پرونده
تعداد بازدید : 46
قهرمانهای ناشناس خانه سبزِ ایران
به بهانه روز جهانی یوزپلنگ و روز حفاظت از حیاتوحش از آدمهای معمولی گفتیم که با کارهای کوچک قدمهای بزرگی برای حیاتوحش برداشتند
اکرم انتصاری | روزنامهنگار - حتما که نباید محیطبان باشیم تا حواسمان به محیطزیست، حیاتوحش و احوالاتش باشد. همه ما آدمهای معمولی میتوانیم با کارهای کوچک، قدمهای بزرگی برای حفظ محیطزیست و حیاتوحش منطقه و کشورمان برداریم. 4 دسامبر یعنی همان 13آذرماه بهطور همزمان روز جهانی حفاظت از حیاتوحش و روز جهانی یوزپلنگ است. دو موضوع مهم که با توجه به جغرافیای کشورمان و تنوعزیستی گونههای مختلف جانوری و همینطور وجود یوزپلنگهای ایرانی که در خطر انقراض قرار دارند، اهمیت زیادی دارد و اگر از آن غافلشویم حسابی ضرر میکنیم. شاید شما هم دختربچهای را که میخواست مرغابیهای پارک چهلبازه مشهد را از یخزدگی نجاتدهد و به شهرداری زنگزد، یادتان باشد یا قضیه آن چوپان که مدتها منتظر مادر دو تولهیوز ایرانی یعنی آذر و توران مانده بود و وقتی دید از او خبری نمیشود، آنها را به خانه خود برد و بعد هم به محیطزیست تحویلداد (البته این یک مورد خاص بود و نباید به نوزادان حیاتوحش در طبیعت دستزد). شاید هم ویدئوی فکخزری را که در تور ماهیگیران گیرکردهبود و در جزیره آشوراده رهاسازیشد، دیدهباشید. همه اینها نمونه کارهای کوچکی است که میتوانیم برای حیاتوحشمان انجامدهیم. البته باید حواسمان باشد، بیگدار به آبنزنیم. قبل از هر چیز باید اطلاعات کافی داشتهباشیم و در صورت توان با مشورت نهادهای مربوط قدمبرداریم. چنین روزهایی فرصت مناسبی است تا راجع به حیوانات حیاتوحش ایران مطالعهکنیم و یک قدم برای آگاهترشدن برداریم. خیلی وقتها موجودات به علت از دسترفتن زیستگاهشان از بینمیروند و نقش ما میتواند با رعایت بهداشت و نریختن زباله در طبیعت، تولید زباله روزانه کمتر و احترام به طبیعت معنیشود. گاهی هم پیشمیآید که باید در یک زمان کم، تصمیم درست را بگیریم حتی اگر انتقال گنجشکها از لابهلای درزهای ساختمان در حال ساختِ کناری به ساختمان مجاور باشد. امروز میخواهیم با یک سری آدم معمولی آشنا شویم که شاید اسمورسمشان را نشنیدهباشیم اما تاثیرشان را در طبیعت و حیاتوحش گذاشتهاند. آنها قهرمانهایی از دنیای آدممعمولیها هستند.
برای گزارش شکار کل و بزها تا تهران هم میروم!
