

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.


ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

هر موسیقی ممکناست ترکیبی از صدای چند ساز باشد؛ زهی، بادی، کوبهای و... .سازهای زهی، سیم دارند و صداها از کشیدهشدن زه یا همان سیم و تارها به وسیله دست یا مضراب بهوجود میآید. سازهای بادی مانند نیانبان با دمیدهشدن باد صدا تولیدمیکنند و صدای سازهای کوبهای مانند دف و تنبک از طریق تکان، سایش و ضربه زدن روی آنها بهوجودمیآید. سایت «facts.net» به چهارگوشه جهان سر زده و درباره سازهای مختلف نوشته است. ما هم تصمیمگرفتیم به معرفی 3ساز کمتر دیدهشده در این فهرست بپردازیم. راستی صدای ساز مورد علاقهتان چیست؟
کوتو
ساز غولپیکر ژاپنیها
کوتو، یک ساز زهی و 13رشتهای است که ژاپنیها آن را ساز ملی خود میدانند. رشتههای این ساز با دست کنار هم چیدهمیشود و برگرفته از ساز چینی «ژنگ» است. کوتوها با داشتن 180سانتیمتر طول در دسته سازهای زهی غولپیکر قرار دارند. ژاپنیها در قدیم، کوتو را روی زمین میگذاشتند. هر سیم این سازِ بزرگ روی یک پایه متحرک قراردارد و نوازندهها برای نواختن کوتو با جابهجاکردن هر کدام از این پلها، سیم آن را کوکمیکنند. سپس سه انگشت شست، اشاره و میانی خود را با مضرابی که از عاج فیل ساخته میشود، میپوشانند و با استفاده از همان 3انگشت و طبق نت، کوتو مینوازند. البته ممکن است گاهی این کار را با مضراب هم انجامدهند که در این صورت صدای خروجی کمی متفاوتتر است.
چنگ
ساز باستانی ایرانیها
ایرانیها به آن «چنگ» میگویند و بقیه «هارپ». این ساز در کنار «بربط» یکی از کهنترین سازهای ایران باستان است و در ادبیات فارسی هم بسیار از آن یاد شده. برای مثال جامی، این ساز زهی را اینطور به تصویر کشیدهاست :«از بس فغان و شیونم چنگی است خم گشته تنم/ اشک آمده تا دامنم از هر مژه چون تارها» در ایران ابتدا ساز چنگ، 4رشته داشته و بعدها در زمان ساسانیان به 11 و بعدها به 35 رشته تغییرمیکند.
ساختمان مثلثی شکل چنگ، کمی پیچیده است. همه سیمها در این ساز به موازات ستون جلویی در چنگ قرار میگیرند. هر 7 سیم پشتسرهم به رنگهای متفاوت ساخته میشود و در هفت سیم بعدی همین رنگآمیزی تکرارمیشود تا بتوان چنگ را کوککرد.
دیجریدو
ساز بومیان استرالیا
ساز «دیجریدو» با این که ساز بومی و کهن استرالیاییهاست اما در جهان زیاد شناخته نشده. دیجریدو یک ساز بادی است، طول زیادی دارد و از ساقه درخت اکالیپتوسی که موریانه آن را سوراخ کردهباشد، ساختهمیشود. بومیها زمان زیادی صرفمیکنند تا یک درخت مناسب برای ساخت دیجریدو پیداکنند. چون میزان شکاف ایجادشده در تنه یا ساقه درخت اگر خیلی بزرگ یا خیلی کوچک باشد روی کیفیت صدای ساز تاثیرمیگذارد. دمیدن در دیجریدو به دلیل ابعاد این ساز، کار آسانی نیست به همین دلیل گاهی نوازندهها برای راحتی کار در هنگام نواختن، دهانه ساز را به کمی موم آغشته میکنند. صدای دیجریدو، بم است و بومیان استرالیا آن را با تقلید از صدای حیوانات یا دیگر صداهای طبیعت مینواختند.

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.


ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

من کیام؟
مژگان رضایی هستم، 30 ساله. دانشآموخته رشته مهندسی نساجی گرایش شیمی نساجی. الان به صورت مستقل کار میکنم. تکنیکهایی که مربوط به پارچه است و در رشته نساجی یادگرفتم به روش هنری به هنرجوهایم آموزش میدهم.
در رشته مهندسی شیمی نساجی، چه خبر است؟
مهندسی نساجی شیمی بیشتر به عملیاتی می پردازد که ما بعد از تولید پارچه روی آن انجام میدهیم. این عملیات میتواند شامل چاپ، رنگرزی یا تکمیل پارچه باشد. در چاپ و رنگرزی یا یک طرح را روی پارچه چاپمیکنیم یا یک سری رنگ را به پارچه خام میدهیم و کل پارچه را رنگدار میکنیم. عملیات تکمیل هم به فرایندی میگویند که بسته به کاربرد پارچه یک ویژگی مثبت به آن میدهیم یا یک ویژگی منفی را از آن میگیریم مثل ضدآتش یا ضدچروک کردن پارچه. گرایش شیمی نساجی بیشتر به این مورد میپردازد. مهندسی نساجی گرایشهای دیگری مانند علوم الیاف، پوشاک و تکنولوژی هم دارد که مربوط به دیگر مراحل قبل یا بعد از تولید پارچه است که باید با توجه به علاقهتان یکی از آنها را انتخابکنید.
بعد از دانشآموختگی چه چیزی در انتظار یک دانشآموخته شیمی نساجی است؟
اگر به کارهای دفتری علاقهمند هستید، میتوانید در شرکتهای نساجی مشغول به کار شوید. برای بیشتر کسانی که گرایش شیمی نساجی را میخوانند کار عملی و کار در آزمایشگاه و بخش کنترل کیفیت کارخانهها جذابتر است. یک مهندس شیمی نساجی با آزمایش کردن روی نمونههای کوچک یک سری برنامه رنگرزی و چاپ در میآورد و آن را در اختیار کارگر یا اپراتور قرارمیدهد تا مراحل رنگرزی و چاپ براساس آن انجامشود. بسیاری از دانشآموختههای شیمی نساجی کارگاههای کوچک چاپ و رنگرزی تاسیسمیکنند و بعد هم کارشان را گسترش میدهند.
این رشته چه سختیهایی پیش روی شما میگذارد؟
اگر به گرایش شیمی نساجی علاقه داشتهباشید هیچ سختی تحمل ناپذیری در آن وجود ندارد. من خیلی به این رشته علاقهداشتم. از آن لذت میبردم و اگر جایی از فرایند تحصیلم خستگی داشت و دوستش نداشتم به این امید که به جاهای قشنگ و مورد علاقهام میرسم، آن را تحمل میکردم. اما در میان همکلاسیهایم کسانی بودند که به دلیل این که در شهر خود درس بخوانند یا صرفا رتبهشان به این رشته میخورد، آن را انتخاب کردهبودند. آنها واقعا نتوانستند تحملکنند و ترم 2 و 3 از این رشته انصرافدادند این رشته هم مانند دیگر رشتههای مهندسی ممکناست شروع سختی داشتهباشد چون با ریاضی، فیزیک و شیمی سروکار دارید اما مباحث تخصصی و شیرین نساجی،کمکم از ترم 3 به بعد شروع میشود.
مهندسی شیمی نساجی به درد چه کسانی میخورد و چقدر درآمد دارد؟
گرایش شیمی نساجی بیشتر به درد کسانی میخورد که خیلی ذوقوشوق دارند و به دنیای رنگ و پارچه و دنیای رنگی علاقهمندند. این گرایش به درد کسانی میخورد که خلاق هستند، روحیه هنری و در ذهنشان یک دنیای رنگی بزرگ دارند. درآمدش هم مثل همه شغلهای دیگر است. یک عده هستند که از همین رشته درآمد خیلی خوبی دارند و بعضی نه. بستگی دارد به این که در چه سمتی و در چه اندازه ای کار کنید. مثلا میتوانید کارآفرینیکنید و درآمد بسیارخوبی داشتهباشید.
کسب و کار فعلی شما چه ربطی به رشته تحصیلیتان دارد؟
من همیشه دوست داشتم مستقل کارکنم. ذوق هنری و علاقه به رنگها باعثشد بخشی از شیمی نساجی را هنری کنم. ما در دانشگاه بخش رنگرزی و چاپ پارچه را با دستگاهها و خیلی صنعتی کارکردیم. من برای کارم همه آن چیزهایی را که در طول تحصیلم یادگرفتم به دنیای هنری خودم آوردم. تا جایی که میشد تکنیکهای چاپی و رنگرزی نساجی را که معمولا صنعتی هستند، خانگی کردم و در آموزشگاه این موارد را به هنرجوهایم آموزش میدهم. این آموزشها به درد کسانی میخورد که یک کسبوکار کوچک دارند؛ برای مثال مزون دارند، طراح لباس یا خیاط هستند و به دنبال این هستند که کارشان خاص و منحصر بهفرد باشد. من به آنها تکنیکهای مختلف پارچهسازی را یادمیدهم که میتوانند در خانه به صورت دستی انجامدهند. در این رشته جز با تلاش، پشتکار و صبوریکردن و صد البته علاقه نمیتوان به جایی رسید.

