری راهم نصیب مردم و کشاورزان کرد. ما پیاز را به صورت سرخکرده و گوجه را به صورت رب به بازار فرستادیم. محصولات ما حتی در تهران هم توزیع شد و به فروش رسید. برای این کار زنان سرپرست خانوار، ایتام و جوانان بیکار را مشغول کار کردیم و افرادی هم در زمینه خرید و حمل و نقل مشغول کار شدند. در مجموع توانستیم در این فرایند برای ۵۰۰ نفر مستقیم و غیرمستقیم شغل ایجاد کنیم.»
اول ترکدادن معتادان، بعد اشتغالزایی برای آنها
این طلبه دهه هفتادی در کنار اشتغالزایی، موضوع کاهش آسیبهایاجتماعی در آن منطقه را هم در برنامه قرار داده است. او به جای اینکه معتادها را به حال خودشان رها کند، با چندین کمپ ترک اعتیاد ارتباط گرفته تا بتواند به این افراد آسیبدیده و خانوادههایشان کمک کند. خودش در این باره میگوید: «ما برای افراد زیادی بهخصوص جوانان شهر، اشتغال ایجاد کردیم. بعدا متوجه شدم برخی از افرادی که در این چرخه ما مشغول کار شدند، اعتیاد دارند. با ارتباطی که با کمپهای ترک اعتیاد گرفتم و با حضور کارشناسان این حوزه و سخنرانی برای آنها، بیشتر این معتادها را ترک دادیم. سپس افرادی را که پاک میشوند در این چرخه مشغول کار میکنیم تا هم دیگر سراغ اعتیاد نروند و هم درآمدی برای گذران زندگی و خانواده داشته باشند.»
شهرداری نپذیرفت،
خودم درخت کاشتم
او در روز درختکاری، یک ایده جذاب دیگر را اجرایی کرده و تعداد زیادی درخت میوه را برای نیازمندان کاشته تا هم مراقب آنها باشند و هم از محصولاتش استفاده کنند. این طلبه در همین باره میگوید: «شهرداریهای مناطق مختلف در اینجا، درختهایی را میکارند که جز سایه هیچ ثمرهای برای منطقه و مردم ندارد. من پیشنهاد دادم که وقتی دارید برای نگهداری از این درختها، آبیاریشان و ... هزینه میکنید، درختهای بومی منطقه را بکارید تا از ثمرهاش هم استفاده شود. آنها حرف من را رد کردند بنابراین داوطلبانه دست به کار شدم و هزار و خردهای درخت میوه و مثمر تهیه کردم و در نقاطی از شهر کاشتیم و بین خانوادههای نیازمند و ایتام توزیع کردیم. روال کار هم این طور شد که به هرخانواده ۸ اصله درخت دادیم که هرکدام در یک فصل سال میوه و ثمردهی دارند تا این خانوادهها در هر فصل سال خودکفا باشند و بتوانند برای خود درآمدی داشته باشند و گذران زندگی کنند. این درختان شامل خرما، لیموترش، پرتقال، انگور، انجیر، انبه، موز و شاه توت است. البته بعدش هم برنامه داشتیم که با آن خانوادهها، هفتهای یک بار ارتباط بگیریم و به بهانه سر زدن به درختها و نگهداری از آنها از مشکلاتشان باخبر شویم. هر درخت هم به نام یک شهید نام گذاری شد تا کارمان برکت بیشتری داشته باشد که خدا را شکر، موفق هم شدیم و الان دعای خیر مردم پشت سرمان است. چند وقت پیش هم، باغ فدک را به وسعت 2.5 هکتار که چیزی حدود 400 درخت خرما دارد، احداث کردیم و بخشی از آن متعلق به ایتام است.»
فعالیت نیکوکارها را تشکیلاتی کردیم
او بسیاری از طرحهایش را با کمک خیران و گروههای جهادی انجام داده است. از او میپرسم که چطور موفق به این کار شده است که میگوید: «من زمانی که به جیرفت آمدم، متوجه شدم که خیرین و چندتا از گروههای جهادی هستند که در این مناطق بهصورت جداگانه و در مناطق محروم دیگر کرمان فعالیت میکنند. با راه اندازی یک هیئت، همه اینها را آوردم پای کار، به عبارت دیگر فعالیتهایمان را تشکیلاتی کردیم تا ثمربخشی تلاشهایمان را بیشتر کنیم. سپس با همراهی آنها، فهرستی از مشکلات در این مناطق آماده کردیم و هدفهایی رادر نظر گرفتیم. مثلا قرارگاه هیئت جهادی جنت الحسین علیهالسلام کمک بسیاری به ما کرد که جا دارد از آنها تشکر ویژهای داشته باشم. شاید خودم هم فکر نمیکردم که اینقدر همبستگی خوبی در این منطقه برای کمک به مردم رقم بخورد.»