چه کسی؟ عبدالعلی بوداغی
روبهرویش یک سفره کوچک پارچهای و ساده پهن است و قرصی نان و کمی پنیر. یک بخاری نفتی هم گوشه اتاق است و نور از پنجره خانه روی صورت پیرمرد میتابد. اینها را در ویدئویی که داریوش احمدیپور حافظ محیطزیست از او گرفتهاست، میبینم. نام پیرمرد «عبدالعلی بوداغی اترگله» است و یکی از دامداران ارفعکوه در منطقه شکارممنوع سوادکوه. سالها پیش وقتی جمعیت کل و بز وحشی در مراتع و صخرهها به شدت پایین آمد، با کمک این مرد و اهالی تنگه سرخآباد، درستکردن چندین آبشخور و حفاظتهای دایمی و همت محیطبانان و همیاران، جمعیت کل و بزها احیا شد. کل و بز جزو یکی از گونههای آسیبپذیر در ایران است. ویدئوی کوتاهی در نهایت سادگی از عبدالعلی منتشر شده و او در جواب این سوال که چرا حواسش به کل و بزهاست، میگوید:«اگر کسی کلوبزها را شکارکند، گزارش میدهم و اگر نیاز باشد تا تهران هم میروم. چرا بزهای کوهی را شکارکنند؟ نباید آنها را بزنند. تازه بزها زیادشدند و سه، چهار دسته شدند. کل و بزها سرمایههای ایرانند. به من نه مزدی میدهند نه بابت اینکار چیزی می خواهم. فقط دلم برایشان می سوزد. همینقدر در کوه میبینمشان فکر میکنم گوسفندان خودم هستند. من برای ثواب این کار را میکنم. اگر در این منطقه حیات وحش باشد باعث سرفرازی ماست. آنها که زبان ندارند بگویند چرا من را زدی یا مگر من به تو آزاری میرسانم؟ این حیوان، زمستانِ سخت را به بهار میرساند و بهار که شد خوشحال است از سرکردن زمستان. از ما هم هیچ چیز نمیخواهد. یکبار یک شکارچی از من پرسید محیطزیست به تو چهچیزی میدهد که اینقدر مخالف شکار هستی؟ من گفتم در ازای این کار هیچی نمیگیرم. گفت به تو که چیزی نمیرسد و برای خودت دشمنتراشی نکن. من هم گفتم همان خدای بالای سر هوای من را دارد.»
به زندگیات برس گیتارماهی
چه کسی؟ عبدا... باقری
ناخدای یک لنج ماهیگیری جمعوجور است و در خلیجفارس ماهی میگیرد. یک گیتارماهی به تورش افتادهاست و یک تصمیم مهممیگیرد. عبدا... باقری میخواهد گیتارماهی را دوباره به خانهاش یعنی آبهای خلیجفارس برگرداند و به اصطلاح آن را رهاسازیکند. یک نفر از او فیلممیگیرد و صیاد درباره صیدش اینطور میگوید:«کوسه سوس یا همان گیتارماهی یکی از کمیابترین کوسههای خلیجفارسه. متاسفانه چندسال اخیر خیلی کمشدن به خاطر صیدهای بیرویه و صادرات به کشورهای عربی. این کوسهها هم گوشتشون کیفیت خوبی داره هم دم و بالش که میفرستن کشورهای عربی. همین ماهی هیچ که نباشه کمِ کمش 3میلیون تا 4میلیون قیمتشه. ولی ما میخوایم اینو رهاسازی کنیم تا بقیه صیادان هم یادبگیرن و ازین نمونه ماهیها رهاسازی کنیم. ما ازین پول میگذریم تا نسلای آینده هم بتونن ازینا استفادهکنن». گیتارماهی که در بین ایرانیها به «سوس» هم شناختهمیشود ظاهری بین کوسه و سفرهماهی دارد و مانند یوز ایرانی به شدت در خطر انقراض است. رهاسازی گونههای کمیابی مانند گیتارماهی و لاکپشت پوزه عقابی در خلیجفارس به حفظ تنوع زیستی کمکمیکند. از طرفی رهاسازی این صیدها به حفظ تپههای مرجانی و خانه ماهیها کمککرده و فضا را برای ادامه نسل آنها فراهممیکند. در واقع این کار به نفع خود صیادان هم هست. اگر صیادان گونههای مختلف را بشناسند، میتوانند این گونهها را دوباره به دریا برگردانند تا گونههای درخطر منقرض نشوند و تنوع زیستی در اعماق آبها هم حفظشود.