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.


ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

هیچوقت کتاب از دستش نمیافتد و همیشه و همهجا مشغول مطالعه و مرور درسهاست. دوستش شبیه او نیست. وقت کمتری برای درسخواندن میگذارد و همیشه برایش سوالاست او چطور بیشتر و بهتر نتیجهمیگیرد. دلیل واضح است، مطالعهکردن مانند رانندگی یک مهارت است، فقط باید راهش را بلد باشید و با استفاده از آن، مهارتتان را بالاببرید. آن وقت است که میتوانید کتابی را که قرار است برای امتحان بخوانید، در طول زمان کمتری و با بازدهی بهتری بخوانید.
بین مطالعه فاصله بینداز
شبِ امتحانیبودن ایده بدی است، اینکه بخواهید همه کتاب را در یک روز بخوانید، بدتر. این موضوع میتواند شما را خستهکند. وقتی میخواهید یکباره همه کتاب را بخوانید ممکن است بخشی از آنچه خواندهاید سرریزشود و از حافظهتان برود. اما وقتی بین مطالعه خود فاصله بیندازید، میتوانید درسها را بخوانید، خوب یادبگیرید و دفعه بعد بهتر آن را به یادبیاورید.
تمرین، تمرین، تمرین!
یک نوازنده برای اجرا بارها تمرینمیکند و یک فوتبالیست برای مسابقه، ساعتها میدود. یادگیری هم باید همینطور باشد. وقتی یک درس را مثل تمرین نواختن یک ساز بارها تمرین میکنید بهتر آن را یادمیگیرید. تحقیقات نشانمیدهد دانشآموزانی که مطالبی را خوانده و با تمرین چندباره آن را مرورکردهاند، حتی تا هفتهها بعد آن مطالب را بهتر به خاطرمیآورند.
خودت را بسنج
موضوعی را که خواندهاید برای یک نفر دیگر توضیحدهید. اطلاعات جدید را روی یک فلشکارت بنویسید. سوالات در یک طرف و پاسخ در طرفدیگر. اینطور میتوانید به راحتی خودتان را بسنجید. سعیکنید خودتان را به روشی که معلم سوالمیکند، امتحانکنید. با این روش میتوانید بفهمید کدام بخشها را خوب یادگرفتهاید، اشکالتان در کدام قسمت است و چه بخشی را بهتراست دوباره بخوانید.
تصاویر را به کار بگیر
عکسها میتوانند به یادگرفتن درسها کمککنند. برای مثال وقتی دارید درباره قلب و ساختار آن یا درباره زمین و لایههایش میخوانید، تصویر حسابی کمککننده است. حتی تصاویر مسخره هم در این روش به کارمیآید. مثال میزنیم؛ خودرو و اجزای آن را درنظر بگیرید. وقتی تصویر یا یک خودرو در کنارتان باشد و وظیفه هر کدام از اجزای آن را ببینید، نیازی به حفظکردن آن چه میبینید، ندارید.
با خودت مهربان باش
برای خودتان یک روال روزانه بسازید و طبق همان جلو بروید. نه فقط شب امتحان که هفتهها و ماهها قبل از آن به اندازه کافی بخوابید. از این شاخه به آن شاخه نپرید و اگر دوستدارید مهارتی را به مطالعهتان اضافهکنید، هر روز مشغول امتحان یا اضافهکردن یک روش جدید به روال روزانهتان نباشید. با خودتان مهربان باشید و به خودتان برای درسخواندن بیشاز اندازه سختنگیرید.
منبع: snexplores.org

