اینطورکی
تعداد بازدید : 20
توصیف دنیا از زبان چاپلین خطاب به ژاکلین
دانیال دایی داووداینا
طنزپرداز
کنار پنجره نشسته بودم که یادم آمد بهعنوان چارلی چاپلین، سومین نامه به عمه ژاکلین را ننوشتهام، پس قلم را برداشتم، قلم آه سردی کشید، آن را بر کاغذ نهادم، کاغذ هم آه کشید و چنین نوشتم:
عمه ژاکلین دوباره منم چاپلین، بعد از سلام، امیدوارم حال شما خوب باشد، اگر از احوالات ما میپرسید ملالی نیست جز دوری شما. این نامه را نوشتم تا بگویم دنیا عجیب پیچیده است. همیشه در خیابان لباسهای قشنگ را بر تن این و آن میبینیم اما نمیدانم چرا همان لباسها را در مغازهها نمیبینیم؟ بهراستی مگر همان آدمها همان لباسها را از همان مغازهها نخریدن؟ یا گاهی عطرشان بوی خوبی میدهد، اما همان عطر را که میخریم روی لباس ما بوی خیار گندیده میدهد و همه اینها دلیلی است بر پیچیدگی جهان و حیرت انسان معاصر که بحران هویت دارد. اما منشأ بحران هویت بشریت چیست؟ یکی اینکه هر وقت سیم جاروبرقی را جمع میکنیم تازه آشغالهای روی فرش خودنمایی میکنن. مگه با ما قایم باشک یا قایم موشک دارند؟ حتی اسم بازی را هم نمیدانم و چهتلخ است. تلخ است وقتی در جمع آماده میشوی نظر بدهی اما بحث عوض میشود و ضایع میشوی. یا هر وقت یک شیرینی را در دیس نشان میکنی همانرا برمیدارند. یا هر وقت از مغازهای خرید میکنی و خوشحالی، دقیقاً مغازه بغلی همان کالا را ارزان تر دارد. عمه ژاکلین خوشبهحالت که گربه ناهارت. قوری ز قلم، قلم ز چاپلین، مشتاق دیدارتیم عمه ژاکلین.