لانههای امن برای لکلکهای مهاجر
چه کسی؟ مردم روستای درهتفی
روستاهای حاشیه دریاچه زریبار مریوان از یک طرف به جنگلهای بلوط میرسند و از طرف دیگر به دریاچه. دره تفی (دره توتها) یکی از روستاهای مرکزی شهرستان مریوان در استان کردستان است که در چنین موقعیتی قرارگرفته و به روستای لکلکها مشهور شدهاست. اهالی روستا به این پرندهها حاجی لکلک یا حاجی لقلق هم میگویند. سالها قبل یک جفت لکلک طبق عادت همیشگیشان در مسیر کوچ به منطقههای گرمسیرِ عربستان بودند که گذرشان به روستای درهتفی خورد و بالای یکی از تیرکهای برق این روستا لانه ساختند. مردم نگران برقگرفتگی لکلکها شدند و برایشان روی تیرک آهنی لانه دستساز ساختند. همین مهربانی مردم درهتفی باعثشد کمکم به جمعیت لکلکهای مهاجر اضافه شود و جمعی از جوانان روستا دستبهکار شوند و در فصل بهار برای آنها در محلهای مناسب، لانه بسازند. انگار لکلکها هم در این منطقه احساس امنیت میکنند و لانهسازی و جوجهآوریشان جزوی از بافت روستا و به جاذبه گردشگری آنجا تبدیلشده، خیلیها از سراسر کشور کیلومترها میروند تا لکلکها و لانههایشان را ببینند. زندگی مردم روستا با لکلکها گرهخورده و اگر آنها آسیبی ببینند یا پروبالشان بشکند با مهربانی آنها را مداوا میکنند. لکلکهای سفید در فرهنگ مردم کردستان نشانه خوشاقبالی و صلح است و ارزش و جایگاه ویژهای دارد. لکلک یکی از پرندههای بسیار مهم در کنترل آفات است و در ایجاد تعادلِ جمعیت آبزیان، دوزیستان، پستانداران کوچک و حشرات نقش اثربخشی دارد.
ساخت آبشخور و عطر مهربانی از مهریه
چه کسی؟ زوجی که خواستند ناشناس بمانند
همیشه درباره مهریههای عجیب و بالا شنیدهایم اما مهریهای که قرار است درباره آن حرفبزنیم خیلی متفاوت است. داماد 32ساله است و پرورش گل و گیاه داشت و عروس 29ساله. سال 94 عقدکردند و مهریه نوعروس ساخت آبشخور برای حیاتوحش به خصوص یوز ایرانی بود. این زوج ساکن تهران هستند و نمیخواستند نام و نشانشان رسانهای شود. عروس عضو انجمن یوزپلنگ ایرانی است و گفتهاست تصمیمشان به هیچوجه برای خودنمایی و گرفتن ژستهای زیست محیطی که این روزها مد شده، نیست. پس دلیل عروس برای تعیین چنین مهریهای چه بودهاست؟ این خانم که یکی از فعالان انجمن یوز ایرانی است، بعد از عقد به همشهری آنلاین درباره تصمیمش میگوید :«من از کودکی به حیوانات بسیار علاقه داشتم و از سال 78 بهطور جدی پیگیر مسائل زیستمحیطی بودم. زمان ازدواج، یکی از همکارانم از من پرسید به عنوان یک دوستدار محیطزیست چه مهریهای درنظر گرفتهای، همان لحظه به فکر ساخت آبشخور برای یوزپلنگ و دیگر گونههای جانوری افتادم.» همان موقع بود که خانم طرفدار محیط زیست با همسر آیندهاش تماسمیگیرد و از تصمیمش میگوید. داماد اصلا از این تصمیم تعجب نکرده و با او همراه شدهاست؛ چون او هم دغدغه محیطزیستی دارد. درگفتوگویی که از داماد منتشر شده نکته جالبی وجود دارد :«تلاش میکنم به سهم خود از تخریب جنگلها که در سراسر دنیا دارد اتفاق میافتد، جلوگیری کنم و قسمتی از زمین را زنده نگه دارم.» شاید برایتان عجیب بهنظر بیاید اما عاقد هم از این تصمیم استقبال کرد و باید هزینه ساخت آبشخور را مشخصمیکرد تا در عقدنامه نوشتهشود. البته زوج جوان فکر اینجا را هم کردهبودند و با مشورتگرفتن از کارشناسان هزینه ساخت آبشخور را 7میلیون تومان (درسال94) درنظرگرفتند. اینطور شد که این زوج دوستدار محیطزیست و حیات وحش قرارگذاشتند تا در پناهگاه حیاتوحش «درهانجیر» یک آبشخور برای حیوانات بسازند.