هرجا بحرانی دیدم، بدون تعلل ورود کردم
به او میگویم چطور در حوزههای گوناگون همچون ساخت مدرسه و مسجد، آب رسانی به روستاها، کشاورزی، ایجاد اشتغال، نجات معتادان، وساطت برای ازدواج و ... فعالیت داشتید که میگوید: «هرجا بحرانی دیدم که متوجه مردم است و مردم آسیب میبینند، بدون تعلل ورود کردم. من روز به روز اشتیاقم به این کارها و فعالیتهای خیرخواهانه بیشتر میشود چون ذوق و شادمانی از ته دل را در مردم میبینم. بنابراین هر روز حاضرم کل وقتم را بگذارم پای این کار تا مردم احساس ناامیدی نکنند. ظرفیتهای زیادی هست که باید به کار گرفته شود و تا الان هم به مردم جیرفت ثابت شده که من فقط اهل حرفزدن نیستم و برنامههای عملیاتی دارم.»
15 روستا را از شر آب ناسالم نجات دادیم
«در بحث آب رسانی، متوجه شدم یک سری از مردم مریضیهایی گرفتند که دلیلش کیفیت آبی است که از موتورهای کشاورزی مینوشند». این طلبه دهه هفتادی با این مقدمه میگوید: «در زمان فعالیت برای ساخت مسجد و مدرسه، متوجه بیماریهایی در میان مردم شدیم که سرمنشاء را بررسی کردیم و با مشورت با کارشناسان مطلع شدیم که دلیل این بیماریها، آب ناسالم مصرفی این مردم است. مردم این روستاها از آب موتور کشاورزی استفاده میکردند که با روغن و سموم مخلوط شده و متاسفانه بیماریهای عجیبی میان مردم ایجاد کرده بود. بنابراین آمدیم پای کار تا مشکل را حل کنیم. در قدم اول به سراغ مسئولان آب و فاضلاب منطقه رفتیم. تمام نقشههای روستاهای فاقد آب را با برآورد هزینه از آبوفاضلاب دریافت کردیم و حتی میزان لوله لازم را اعلام کردند. این نیازمندیها را به خیرین تهران ارجاع دادم و از آنان کمک گرفتم. هیئت جهادی جنت الحسین هم در این زمینه کمکرسانی بسیاری کرد. با فراهم شدن منابع مالی لازم کار آبرسانی را آغاز کردیم و تقریبا 15 روستا را در جنوب کرمان، آب رسانی کردیم.»
از ساخت مسجد و مدرسه تا وساطت برای ازدواج
او که دغدغه کار فرهنگی هم دارد، میگوید: «علاوه بر فعالیتهای اقتصادی که از نظر من بسیار مهم است، در زمینه فرهنگی برگزاری مجالس و تعظیم شعائر اهلبیت(ع) و وساطت برای ازدواج زوجهای جوان محله را هم انجام میدهم. در یک سال اول فعالیتم در اینجا توانستم واسطه آشنایی و ازدواج ۱۰ زوج جوان شوم که همگی دختران و پسران مسجدی بودند. همچنین وقتی به اینجا آمدم متوجه شدم که روستاهای این منطقه فاقد مسجد و مدرسه هستند. یعنی حدود 6،5 روستا یک مدرسه و مسجد داشتند یا اصلاً نداشتند. بعد از هماندیشی و مشورت تصمیم گرفتیم مساجد و مدارسی مشابه خانههای بومی روستاییان بسازیم. در همین باره باید بگویم باتوجه به این که بودجه لازم برای ساخت بنای مجزا را نداشتیم، تصمیم گرفتیم مدرسه و مسجد تلفیقی بسازیم یعنی یک بنایی ساخته شود که هم مسجد و هم مدرسه باشد. برآورد هزینه ساخت هر مسجد و مدرسه، حدود ۳۰ میلیون تومان شد که همهاش با 150 میلیون تومان محقق شد.»
تنها آرزویم ناامید نبودن جوانان وطنم است
از حجتالاسلام «فلاحنژاد» درباره دلیل این همه تلاش و پیگیری میپرسم؛ این که چه آرزوهایی در این مسیر دارد که میگوید: «اشتغالآفرینی باعث میشود که مردم بهخصوص جوانان از حالت یأس و ناامیدی درآیند. من تلاش کردم که به جوانان یاد بدهم که حتی از پیاز در آستانه خرابشدن هم میتوان تولید کار کرد. مثلا جیرفت متاسفانه ترابری درستی نداشت. من با تعدادی از میوه فروشها و حتی تعدادی از مساجد و حسینیههای تهران هماهنگ میکردم، به محض این که نیاز بود، به سرعت ورود میکردیم و پیازهای این جا را میفرستادیم تهران. مثلا سیر بشاگرد را آوردیم تهران و تبدیل به ترشی سیر کردیم یا پیاز را آوردیم و سرخکردیم و ... . چند وقت پیش هندوانههای جنوب کرمان در معرض آسیب و خراب شدن بود. سریع ورود کردیم و هنوز هم در حالت آمادهباش هستیم که در صورت نیاز پشتیبانی کنیم که به شهرهای دیگر برود. ما باور داریم که کار جمعی موفقیت دارد نه کار فردی. تنها آرزوی من هم این است که جوان ایرانی، ناامید نباشد. هدفم این است که به او نشان بدهم اصلا جایی برای ناامیدی نیست و فرصتی برای آن نداریم.»