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

ژاپنیها در چند دهه اخیر با «مانگا» و «انیمه» نوجوانان زیادی را به این سبک علاقهمند کردند. مانگا یکجور رمان گرافیکی است که ریشه در ژاپن دارد و به معنای «تصاویر عجیبوغریب» است. 209سال پیش «کاتسوشیکا هوکوسای» وقتی طبق عادت، تصاویر کوچک و سرگرمکنندهای روی کاغذ میآورد، این کلمه را ساخت. او با نقاشی مشهور و جهانیاش یعنی «موج بزرگ» در دنیا شناختهمیشود. مانگای ژاپنی برخلاف کمیکهای آمریکایی برای هر سنوسالی چاپمیشود، داستانهایش از کمیک طولانیتر و بیشتر سیاه و سفید است و نسخه الکترونیک هم ندارد. هر صفحه مانگا از راست به چپ مرتبمیشود و نوشتهها در آن، بیشتر عمودی است. اگر از طرفداران مانگا و انیمه هستید مطلب امروز فرصت خوبی برای آشنایی بیشتر با این هنر ژاپنی است.
ویژگی شخصیتها در مانگا
طرح اولیه مانگا را با مداد میکشند، با قلم و رنگ روغنی قاب آن را طراحیمیکنند و بعد قسمتهای مدادی پاکمیشوند. به اینترتیب مانگاها با کمی سایهدادن، شکل میگیرند. اگر به مانگاها دقتکنید چشم و سر شخصیتها بزرگ و رنگ موها غیرمعمولی است. وقتی شخصیتی گریهمیکند، اشکهایش شبیه فواره بیرون میریزد. زمانی که میخندد دهان به اندازه چهره بزرگ میشود و چشمها به شکل یک خط صاف میشوند. در هنگام عصبانیت، صورت آنها سرخشده و بخار از سر و صورت بیرونمیزند و وقتی خجالتزده میشوند، گونههایشان به رنگ سرخ درمیآید. این روش کلیشهای بیشتر مانگاها برای به تصویرکشیدن احساساتِ شخصیتهاست. در حقیقت مانگا یک داستانپردازی تمامعیار و اغراقآمیز از طریق تصاویر است، در آن کمتر به متن تکیهمیشود و روایتها بیشتر با رشد تصویری شخصیتها ایجادمیشود. این همان دلیلی بوده که مانگاهای ژاپنی را محبوب کرده است.
فرق مانگا با انیمه و کمیک
سبک تصویری انیمه و مانگا شباهت زیادی به هم دارد و به همین دلیل گاهی این دو با هم اشتباه گرفتهمیشوند. ساده بخواهیم بگوییم انیمه، به صورت فیلم و برنامههای تلویزیونی است. در حالی که مانگا کتابهای مصوری هستند که بیشتر اوقات، انیمه را از روی آن ساختهاند. البته گاهی مانگاها هرگز به سریالهای انیمه تبدیلنمیشوند. حالا که با تفاوت مانگا و انیمه آشناشدید، بد نیست به تفاوتهای مانگا و کمیک نیز اشارهکنیم. یکی از اصلیترین مواردی که مانگا و کمیک را از هم جدا میکند، تمامرنگی بودن آنهاست. علاوه بر آن، مانگاها بیشتر به صورت کتاب و روی کاغذهای نازک و ارزان قیمت چاپمیشوند در حالی که کمیکها به صورت مجله و روی کاغذهای گلاسه باکیفیت پیادهمیشوند. نکته مهم دیگر تفاوت در محتوای داستانهای مانگا و کمیک است. مانگا از شرق میآید و بیشتر فرهنگ شرقی روی آن حاکم است
و کمیک ها از غرب میآیند.
اصطلاحهای مانگایی
در ژاپن، مانگاها در مجلههای بزرگ به صورت سریالی منتشرمیشوند. برای مثال به ازای هر شماره مجله، میتوان یک قسمت از مانگا را خواند و در نهایت همه شمارهها به صورت سریالی در کتابهایی به نام «تانکوبون» به چاپمیرسد. محبوبیت مانگا، کلمههای جدیدی به اصطلاحات ژاپنی و طرفداران مانگا اضافهکرده است. برای مثال به طراح و مولف مانگا، «مانگاکا» میگویند و بر اساس دستهبندی بر اساس سن و سبک مانگا؛ «شونن» مربوط به پسرها، «شوجو» مربوط به دخترها، «سینن» مربوط به مردها و افراد بالغ، «جوسی» مربوط به خانمهای بالغ و «کودومو» مربوط به کودکان است. محتوای هر مانگا بر اساس این دستهبندیها متفاوت است و سعیمیشود قصهها در این مانگاها درباره مسائلی باشد که دغدغه آن گروه سنی است.
منبع: plaza