نجات بچه گاندو از برکه خشک
چه کسی؟ زکریا بشیره
باورتان میشود زکریا با این قدوقواره یک بچه تمساح را از یک برکه نیمهخشک و از بین گلولای نجات دادهباشد؟ زکریا اهل روستای ریکوکش چابهار بود و وقتی با این بچه گاندو مواجه شد با احتیاط آن را نجاتداد و آن را به مرکز پرورش و نگهداری گاندو تحویلداد. بعد هم با کمک محیطبانها آن را در رودخانه رهاسازیکرد. زکریا با این کار مورد توجه حامیان و دوستداران محیطزیست و حیاتوحش قرارگرفت و به او لقب کوچکترین و شجاعترین همیار محیطزیست سیستان و بلوچستان و نشان خرس قهوهای را دادند. متاسفانه این کودک در بهمن ماه سال99 در یازدهسالگی در اثر تصادف جادهای با ماشین سوختبر جان خود را از دستداد اما اقدام او هیچوقت فراموشنشد و حتی مدرسهای در روستای زادگاه زکریا با هزینههای مردمی ساختهشد تا همه یادشان بماند زکریا یک بزرگمرد کوچک بود. گاندو یا تمساح پوزهکوتاه نوعی کروکودیل بومی شبهقاره هند است که در سیستانوبلوچستان ایران هم زندگیمیکند و بزرگترین خزنده و تنها کروکودیل بومی ایران است. گاندوها در برکهها و باتلاقهای این استان زندگیمیکنند و گاهی زمانی که کودکان به ناچار برای برداشتن آب به این برکهها نزدیک میشوند با حمله غریزی آنها مواجهمیشوند و در مواردی دستشان قطعمیشود؛ اما با این همه مردم بومی رابطه خوبی با گاندوها دارند و حتی در زمان خشکسالی برای انتقال گاندوها از برکههای خشکشده به برکههای پرآبتر و تأمین غذای گاندوها اقدام میکنند.
عملیات نجات خرس قهوهای و دو تولهاش با سیب
چه کسی؟ مردم روستای نقل
نقل روستایی در بخش پادنا علیا شهرستان سمیرم اصفهان است. نقل یکی از آخرین روستاهای جنوب استان اصفهان است. بعد از این روستا، هیچ روستای دیگری قرارندارد و راههای روستایی به بنبست قله «پازن پیر» در رشتهکوههای دنا میخورد. همان جایی که پرواز 3704 آسمان از تهران به سمت یاسوج میرفت و متاسفانه در میان کوههای این منطقه سقوطکرد. نقل مانند خیلی از روستاهای کشور جمعیت زیادی ندارد. حدود 73 خانوار در آن زندگیمیکنند و روزگار میگذرانند. آنها بعد از سقوط هواپیما هم مهربانیشان را نشاندادند و آنهایی که مسیرهای محلی را میشناختند به دل کوه زدند تا شاید از سرنشینان هواپیما اثری پیداکنند. چند وقت پیش ویدئویی منتشر شد که یک خرس قهوهای و دو تولهاش در یک استخر کشاورزی بدون آب در روستای نقل، گیر کردهبودند. خرسِ مادر هرچقدر تلاشمیکرد نمیتوانست از دیوارهها بالابیاید. مردم روستای نقل با ماموران محیطبانی تماسگرفتند و تا رسیدن آنها سعیکردند با حرفزدن خرس و تولههایش را آرامکنند. یکی از راهکارهایشان هم این بود که به خرسها سیب بدهند تا سرشان گرم سیبها شود و کمی آرام بگیرند. متاسفانه در بیشتر مناطق ایران، این خرسها به دلیل آسیبرساندن به باغ، مزرعه و گاهی دام اهلی توسط مردم محلی کشتهمیشوند و کاهش تعارض میان انسان و خرس قهوهای در ایران به بررسی و اقدامات و آگاهیبخشی بیشتری نیاز دارد.