محوری
تعداد بازدید : 66
راز پرفروشترینها
در چه شرایطی یک ایده یا محصول تبدیل به اپیدمی اجتماعی می شود و همه از آن استفاده می کنند؟
نویسنده : سیدسورنا ساداتی | خبرنگار موفقیت
یک زمانی آیسپک خیلی محبوب بود، صرفنظر از اینکه طعمش را دوست داشتیم یا نه، همه ما احساس میکردیم برای اینکه از قافله عقب نمانیم یکبار باید آیسپک را تست کنیم. در گذر زمان این اتفاق برای خیلی چیزها افتاد، از ویچت، وایبر و تلگرام در شبکههای اجتماعی، تا نوع خاصی از عینک آفتابی، کفش، خوراکی و ... . گاهی یک محصول یا ایده چنان فراگیر میشود که انگار چارهای جز استفاده از آن نیست و همه احساس میکنند باید از آن استفاده کنند. خب چطور میشود ما هم برای محصولمان اعم از کسب و کار خانگی، استارتآپ، یا هر چیز دیگری چنین موجی ایجاد کنیم؟ مالکوم گلدول که در سال ۲۰۰۵، به انتخاب مجله «تایم» یکی از صد فرد با نفوذ جهان انتخاب شد و در سال ۲۰۰۷ هم جایزه اول انجمن جامعهشناسی آمریکا را دریافت کرد، نویسندهای است که در حوزه جامعهشناسی مخاطبپسند فعال است و پیش از این قانون «10 هزار ساعت» او را معرفی کردیم. گلدول در کتابی به نام the tipping point که میتوان آن را نقطه اوج یا نقطه عطف هم معادلسازی کرد، نظرش را درباره چرایی فراگیری یک محصول یا ایده بیان میکند. البته مثل دیگر آثار گلدول، این کتاب هم با انتقادهای زیادی همراه بوده است. در این مطلب میخواهیم بدانیم از نظر گلدول چرا یک چیز ساده به یک اپیدمی اجتماعی تبدیل میشود و همه از آن استفاده میکنند.
نقطه جوش ایدهها
منظور از نقطه جوش یا عطف در کتاب گلدول مرحلهای است که یک ایده از آن نقطه به بعد فراگیر میشود. درست مثل یک ویروس که ابتدا تعداد کمی به آن مبتلا میشوند اما همان عده کم با حضور در جامعه باعث یک اپیدمی میشوند. ایدهها هم میتوانند اپیدمیهای اجتماعی را پایهگذاری کنند، یعنی یک تغییر ساده و یک ایده معمولی که به آن توجهی نمیشد ناگهان یک تغییر بزرگ و فراگیر را پایهگذاری کند. ناگفته پیداست که منظور از نقطه عطف در کتاب تعریف ریاضی آن نیست. کتاب گلدول سال 2000 و قبل از فراگیری اینترنت نوشته شده است و جالب این که هرچه شبکههای اجتماعی فراگیرتر میشوند ارزش کتاب گلدول بیشتر مشخص میشود. گلدول معتقد است برای فراگیری یک ایده یا محصول باید زمینه مناسب فراهم باشد، درست مثل سرما در زمستان که باعث فراگیری آنفلوآنزا میشود.
ابزار فراگیری چیست؟
در نقطه اوج نمیشود جلوی ایده را گرفت و ناگهان با شتاب زیادی از رقبایش پیشی میگیرد. مثل ماجرای تلگرام در کشور ما که ناگهان تمام رقبا را کنار زد. مثل گوشی آیفون در مقطعی. مثل کنسولهای بازی و خیلی مثالهای دیگر. حتی این موضوع شامل دابسمش، کلیپهای فضای مجازی، نوع خاصی از دستبند و گاهی حتی آنفالو کردن یک سلبریتی هم میشود. در اینجاست که پای قانون تعداد کم به میان میآید. هر پدیده اجتماعی خواه محصول باشد، خواه ایده، یا حتی یک پیج در اینستاگرام، برای آنکه موج ایجاد کند و موفق باشد به مشارکت تعداد کمی از افراد که تواناییهای خاص و کمیابی دارند نیازمند است. جرقه اپیدمیهای اجتماعی را تعداد کمی میزنند اما همین تعداد کم، بهخاطر نفوذ اجتماعی خود میتوانند مشارکت تعداد بالایی از آدمها را جلب کنند.
رابطها، فروشندهها و کارشناسان
بهطور مشخص به سه نوع آدم نیاز داریم تا بتوانیم یک محصول را در جامعه جا بیندازیم:
رابطها| گروه اول رابطها هستند، آدمهایی که گروه بزرگی از افراد را میشناسند، ارتباطات گسترده اما سطحی دارند. رابطها یک ایده را از دایره محدود و کلونیهای مشخص اجتماعی خارج و به طیف وسیعی از آدمها و اقشار با سلایق و ویژگیهای مختلف عرضه میکنند. رابطها اعتماد به نفس بالا و کنجکاوی و شبکه اجتماعی وسیعی دارند. با این که کتاب در سال 2000 نوشته شده اما امروزه با فراگیری شبکههای اجتماعی به ارزش ایدههای گلدول پی میبریم.
فروشندهها| اینجا منظور فقط فروشنده نیست بلکه بیشتر روی ویژگی فروشندگی زوم شده، یعنی آدمهای پرانرژی و مطمئنی که دیگران را تشویق میکنند تا به ایدههای جدید روی بیاورند. احساسات مُسری هستند و فروشندهها با ایجاد حس صمیمیت و همگام شدن با ضرباهنگ کلام دیگران، به لحاظ احساسی همگامشان میشوند و بهخوبی آنها را قانع میکنند.
کارشناسان| گروهی هستند که درباره چیزهای زیادی اطلاعات دارند، ارتباطات کمی دارند اما مورد اعتماد هستند و علاقهمندند اطلاعاتشان را با دیگران در میان بگذارند. مدام محصولات را رصد میکنند و با دیگران در میان میگذارند.
در نهایت خود محصول هم باید در ذهن مخاطب چسبندگی داشته باشد، باید در لحظه و مکان مناسب و با کمک عواملی که گفته شد به آن ایده نور تابیده شود تا دیده شود و امکان این که تبدیل به یک اپیدمی اجتماعی شود برایش فراهم شود. هیچ محصول خوبی بدون بستر مناسب دیده نمیشود و هیچ محصول ضعیفی به صرف ارائه خوب و شرایط اجتماعی فراگیر نمیشود.
در تهیه بخشی از این مطلب از پادکست «بیپلاس» کمک گرفتیم.