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.


ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

چرا ساعت 3 نصف شب که میخوام برم آب بخورم از سیم تلفن تا پایه میز و اسباببازی 5 سالگیم که 10 ساله ندیدمش میان زیر دست و پام؟
برای اینکه تمام خانواده و همسایهها بیدار بشن و بهت یه چیزی بگن.
نمیدونم چرا هر وقت یک کار خوب میکنم از نظر مامانم بهخاله و دایی ام رفتم، اما کافیه لیوان آب یا بشقاب میوه تو اتاقم جا بمونه، یهو به فامیل بابام
می رم؟
منم وقتی رشته مهندسی عمران رو انتخاب کردم به دایی ام رفته بودم، اما وقتی چند ترم مشروط شدم مامانم به این نتیجه رسید به فامیل بابام رفتم. البته تو فامیل بابام همه پولدار و موفقن؛ فقط درسشون خوب نیست که من به همون بخش رفتم.
جوانه از تلویزیون درخواست کن حقپخش لیگ عربستان رو بخره، کریم بنزما هم رفت اونجا.
حقپخش لازم نیست. کافیه تصاویر رو از یک شبکه دیگه بگیریم و یک لوگویی چیزی بندازیم روش با خیال راحت ببینیم. آخه اونا پول کریس و کریم دارن، ما پول حق پخش نداریم.
زندگی نامه ادیسون رو خوندم اون قدر تلاش کرده بود من بهجاش خسته شدم. کتاب زندگی نامه از آدم پولدار که کمتر تلاش کرده باشه سراغ ندارین؟
چرا هست، زندگی نامه دروازهبان ذخیره استقلال که قراردادش بالای 10 میلیارد تومنه. آدم موفق به این می گن که بدون بازی پولدار هم شده.
وقتی مشکل گوشی مامانبزرگم رو حل میکنم یهجوری با افتخار بهم نگاه میکنه انگار گوشی رو من اختراع کردم.
منم مامان بزرگم خیلی بهم افتخار میکرد چون میوههای سرشاخه رو براش میچیدم. میگفت: آفرین، هیچ جانوری این جوری از درخت بالا نمی ره.
یادش بهخیر زمان کرونا، روزی سه بار کلیدهای خونه رو با محلول ضدعفونی میکردیم.
من یهبار عابربانک رو ضدعفونی کردم دستگاه خراب شد. پول خیس میداد.
طرف تو محل ما فلافلی سلف سرویس زده. بعد نوشته بیشتر از 4 تا برندارین! پس چرا سلف سرویس کرده خب؟
برای اینکه حوصله نداشته خودش فلافلها رو بذاره لای نون، میخواسته ملت اینکار رو انجام بدن.

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.